English Version
This Site Is Available In English

آموزش در عملکرد کنگره ۶۰ یکی از اساسی‌ترین مسائل است

آموزش در عملکرد کنگره ۶۰ یکی از اساسی‌ترین مسائل است

جلسه دوازدهم از دور پانزدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی شعبه دنا، با استادی راهنما مسافر حمید، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر محمد، با دستور جلسه: «نقش سی دی و نوشتن آن در آموزش و اولین سال رهایی مسافر طاها» روز پنجشنبه ۲۹ آبان‌ماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۶:۰۰ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حمید هستم یک مسافر. پیش از هر چیز، تشکر می‌کنم از تمامی شما عزیزان؛ مرزبانان محترم بخش مسافران، مرزبانان محترم بخش همسفران، ایجنت محترم بخش همسفران، و همه شما بزرگواران که از ابتدا این فرصت را فراهم آوردید تا در این جایگاه قرار گیرم، آموزش کسب کنم و خدمت‌ نمایم. دستور جلسه امروز شامل دو بخش است: نخست، بررسی نقش سی‌دی‌ها در سفرهای آموزشی و فرآیند یادگیری‌مان، دوم، گرامیداشت اولین سال رهایی مسافر طاها، که ان‌شاءالله در زمان مقرر به این موضوع خواهیم پرداخت.

هفته گلریزان را پشت سر گذاشتیم و از عملکرد تک‌تک شما عزیزان در این هفته و اثبات درک و دانایی شما نسبت به آموزش‌های کنگره، صمیمانه سپاسگزارم و خسته نباشید می‌گویم. بسیار قابل تأمل است که بلافاصله پس از بحث گلریزان، وارد مبحث آموزش، به‌ویژه آموزش از طریق سی‌دی‌ها، می‌شویم.

چنانچه هدف اصلی کنگره ۶۰، یعنی پیشگیری، مهار و درمان اعتیاد را مدنظر قرار دهیم، بحث آموزش در مرحله اولیه شکل‌گیری، اهمیت موضوع را نمایان می‌سازد؛ زیرا اتفاقات بعدی در مسیر سفر ما مبتنی بر این آموزش‌ها رقم خواهد خورد. بنابراین، آموزش در عملکرد کنگره ۶۰ یکی از اساسی‌ترین مسائل است که از طریق مجموعه‌ای از ابزارها در کنگره محقق می‌شود.

اگر بررسی کنیم که آموزش در کنگره ۶۰ به چه نحوی ارائه می‌شود، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: کارگاه‌های آموزشی که در جلسات مختلف مسافران، همسفران و جلسات عمومی برگزار می‌گردد؛ لژیون‌هایی که با راهنمایی راهنمایان محترم تشکیل می‌شود؛ کتب و جزوات آموزشی که در کنگره منتشر شده و قابل استفاده هستند؛ و همچنین فعالیت‌های ورزشی روزهای جمعه که خود دارای جنبه آموزشی هستند؛ و اردوهایی که در کنگره برپا می‌شود. تمامی این موارد جنبه آموزشی دارند، اما به عقیده شخصی من و بر اساس آموزش‌هایی که از آقای مهندس دریافت کرده‌ایم، بستر اصلی و محوری کار ما در کنگره ۶۰ از طریق سی‌دی‌ها شکل می‌گیرد و این یک واقعیت است.

سی‌دی‌ها ارتباطات کلامی، رفتاری و نگرشی افراد در کنگره را به یکدیگر پیوند می‌دهند. دلیل اهمیت این امر آن است که با وجود آموزش‌های اختصاصی هر لژیون در روزهای مشخص، زمانی که یک سی‌دی مشترک توسط آقای مهندس برای تمامی اعضاء کنگره ارائه می‌شود، یک آموزش واحد و همسو برای همه ایجاد می‌کند که از اهمیت بالایی برخوردار است. به علاوه، از طریق سی‌دی‌های هفتگی که توسط آقای مهندس ارائه می‌گردد، ما مستقیماً به سرچشمه آموزش‌های کنگره متصل می‌شویم.

به عقیده من، کلیت موضوع کنگره ۶۰ حول محور سی‌دی‌ها شکل می‌گیرد؛ چرا؟ زیرا سی‌دی‌های آموزشی در روند حرکتی ما در کنگره ۶۰، شبیه به یک بزرگراه است که ما قرار است سفری را در آن آغاز کنیم. حال تصور کنید در مسیر این بزرگراه هیچ تابلوی راهنمایی وجود نداشته باشد؛ اگر چنین باشد و ما مقصد نهایی خود را ندانیم، قطعاً به بیراهه خواهیم رفت. سی‌دی‌های آموزشی که توسط آقای مهندس ارائه می‌شوند، نقش علائم راهنمایی و رانندگی را در مسیر این بزرگراه برای ما ایفا می‌کنند و این بسیار حائز اهمیت است.

اما چرا باید سی‌دی‌ نوشت؟ صرفاً گوش دادن کافی نیست. این موضوعی است که آقای مهندس بارها و به کرات بر آن تأکید فرموده‌اند: بحث تکرار و تمرین. شاید شما یک سی‌دی را ده بار گوش کنید، اما این میزان آموزش برای شما به اندازه یک بار نوشتن آن سی‌دی نباشد. دلیل این امر آن است که هنگام نوشتن، گویی آن محتوا را در ذهن خود حک می‌کنید و سطح آموزش برای شما ارتقاء می‌یابد، به‌گونه‌ای که در هر زمان نیاز، می‌توانید از آن بهره ببرید، که این با صرفاً گوش دادن کاملاً متفاوت است.

علاوه بر این، تمرکز ذهن شما هنگام نوشتن سی‌دی با زمان گوش دادن متفاوت است. زمانی که فقط گوش می‌دهید، ذهن دچار پراکندگی شده و ممکن است به مسائل دیگر بپردازد. اما هنگام تمرکز برای نوشتن، ذهن از پرش فکری بازداشته شده و متمرکز بر روی مطلب می‌شود. اخیراً برخی از اعضاء مطرح می‌کنند که دچار پراکندگی افکار شده‌اند و وسایل خود را فراموش می‌کنند کجا گذاشته‌اند. به این افراد توصیه می‌شود که برای نوشتن سی‌دی به محیطی شلوغ مراجعه کنند. برخلاف تصور، گاهی نوشتن در محیطی شلوغ، قدرت تمرکز را افزایش می‌دهد؛ زیرا با وجود تمام حواس‌پرتی‌های اطراف، تمرکز شما بر صدای آقای مهندس و افکار مرتبط با نوشتن متمرکز می‌شود و این می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد.

اکنون زمان آن است که به دستور جلسه دوم بپردازیم. در رابطه با صحبت در مورد آقا طاها عزیز: زمانی که ایشان وارد لژیون دوم شدند، مانند اکثر افرادی که وارد کنگره می‌شوند، با مشکلات عدیده‌ای روبرو بودند. ورود به کنگره معمولاً برای افرادی که مشکلات جدی دارند، زمان‌بر است و فرمان ورود برای هر کسی به راحتی صادر نمی‌شود. طاهای عزیز، هنگامی که وارد کنگره و لژیون دوم شدند، با مجموعه‌ای از مشکلات و دیدگاه‌های خاص وارد شدند. به یاد نمی‌آورم لژیونی را برگزار کرده باشم و در آن برجک طاها را نزده باشم. همسرشان در این زمینه شاهد هستند. دلیل این امر آن است که در نوشتارهای کنگره۶۰، در مبحث «رهجو و راهنما»، مفهومی وجود دارد که راهنما ممکن است نکته‌ای را در رهجو مشاهده کند که خود رهجو از آن بی‌اطلاع یا ناآگاه باشد.»

ممکن است راهنما در مسیر یک رهجو، نکته‌ای را مشاهده کند که خودِ رهجو از آن غافل باشد. طاها در ابتدا از این موضوع آگاه نبود و لازم بود که ابتدا به این درک برسد تا بتواند مسیر آتی خود را تعیین و در آن گام بردارد. خوشبختانه این اتفاق روی داد. طاها، پس از گذشت دو ماه از سفرش، خدمت در سایت را آغاز کرد. در روزهای نخست، تلاش زیادی می‌کرد تا ما مسئولیت‌های فنی و مربوط به برق را نیز به ایشان بسپاریم، زیرا در این زمینه‌ها مهارت بالایی داشت. با این حال، در سفر اول، من اجازه نمی‌دادم که ایشان خدمت چندانی انجام دهد. تقریباً پس از گذشت هشت یا نه ماه از سفر، حضور فعال‌تری در بخش خدمت در سایت کنگره۶۰ پیدا کرد. او به مدت دوازده ماه، مسئولیت سایت نمایندگی را بر عهده داشت. علاوه بر این، در انتخابات اخیر مرزبانی، ایشان به عنوان یکی از مرزبانان شعبه انتخاب شدند.

اغلب اوقات، پس از طرح مسائل در جلسه خدمتگزاران و زمانی که دیگر نیازی به طرح مجدد نبود، من همیشه نام دو نفر را ذکر می‌کردم. اکنون تولد طاها است، اما ذکر نام نفر دوم مشکلی ندارد: یکی از آن‌ها طاها و دیگری رضا بود. این دو نفر واقعاً در شعبه زحمات بسیاری کشیده‌اند؛ البته این به معنای کم‌ارزش بودن زحمات دیگران نیست، چرا که همه در کنگره در حال خدمت و عملکردی سالم هستند. اما طاها و رضا، که امروز نامشان برده شد، از جمله کسانی هستند که در هر فعالیت کنگره، با کلمه «نه» پاسخ ندادند. ایشان از زمان کاری و زندگی شخصی خود گذشتند و برای رفع نیازهای کنگره حضور یافتند.

با جرأت می‌توانم بگویم که کل سیستم وب سایت توسط طاها به‌روزرسانی شده است. بارها تأکید کرده‌ام که این به‌روزرسانی توسط ایشان انجام شده است. همچنین در خصوص کل سیستم سیم‌کشی برق، کابل‌کشی و تغییرات زیرساختی اینجا، همچنین کلیه تجهیزات جدیدی که به نمایندگی اضافه شد، طاها حضوری فعال داشت و نقش خود را به درستی ایفا نمود. در تجهیز بخش همسفران نیز، کلیه مسائل مربوط به برق‌کشی و سایر موارد پیش‌آمده، با حضور و یاری طاها عزیز همراه بود. البته افراد دیگری نیز در این زمینه‌ها خدمت کردند، اما این دو نفر، یعنی طاها و رضا، همواره در صحنه بودند.

من واقعاً به این عزیزان خسته‌نباشید می‌گویم. افتخار یک راهنما این است که رهجوی او به مقام راهنمایی برسد. من اطمینان دارم که طاها و همسفر محترمشان قطعاً در آزمون بعدی کنگره ۶۰ جزو راهنمایان خواهند بود و شکی در این خصوص ندارم، زیرا عملکرد فرد، آینده او را رقم می‌زند و نمایانگر مسیر اوست.

من به طاها، همسفر محترمشان، راهنمای همسفرشان و همه شما عزیزان، اولین سال رهایی ایشان را تبریک می‌گویم. دوست دارم در پایان صحبت من، به جای تشویق من، طاها را مورد تشویق قرار دهید، زیرا به واسطه تلاش‌های طاها است که من امروز اینجا نشسته‌ام و به خدمات ارزنده این عزیزان افتخار می‌کنم و از آن لذت می‌برم. سپاسگزارم.

خلاصه سخنان مسافر طاها:

سلام دوستان طاها هستم یک مسافر.بسیار خرسندم که فرصت حضور در این کنگره را یافته‌ام. در جمع شما بزرگواران خدمت می‌کنم، از آموزش‌ها بهره می‌برم و به آرامش درونی دست می‌یابم. این اولین سال رهایی من است و احساس بسیار مطلوبی دارم. آرزومندم که تمامی افرادی که در سفر اول هستند و کسانی که مشتاق رسیدن به این جایگاه‌اند، به این مرتبه از آرامش برسند.

از مهندس، بابت فراهم آوردن این بستر ارزشمند، از خانواده محترم ایشان، از راهنمای عزیزم، ایجنت محترم شعبه آقا حمید تشکر می‌کنم. همچنین از مرزبانان محترم تشکر می‌کنم. از همسفرم که در این مدت همراهی کامل داشتند و هیچ کمبودی برای من باقی نگذاشتند، صمیمانه قدردانی می‌کنم. از دو فرزندم و راهنمای همسفرم نیز سپاسگزارم. راهنمای همسفرم با آموزش‌های ارزنده‌ای که ارائه دادند، توانستند همسفرم را متقاعد سازند که این مسئله‌ای عمیق و ریشه‌دار بوده و ایشان را همراهی کنند. از آقا احسان، راهنمای ویلیام، نیز تشکر می‌کنم.

داستانی دارم که مربوط به کسانی است که تصور می‌کنند مصرف قلیان یا مواد دخانی موجب اعتیاد نخواهد شد. من در کارخانه‌ای مشغول به کار بودم. در روزهایی که در حال مصرف بودم، در جمعی نشسته بودم که مشغول استعمال قلیان بودند. پس از تقریباً یک سال، چند نفر از حضار پیشنهاد کردند که برای لذت بیشتر، از یک نوع قرص استفاده کنم. من اطلاعی از ماهیت آن نداشتم، اما بعداً متوجه شدم که قرص ترامادول است. ابتدا ترامادول ۵۰ مصرف کردم و تأثیر آن را بسیار رضایت‌بخش یافتم. مصرف قلیان ما که در ابتدا یک سر بود، به مصرف یک پاکت در روز رسید. شبانه‌روز قلیان می‌کشیدیم و از حالت خوب آن لذت می‌بردیم، بدون آنکه بدانیم چه عواقبی در انتظار ماست. مصرف ترامادول به جایی رسید که دیگر توانایی مصرف مقدار ۵۰۰ میلی‌گرم را نداشتم. مجبور بودم آن‌ها را در آب حل کرده و مصرف کنم. با گذشت زمان، ترامادول را به تدریج کنار گذاشتم.

سپس دوران خدمت سربازی فرا رسید. تصور می‌کردم با محدودیت‌های سربازی، مشکلاتم حل خواهد شد. در زمان سربازی که با ماده مخدر حشیش آشنا شدم، زیرا سیگار نیز در دسترس نبود. من مسئولیت بالابر برای عملیات سیم‌کشی برق را بر عهده داشتم و از آنتن آن برای مصرف استفاده می‌کردم. متأسفانه در آنجا با حشیش آشنا شدم. پس از سربازی، مصرف تریاک و شیره (که پایه اصلی مصرفم بود و پس از ترامادول شروع شد) افزایش یافت. در اواخر، روزانه ۵ گرم شیره مصرف می‌کردم و در حالتی بودم که بین زندگی و مرگ تفاوتی قائل نبودم. متوجه نبودم فرزندانم چگونه بزرگ شدند؛ در وضعیت روحی بسیار وخیمی به سر می‌بردم و اکنون بابت این تجربه و رسیدن به این نقطه شکرگزارم.

در راه نجف‌آباد برای تهیه مواد دچار سانحه رانندگی شدم. زمانی که به هوش آمدم، متوجه شدم خودرو از مسیر اصلی منحرف شده است. با فشار دادن فرمان، خودرو واژگون شد. با دوستم تماس گرفتم و از او خواستم خودرویی بفرستد تا ماشینم را به محلی برای تعمیر منتقل کنند. او پذیرفت. وقتی آمد، گفت خودرویی برای حمل ماشین فرستاده است. اما من با وجود وخامت حالم، تنها دغدغه‌ام تهیه مواد بود. در حالی که ماشین در حال بارگیری بود، من مشغول مصرف بودم. این وضعیت نابودی زندگی در برابر چشمان انسان است، اما فرد همچنان درگیر مصرف است. پس از انتقال ماشین به تعمیرگاه، حدود پنج ماه طول کشید تا آن را تحویل بگیرم. این حادثه به نوعی نقطه عطفی بود که مرا به کنگره رهنمون ساخت. پس از تحقیق، ما وارد کنگره ۶۰ شدیم و تمامی این اتفاقات خوب رخ داد که بسیار شکرگزارم. زندگی‌ام بازگشت و همیشه قدردان کنگره ۶۰ و همسفرم هستم. خیلی ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر (اعظم):

سلام دوستان اعظم هستم یک همسفر. بنده نیز اولین سالگرد رهایی آقا طاها را تبریک می‌گویم. از جناب آقا حمید سپاسگزارم که با آموزش‌هایشان، ایشان به رهایی دست یافتند. همچنین به خانم مهناز تبریک می‌گویم؛ ایشان بهترین رهجوی لژیون هشتم بودند. از ابتدای سفر، در همان دو هفته اول پیگیر کنگره بودند. چون دستور جلسه درباره سی دی بود، آن را بسیار جدی گرفتند. ایشان هرگز با آموزش‌های دریافتی وارد حاشیه نشدند و رهجویی منضبط بودند. چهل سی دی را در شش ماه اول سفر اول به اتمام رساندند. از همان ابتدا به عنوان دبیر سایت فعالیت کردند و ردپای خدمات صادقانه ایشان در همه جا مشهود است. همین‌طور خانم مهناز عزیز، که خدمات خالصانه و عاشقانه ایشان نیز چشمگیر است.

در هر مسئولیتی که پذیرفتند، هرگز نه نگفتند زمانی که آقا طاها در اواخر سفر اول خود برای جشن آماده می‌شدند از قسمت پا آسیب دیدند خوب بعدی؛ در کل این دو سال، فقط یک جلسه غیبت داشتند. ایشان همواره آموزش‌ها را جدی گرفتند و من به عنوان راهنما به ایشان افتخار می‌کنم و امیدوارم الگویی برای کل شعبه باشند. جناب آقای حمید نیز فرمودند که تربیت رهجویی فرمانبردار افتخار بزرگی است. مجدداً از آقای حمید بزرگوار، مرزبانان محترم، ایجنت محترم و خانم مهناز عزیز تشکر می‌کنم. سپاسگزارم از همه شما که در جشن تولد ایشان حضور یافتید، تشویق کردید و به ایشان انرژی بخشیدید. 

سخنان همسفر کسرا:

سلام کسرا هستم یک همسفر، من هم آقای مهندس را خیلی خیلی دوست دارم و از آقای مهندس تشکر می‌کنم و از راهنمای مامان و بابام تشکر می‌کنم.

سخنان همسفر مهناز:

سلام دوستان مهناز هستم یک همسفر. من هم به نوبه خودم از آقا حمید راهنمای مسافرم تشکر می‌کنم و از خانم اعظم خیلی تشکر می‌کنم؛ زیرا در کنار ایشان آموزش‌های فراوانی کسب کردم. از مرزبانان و ایجنت‌های محترم نیز تشکر می‌کنم. همانطور که آقا طاها اشاره کردند، مسافر من دچار سانحه تصادف شد. آن زمان، با وجود تمامی مشکلاتی که با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کردیم، این حادثه باعث شد با خود بیندیشم که آیا خداوند ناظر بر ماست؟ چرا ماشین ما باید تصادف کند، در حالی که ما هیچ قدرتی برای تعمیر آن در دست نداشتیم. حدود دو ماه بعد، ایشان آمدند و گفتند که می‌خواهند نکته‌ای را مطرح کنند. می‌ترسیدند که آن را بگویند، اما اصرار من باعث شد که در نهایت اعتراف کنند: من مصرف‌کننده هستم. ابتدا باور نکردم و گمان کردم که صرفاً برای سنجش واکنش من این حرف را می‌زنند. مانند بسیاری از افراد که می‌گویند به ظاهرش نمی‌خورد، و اصلاً به ظاهر نیست. در مورد این مسئله نمی‌توانستم با خانواده‌ام صحبت کنم؛ با ناراحتی به مغازه زن داداشم رفتم. در آنجا صحبت از این شد که آقا حسن و افراد دیگری برای درمان به مکانی مراجعه می‌کنند و دو سال است که چیزی مصرف نکرده‌اند.

هنگامی به خانه بازگشتم، آقا طاها از سر کار آمده بودند. پیشنهاد دور زدن با ماشین را دادم. در مسیر، با اشاره به اینکه ایشان تمامی راه‌هایی را که خود پیشنهاد داده بود، رفته است، گفتم: همه راه‌ها را رفته‌اید، اما من می‌گویم یک راه دیگر وجود دارد. اما چیزی نگفتم و صرفاً پیشنهاد کردم که چون به بن‌بست رسیده‌ای، راه دیگری را امتحان کن.

گفتم: مکانی به نام کنگره ۶۰ شنیده‌ام. حدود ساعت ۱۰ شب بود که در اینترنت جستجو کردیم. هر جستجویی ما را به پارک ملت هدایت می‌کرد و در آنجا، خیابان تابان ذکر می‌شد. ما این خیابان را ده‌ها بار رفتیم و آمدیم و از هر کسی پرسیدیم، کسی از “کنگره ۶۰، خیابان تابان” اطلاعی نداشت. ساعت ۱۰:۳۰ شب جلوی شعبه رسیدیم.

درب کنگره را زدیم. شاید برای بسیاری از افراد حاضر اینجا، درب کنگره همیشه باز بوده است، اما برای من و آقا طاها، درب بسته بود. اکنون که فکر می‌کنم، بسته بودن آن درب برای من به این معنا بود که باید مسیر درست را پیدا کنم تا این درب به روی من باز شود، و من این درب را برای خود باز کردم. می‌توانستند درب را باز نکنند، اما ما به خانه برگشتیم.

صبح روز بعد، آقا طاها سر کار رفتند و من تصمیم گرفتم دوباره گوگل را جستجو کنم تا شماره‌ای پیدا کنم. پیام دادم و تماس گرفتم و درخواست وقت مشاوره کردم. چون روز شنبه بود، به من گفتند که فردا، یکشنبه ساعت ۵ تشریف بیاورید. به مسافرم گفتم که ساعت ۵ باید آنجا باشند.

وقتی ایشان از شعبه بازگشت، یک دعوتنامه برای من آورده بود و بسیار خوشحال شدم. به من گفته بودند که این دعوتنامه را ببر تا بدانی آنجا چه مکانی است. دو جلسه آموزش ببینی و بازگردی. بسیار سپاسگزارم از آقا حمیدرضا که با راهنمایی‌هایشان موجب شدند تا من بتوانم در اینجا حضور یابم. ایشان به مسافرم گفتند که برای حرکت یک ماشین، هر چهار چرخ باید سالم باشند و اگر همسفر همراه باشد، پرواز آسان‌تر انجام می‌شود. همانطور که اشاره کردم، ابتدای زندگی ما مانند کتاب «۶۰ درجه زیر صفر» بود؛ مشکلات ما به قدری زیاد بود که اکنون با نگاه کردن به تصویر کتاب متوجه شدم که واقعاً در دمای زیر ۶۰ درجه بودیم و اکنون شاید در مرحله عبور از غسل در صحرا هستیم.

شاید اعتیاد یا مصرف مسافر، بهانه‌ای بود تا ما در اینجا حضور یافته، آموزش ببینیم و در کلاس‌های جناب مهندس شرکت کنیم؛ زیرا هیچ چیز در دنیا بدون حکمت و هدفی نیست. بسیار خوشحالم که اینجا هستم و آموزش می‌بینم. سخنی با سفر اولی‌ها دارم: همسفران، مطیع محض راهنماهای خود باشید و هر آنچه را که راهنمایان می‌گویند، با شنیدن بگویید و از سرپیچی پرهیز کنید. حتی یک روز هم صندلی خود را در کنگره خالی نگذارید. خانم اعظم نیز اشاره کردند که از زمان ورودشان، دستور جلسه نوشتن سی‌دی بوده است. نوشتن سی‌دی را آنقدر درک کردم که باید به موقع انجام شود و هرگز نباید عقب بیفتد. همچنین صندلی خود را در شعبه خالی نگذارم. از بزرگوارانی که امروز در این جشن حضور دارند، سپاسگزارم. 

سخنان همسفر کوثر:

به نام خداوند مهربان که روشنایی را در دل‌ها قرار داد. اول از همه، از خداوند بزرگ تشکر می‌کنم که ما را در این مسیر زیبا قرار داد. از صمیم قلب از دو فرشته نجات زندگی‌مان قدردانی می‌کنم؛ راهنمای پدرم، آقا حمید گرامی، و راهنمای مادرم، خانم اعظم عزیز. شما فراتر از یک راهنما بودید؛ شما ناجی زندگی ما بودید و با صبر و عشق، دست‌های ما را گرفتید و ما را از تاریکی به روشنایی هدایت کردید. آرزو دارم روزی خودم در اینجا باشم و ببینم که پدر و مادر عزیزم با شال نارنجی راهنمایی، در جایگاه خدمت قرار گرفته و زندگی‌های دیگران را نجات می‌دهند. همچنین از آقای مهندس دژاکام عزیز و خانواده محترمشان و همه اعضاء کنگره ۶۰ ممنونم که این راه پربار را برای هزاران خانواده گشودند. پدر و مادر مهربان من، سالگرد رهایی‌تان مبارک. امیدوارم در این مسیر زیبا همواره شاد و برقرار باشید. از فرصت مشارکت سپاسگزارم.

اهدا شال پهلوانی به مسافر شهرام لژیون دوم:

 

تایپ: مسافر مهدی لژیون دوم، مسافر مرتضی لژیون دوم، مسافر مهرداد لژیون هفتم،مسافر جواد لژیون سوم، مسافر اسماعیل لژیون دهم، مسافر محمودرضا لژیون پنجم،مسافر کاظم لژیون نهم 

عکاس: مسافر مهدی لژیون یکم 

ویرایش و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .