زمانی که یک دختر هفت یا هشت ساله بودم؛ در محلهیمان یک مُحوّطهای بود که بچهها در آن مکان بازی میکردند، یک وقتهایی چندین مرد درشت هیکل که به آنها پهلوان میگفتند میآمدند به آن مُحوطه و دست میزدند، مردم را صدا میکردند تا همه را به دور خودشان جمع کنند، وقتی مردم جمع میشدند، شروع به معرکهگیری میکردند و زنجیر برمیداشتند دور بازوهایشان میبستند و با زورِ بازوهایشان زنجیر را پاره میکردند یا با دستانشان سنگهای بزرگ را میشکاندند و با مارهای سمّی بازی و نمایش اجرا میکردند. همیشه فکر میکردم، معرکهگیری همین کاراهاییِ است که این آقایون به اصطلاح پهلوان انجام میدهند. وقتی به کنگره۶۰ آمدم تازه فهمیدم معرکه گرفتن یعنی چه! فهمیدم که معرکه گرفتن یعنی؛ نداشتن دانش و یا داشتن منیّت و حسادت، آن زمان بود که فهمیدم روزهای که مسافرم مواد مصرف میکرد، بدون آن که متوجه باشم معرکهگیری میکردم و چقدر دچار منیت و حسادت میشدم، زندگیام را به آستانه آشوب میکشاندم،پ؛ اما اکنون که یک سالی از آمدنم به کنگره میگذرد، توانستهام با آموزشهایی که از آقای مهندس دژاکام وَ کنگره۶۰ میگیرم، نه کاملا؛ اما تا حدودی بر خود غلبه کنم و کمتر معرکهگیری کنم. این اتفاق ارزش شکرگزاری دارد که من نسرین که با کوچکترین اتفاقی، حتی با یک بحث کوچک، معرکهگیری میکردم. سعی میکنم دیگر به هیچ اتفاقی واکنش غیر عقلانی نشان ندهم و کنترل بیشتری روی رفتار و کردار خود داشته باشم.
نویسنده: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیونهفتم)
رابطخبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیونهفتم)
عکاس: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیوندوم)
ویرایش: همسفر سکینه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیونششم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیونهفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
49