English Version
This Site Is Available In English

معرکه‌گیری باعث شد آموزش‌گریز شوم

معرکه‌گیری باعث شد آموزش‌گریز شوم

پنجمین جلسه از دوره سی‌‌و‌یکم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی حسنانی، با استادی راهنمای محترم مسافر امیر، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر کریم با دستور جلسه "رابطه یادگیری و معرکه‌گیری" در روز شنبه 1 آذر ماه 1404، ساعت 1۶:30 آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
در ابتدا خداوند را شاکرم برای تجربه دوباره این جایگاه؛ بخش اول دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکه‌گیری می‌باشد و در بخش دوم تولد اولین سال رهایی مهدی است؛ بنده طبق عادت در هر دستور جلسه به گذشته خود رجوع می‌کنم که این دستور جلسه به کدام بخش زندگی‌ام برمی‌گردد، من در سنین نوجوانی سوالاتی درباره زندگی‌ام داشتم که معرکه‌ای در ذهنم ایجاد کرده بود و به نوعی من را از خانواده‌ام جدا کرد، وارد یک جمع غیر‌عادی شدم و همین آغاز حرکت در مسیر ضد‌ارزش‌ها بود در ادامه این سوال که چرا جامعه اینگونه است؟ من را از جامعه دور کرد و معرکه‌گیری باعث شد آموزش‌گریز شوم و سطح دانایی‌ام در یک حدی باقی بماند.

با توقف رشد دانایی که توسط نیروهای بازدارنده رقم خورده بود به مصرف موادمخدر گرایش پیدا کردم و پس از سال‌های متمادی دست و پنجه نرم کردن با معضل اعتیاد راه کنگره را یافتم، در بدو ورود جمله اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی توجه‌ام را جلب کرد و این جمله یعنی اینکه آن چیزهایی که می‌دانستی اکنون تو را به اینجا رسانده است و اغلب حاصلی غیر از رنج در بر نداشته است، در مسیر درمان، راهنمایانی هستند که به تو آموزش نیکو بدهند تا به مرور جای خود را به آموزش‌های غلط پیشین می‌دهد و نتیجه آن مسیر جدید و نگاه جدید خواهد بود؛ آموزش‌هایی که گرفتم گذشته‌ام را نیز تغییر داد و از عواقب خسارت‌ها رهایی بخشید؛ با یادگیری آموزش‌ها و دوری از ضدارزش‌ها توانستم راحت‌تر زندگی کنم.

در بخش دوم دستور جلسه تولد مهدی می‌باشد که آشنایی ما به سال‌های دور بازمی‌گردد، سال 92 که وارد کنگره شدم او قبل از من حضور داشت و انظباطی شده بود و طی سال‌ها یک یا دوماه می‌آمد و وارد مسائل حاشیه‌ای می‌شد و یک یا دوسال از کنگره دور بود، به قدری معرکه‌گیر بود که این آمدن و رفتن‌ها دوازده سیزده سال به طول انجامید، در آخرین بار که به لژیون من آمد احساس کردم مهدی با دفعات پیشین فرق می‌کند، سر ساعت می‌آمد، به نحوی سعی در خدمت داشت و یکی از دغدغه‌هایی که همیشه داشت این بود که چگونه زندگی‌ بهتری برای همسفرش به وجود بیاورد و گذشته را جبران نماید؛ اتفاقاتی که در کنگره60  می‌افتد تصادفی نیست باید یک نقطه تفکری در من بوجود بیاورد؛ این تولد را به مهدی، همسفرش، راهنمای همسفرشان و در رأس به جناب مهندس تبریک می‌گویم.

آرزوی مسافر مهدی: امیدوارم تمام سفر اولی‌ها این جایگاه را تجربه کنند.

صحبت‌های مسافر مهدی:
خداوند را شاکرم که بعد از چندین سال این روز قشنگ را دیدم؛ در ابتدا از آقای مهندس تشکر می‌کنم که این بستر را فراهم نمودند تا به رهایی برسم، چون اگر ایشان و راهنمایم نبودند اکنون من یا مرده بودم یا در بهترین حالت، در گوشه کمپ یا زندان زندگی‌ام را می‌گذراندم؛ از آقای امیر بهرامی بسیار سپاسگزار هستم زیرا من در زندگی، مسائل گوناگونی را تجربه کردم و با مطرح کردن هر مسئله، ایشان بهترین راه را جلوی پایم می‌‎گذاشتند.

من با پشت‌سر گذاشتن این مسیر، عزت، احترام و خانواده‌ام را دوباره بدست آوردم؛ از راهنمای همسفرم که زحمات زیادی متحمل شدند تشکر می‌کنم و همینطور از همسفرم که در 25 سال مصرف موادمخدر کنار من ایستاد بسیار سپاسگزارم؛ من در اثر مصرف متمادی کراک و شیشه یک مصرف‌کننده بی‌مصرف شده بودم و کارم این شده بود که صبح و شب مشغول تهیه موادمخدر و مصرف آن باشم.

صحبت‌های راهنمای محترم، همسفر زهره:
خداوند بزرگ را شکرگزارم که یک بار دیگر این جایگاه را تجربه می‌کنم؛ امروز به این موضوع فکر می‌کردم که آقای مهندس این دستور جلسات را تا چه اندازه دقیق در کنار هم قرار دادند به نحوی که ما دو هفته پیش دستور جلسه گلریزان و هفته قبل نقش نوشتن سی‌دی را داشتیم؛ خیلی‌ها از درس و مدرسه و دانشگاه گریزان بودند فقط برای اینکه تکالیف را انجام ندهند اما زمانی که وارد اینجا می‌شوند به آنها گفته می‌شود باید سی‌دی بنویسید، شخص تازه‌وارد به خود می‌گوید من آمده‌ام اعتیادم را درمان کنم به من می‌گویند مشق بنویس! به عقیده من این موضوع کافی است برای کسی که می‌خواهد معرکه بگیرد.

جناب مهندس در کنار معرکه‌گیری واژه یادگیری را آورده‌اند یعنی وقتی من وارد معرکه‌گیری شوم قطعاً از یادگیری فاصله خواهم گرفت؛ معرکه‌گیری به دو نوع درونی و بیرونی است، یعنی هم در ذهن و هم به شکل صحبت با دیگری بروز می‌کند به عنوان مثال شخص می‌گوید: اینجا که رایگان است چرا باید پول بدهم، چرا باید مشق بنویسم؟ حال اگر بخواهم راه حل معرکه‌گیری را بیان کنم چیزی جز چشم گفتن نیست، من به اعضای لژیون می‌گویم به اینجا کنگره60 اطلاق می‌شود اما در اصل کنگره چشم است، یعنی زمانی که من بدون چون‌وچرا به راهنمایم چشم بگویم استارت راهم را زده‌ام؛ خانم مریم مصداق بارز این چشم گفتن است، ایشان در مقابل هر راه حل، بدون هیچ سوالی چشم گفته‌ و به درستی آن کار را انجام داده‌اند و این روز زیبا نتیجه چشم گفتن و صبری است که داشته‌اند؛ به ایشان تبریک می‌گویم و امیدوارم این تولد برایشان پرتکرار باشد.

آرزوی همسفر مریم: آرزو می‌کنم شال راهنمایی را دور گردن مسافرم ببینم.

صحبت‌های همسفر مریم:
خداوند را بسیار شکر می‌گویم، وقتی من وارد کنگره شدم مهمترین خواسته‌ام این بود که این جایگاه را ببینم، دوست ندارم از گذشته بگویم ولی برای قیاس با اکنون، باید بگویم من الآن بهشت را به واقع حس کردم، کنگره برای من بهشت است چون زندگی‌ام را به بهشت تبدیل کرده؛ هرچه به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم که الآن چقدر حالم خوب است، سلامتی دارم، زندگی‌ام بهتر از قبل است، خنده به لب دارم و از همه چیز مهم‌تر سلامتی مسافرم را می‌بینم چون همیشه و هرجا مهم‌ترین خواسته و دعای من سلامتی مسافرم بوده است؛ برای تک‌تک مسافران سفر اول این جایگاه را از خداوند خواستارم.

صحبت‌های همسفر مبینا: اولین پشتیبان هر کسی پدر او می‌باشد و من در طی این سال‌ها خیلی کم این حس را داشتم! اما مهم‌ترین موضوع این است که پدرم اکنون برای زندگیمان تلاش می‌کند، امروز آن پشتیبانی را از جانب ایشان حس می‌کنم و از او و مادرم بسیار ممنون و سپاسگزار هستم؛ امیدوارم در کنگره خدمتگزار باشند تا جبران گذشته را نمایند.

تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .