مشارکت همسفران لژیون یازدهم در مورد دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری»:
همسفر هاجر:
گاهی انسانها در درون خود جنگی دارند که از چشم دیگران پنهان است. وقتی نمیخواهند با آن جنگ روبهرو شوند، آن را به بیرون میریزند. میخواهند با سروصدا دردشان را خاموش کنند یا با معرکه گرفتن، خلأ درونشان را پر کنند. من هم روزی از آن دسته انسانها بودم، بلند حرف میزدم، زیاد انتقاد میکردم و فکر میکردم با گفتن و نشان دادن خودم، قویتر میشوم؛ امّا حقیقت این بود که از درون ترسیده بودم. از فهمیدن، تغییر کردن و روبهرو شدن با خودم میترسیدم. در کنگره۶۰ آموختم که معرکهگیری یعنی فرار. فرار از سکوتی که در آن صدای وجدان شنیده میشود. فرار از یادگیری، چون یادگیری یعنی پذیرفتن اشتباه و پذیرفتن اشتباه، یعنی پایین آمدن از غرور. وقتی انسان یاد میگیرد، آرام میشود؛ امّا وقتی معرکه میگیرد، خسته میشود. خسته از جنگیدن با همه، جز خودش. معرکه، دیواری از حرف است، دیواری که تا فرو نریزد، نوری وارد نمیشود. گاهی ما با صدای بلند حرف میزنیم تا سکوت نکنیم؛ چون در سکوت، چهره واقعی خود را میبینیم؛ ولی کنگره۶۰ به من یاد داد که درست در همان سکوت، یادگیری متولد میشود، آرامش جوانه میزند و انسان کمکم از معرکه فاصله میگیرد. یادگیری یعنی «من» آماده تغییر است. در معرکه، ذهن پر از قضاوت است؛ اما در یادگیری، دل پر از عشق. در معرکه، انسان بهدنبال دیده شدن است؛ امّا در یادگیری، بهدنبال رشد کردن. من امروز فهمیدهام که آرامترین صدا، صدای دانایی است. یادگیری یعنی شنیدن، نه گفتن؛ یعنی عمل کردن، نه فقط دانستن. وقتی گوش دلم را باز کردم، معرکهها یکییکی خاموش شدند. دیگر نیازی نداشتم ثابت کنم، کافی بود بفهمم. حالا هر وقت کسی معرکه میگیرد، به خودم یادآوری میکنم: او هنوز در حال جنگ با خودش است، نه با دیگران و حال خرابی دارد؛ حتی این موضوع در چهره فرد هم مشخص است. او هنوز یاد نگرفته است که آرامش از سکوت و پذیرش میآید. کاش روزی همه بفهمیم که برای رشد، نیازی به معرکه نیست، فقط باید چشمها را بست، گوش داد و از دل یاد گرفت.
همسفر نازنین:
معرکهگیری در ظاهر به معنای انجام کارهای خارقالعاده است؛ اما در مسیر خودشناسی و یادگیری، این واژه معنای دیگری پیدا میکند. یادگیری واقعی زمانی شروع میشود که ما از منطقه اَمن خود خارج شده و دست به عملی متفاوت بزنیم، عملی که شاید در ابتدا شبیه یک «معرکه» یا یک کار بزرگ بهنظر برسد. اینجا است که ما از تئوری به مرحله اجرا میرسیم؛ اگر فقط بدانیم که چه باید کرد و آن را اجرا نکنیم، هیچ اتفاقی نمیافتد. یادگیری تا زمانیکه در ذهن باقی بماند، ناتمام است. عمل کردن به آموزشها، همان معرکهگیری سازنده است که نتایج آن را در زندگی خود میبینیم. این عمق یادگیری و تبدیل دانش به باور را مدیون زحمات بیدریغ راهنمایم، همسفر فاطیما هستم. از ایشان بهخاطر آموزشهای عملی و صبوریشان که به من آموختند چگونه دستورات را با ایمان اجرا کنم، صمیمانه سپاسگزارم. در پایان، مجدداً از آقای مهندس بابت طراحی دستور جلسات حیاتی و مهمی که راهنمای قدمبهقدم من در این مسیر هستند، تشکر میکنم. این دستور جلسات، خود بزرگترین ابزار ما برای یادگیری مستمر و پرهیز از انفعال است.
ویرایش: همسفر ملاحت رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون یازدهم)
ویرایش: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایدگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
59