English Version
This Site Is Available In English

تجربه را تجربه کردن خطاست

تجربه را تجربه کردن خطاست

دومین جلسه از دوره‌ی چهاردهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دلیجان، با استادی راهنمای تازه واردین مسافر عباد، نگهبانی مسافر مجتبی، و دبیری مسافر رضا، با دستور جلسه:" رابطه یادگیری و معرکه‌گیری "، شنبه ۱ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خداوند را شاکرم که امروز لیاقت نشستن بر این صندلی را داشتم و گذشته‌ خود را فراموش نکردم. دستور جلسه، درباره «رابطه یادگیری و معرکه‌گیری» است.از آنجا که ما آموزش می‌بینیم و فهمیده‌ایم که جهان بر مبنای اَضداد تشکیل شده، پس باید چیزی دارای معنای مثبت و منفی باشد تا ما قدر برخی چیزها را بدانیم. اما هیچ‌گونه وجه تشابهی بین یادگیری و معرکه‌گیری وجود ندارد؛ حتی کوچک‌ترین نقطه اشتراکی نیز بین این دو نیست. با این حال، این رابطه برای شخص من مطرح شده است. چرا؟ زیرا باید بفهمم یادگیری چیست و معرکه‌گیری کدام است و تفاوت این دو را درک کنم.

یادگیری، از گذشته به معنای درس خواندن و طوطی‌وار فراگرفتن یکسری مطالب بود. اما در علم اعتیاد، این تعریف صادق نیست. یادگیری در کنگره ۶۰، علمی تجربه‌شده است. این علم به‌مرور زمان شکل گرفته، تغییر، تبدیل و ترخیص یافته و به مرحله عمل رسیده است. هنگامی که به عمل می‌رسد، یعنی ما چیزهایی را تجربه کرده‌ایم.

در دوران مصرف، به من می‌گفتند اعتیاد بد است، این کار نادرست است. همه این‌ها را به من می‌گفتند؛ ولی چرا گوش نمی‌کردم؟ زیرا جسم من دچار تخریب شده بود. تا زمانی که جسم و روان من به تعادل نرسد، هرگز نمی‌توانم چنین مطالبی را بپذیرم و قطعاً انتقادپذیر نخواهم بود.

برای مثال، فردی که هم‌اکنون خمار است را در نظر بگیرید. اگر دو پرس چلوکباب به او بدهیم و بگوییم با خوردن آن خوب می‌شوی، آیا درست است؟ این کار امکان‌پذیر نیست. پس یادگیری و فراگیری علم، نیاز به زمان دارد. این فرآیند نیازمند یکسری الگو است که الگوهای ما در کنگره ۶۰، راهنماها هستند. چرا من اکنون پذیرفته‌ام که یادگیری چیست، چه چیزی خوب و چه چیزی بد است؟ زیرا راهنمایم به من آموزش داده است، کسی که خودش این مسیر را پیموده است.

الگوبرداری اتفاق افتاده است؛ به این معنا که من باید یکسری چیزها را بفهمم، مشکلات خودم را بشناسم و مسئولیت کارهایی را که انجام داده‌ام، بپذیرم. این یعنی یادگیری.

اما معرکه‌گیری، درست در نقطه مقابل آن قرار دارد. یعنی من در جایگاه خود، خود را بالاتر بدانم. اگر راهنمای تازه‌وارد هستم، باید به آنچه کنگره برایم موظف کرده و من بر آن پیمان بسته‌ام، عمل کنم. هرگونه عمل خارج از این چارچوب، معرکه‌گیری محسوب می‌شود. هنگامی که مشکلاتی برایم پیش می‌آید، یا از رفیقم عقب می‌افتم و حاضر به پذیرش این مشکلات نیستم، فقط به این دلیل که فرد دیگری از من جلوتر زده است، وارد حیطه معرکه‌گیری می‌شوم: قیاس می‌کنم، قضاوت می‌کنم، غیبت می‌کنم، چند نفر را دور خودم جمع می‌کنم و گروهی تشکیل می‌دهم. و تا زمانی که در این معرکه‌گیری قرار دارم، هیچ‌کدام از این حقایق را نمی‌پذیرم.

علم است که اینگونه مسائل را به من می‌آموزد و آموزش هیچ‌گاه نقطه اشباع ندارد. هرکس در هر جایگاهی باشد، خواه دیده‌بان، ایجنت، مرزبان، راهنمای DST یا راهنمای تازه‌وارد، هرکسی که در کنگره حضور دارد، به آموزش نیازمند است. اگر غیر از این بود، مهندس می‌گفت راهنماها سی‌دی ننویسند، یا کسانی که وارد سفر دوم شده‌اند، دیگر سی‌دی ننویسند.

هدف چیست؟ هدف این است که من به خودم برسم. زیرا من می‌خواهم در آینده یک الگو باشم. بنابراین باید بی‌نقص و عیب عمل کنم.

اما افرادی که به کنگره می‌آیند و به هر دلیلی سفرشان خراب می‌شود... همان‌طور که آقای مهندس و بزرگان بارها گفته‌اند: «تجربه را تجربه کردن خطاست». یعنی من مشکلاتم را می‌دانستم، گذشته‌ام را می‌دانستم، به کنگره آمدم، اما دوباره فراموش کردم که پای در چه مکانی گذاشته‌ام، چه کسانی به من خدمت می‌کنند، عمل دیگران را نادیده گرفتم و بار دیگر فقط به فکر خودم بودم.

علمی که تجربه شده باشد، سندی بی‌عیب و نقص است. همه راهنماها در کنگره سعی می‌کنند بی‌عیب و نقص عمل کنند تا یک نفر به آرامش برسد و خود ما نیز آموزش ببینیم.

عکس: مسافر محمد-لژیون یکم 

تایپ و ارسال خبر: همسفر مسعود-نگهبان سایت 

نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .