یازدهمین جلسه از دوره اول سری کارگاههای آموزشی_ خصوصی ویژهی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی میخک مشهد، با استادیِ مسافر اکرم، نگهبانی مسافر نوشین و دبیری مسافر جمیله با دستور جلسهی «گلریزان» روز چهارشنبه ۲۱ آبانماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سلام دوستان، اکرم هستم یک مسافر.
در ابتدا از خداوند و سپس از خانم نوشین، ایجنت محترم نمایندگی، و همچنین خانم فاطمه، راهنمای محترم، سپاسگزارم که اجازهی خدمت در این جایگاه را به من دادند. من نیز به نوبهی خود این هفتهی زیبا را به جناب مهندس دژاکام، خانوادهی محترم ایشان و همچنین تمامی اعضای کنگره ۶۰ شادباش میگویم. امیدوارم که به یاری خداوند و در کنار یکدیگر بتوانیم این هفته را به زیبایی جشن بگیریم.
میگویند: «اگر بنایی آباد باشد اما ساکنان آن خراب باشند، بنا نیز کمکم رو به ویرانی میرود؛ اما ساکنان آباد، بناهای خراب و ویرانهها را نیز میتوانند احیا کنند.» ما برای سازندگی و آبادانی یک سیستم به سه مؤلفه نیازمندیم: ۱) علم و دانش ۲) نیروی متخصص ۳) پول و سرمایه. بنابراين طبیعی است که مکان امن و مقدسی مانند کنگره ۶۰ که مجموعهای مردمنهاد است و هزینههای آن توسط اعضا تأمین میشود، لژیون مالیای به نام سردار داشته باشد.
هنگامی که من برای اولین بار قدم به اینجا گذاشتم، کسی بابت ورودم از من پول یا هزینهای مطالبه نکرد. این در حالی است که اگر برای هر یک از ما مشکلی پیش بیاید و پایمان به بیمارستان باز شود، مجبوریم بیچونوچرا بابت کوچکترین خدمات، هزینههای بسیار بپردازیم. اما کنگره با آغوش باز از من استقبال میکند؛ راهنمایان و خدمتگزارانی در اختیارم میگذارد که همگی بدون هیچگونه توقع مالی به من خدمت میکنند تا به درمان برسم.
در دورانی که مصرفکننده بودم، برایم آشکار نبود که کدام یک از ساختارهای جسمم را به ویرانی کشاندهام و اهمیتی نمیدادم که این شیب تند و ویرانگر اعتیاد ممکن است مرا تا چه حد نابود کند. چه بسیارند انسانهایی که در این شیب تند، ناچار به پرداخت هزینههای گزاف برای بیماریهای صعبالعلاجی مانند پیوند کبد و کلیه شدهاند. اما این لطف خداوند و روش کنگره ۶۰ بود که سبب شد کار من به چنین جاهایی نرسد. پیش از آنکه تخریب بیشتری به خود برسانم و به این امراض دچار شوم، جسم من درمان شد تا از هزینههای مالی و جانی جلوگیری شود.
در گذشته لژیون مالیِ کنگره چنین نظمی نداشت، اما پس از مدتی جناب مهندس تصمیم گرفتند با تعریف جایگاههای مختلف، نظمی به این لژیون ببخشند؛ به این صورت که: کسی که شش میلیون تومان پرداخت کند «عضو سردار» کسی که شصت میلیون تومان بپردازد «دنور» و کسی که ششصد میلیون تومان اهدا کند جایگاه «پهلوان» را تجربه میکند.
اگر بخواهم از تجربهی خود بگویم: در سفر اول و در نخستین جشن گلریزان پولی نداشتم. دقیقاً ده روز پیش از جشن تصمیم گرفتم زعفران پاک کنم و به این شکل توانستم هفتصد هزار تومان به کنگره اهدا کنم. سال گذشته نیز، در سفر دوم، به برکت خدمتی که در خزانهداری داشتم، توانستم لیاقت جایگاه سرداری را پیدا کنم. من هرچه از برکات لژیون سردار بگویم باز هم کم است؛ از گشوده شدن گرههای مالیای که سیزده سال درگیرش بودم، تا حضور دخترم در کنگره ۶۰ به عنوان همسفر؛ که دقیقاً اینها از زیباترین برکات لژیون سردار برای من بود.
هر بار که فرمهای سردار را کامل میکردم تا به تهران ارسال کنم، یک اتفاق خوش برایم رقم میخورد. در یکی از همین روزها دخترم از شیروان با من تماس گرفت و مژدهی ورودش به کنگره را داد و من بسیار شادمان شدم. من باید به این بیداری و آگاهی برسم که برکات آنچه در کنگره میبخشم، به زندگی خودم بازمیگردد. جناب مهندس دژاکام، بنیان کنگره ۶۰، خود را مدیون چنین جایی میدانند؛ و اینجاست که سنگینی وظیفه و بار مسئولیت من بیشتر حس میشود. از خود بپرسم: «من برای کنگره چه کاری میتوانم انجام دهم؟»
من که جسم ویرانم در لژیون OT درمان شد و در ادامهی سفر، اضلاع روان و جهانبینی نیز به تعادل نزدیکتر شدند؛ من که در اینجا مهارت و هنر زندگی کردن را فرا گرفتم و فهمیدم نقطه تحمل چیست، و آموختم که مسئولیت زندگیام را خودم بپذیرم، پس خود را مدیون این مکان امن و مقدس میدانم. ما در کنگره لژیونDST داریم که در آن اعتیاد به مواد مخدر و الکل درمان میشود؛ لژیون ویلیام وایت، که در آن مصرف هرگونه نیکوتین درمان میشود؛ و لژیون جونز، مربوط به اضافه وزن و تغذیه سالم که در آن به وزن مناسب میرسیم؛ و در نهایت لژیونی داریم به نام «لژیون سردار» که در آن از فقر به ثروت میرسیم.
من در لژیون سردار بخشندگی را فرا میگیرم. پسانداز کردن را میآموزم؛ چرا که پیش از شرکت در لژیون سردار با مفهوم پسانداز آشنایی نداشتم و تا جایی که کارت اعتبار داشت، خرج میکردم. همسرم نیز پذیرای این موضوع نبود که بخواهم با پرداخت شش میلیون تومان، بهعنوان عضوی از لژیون سردار در کنگره خدمت کنم. بنابراین تصمیم گرفتم خودم دستبهکار شوم. بعضی روزها با عشقی خالص برای لژیون سردار اسنپ کار میکردم. شاید در حالت عادی به فکر انجام چنین کاری نمیافتادم، اما برای ادای تعهدی که در لژیون سردار داشتم، با عشق به آن پرداختم و حتی آخرین تصفیه بدهیام در سردار شامل حال خودم شد.
خدا را شاکرم که توانستم با خدمت در لژیون سردار، برکات مادی و معنوی بسیاری را وارد زندگیام کنم.
اینجا یاد گرفتهام که هر چیزی صور آشکار و پنهان دارد. گاهی ما گمان میکنیم لژیون سردار فقط آن چیزی است که میبینیم؛ مانند اجاره مکان، قبوض آب، برق، گاز و هزینههای مصرفی شعبه. در حالی که در عمق مسائل، اتفاقات بسیاری در حال رخ دادن است؛ بهطور مثال دانشگاه کنگره ۶۰ که در قشم در حال راهاندازی است و ده هکتار وسعت دارد، تماماً از پرداختیهای لژیون سردار تأمین میشود. هزینهی تحقیقات و پژوهشهایی که روی بیماریهایی مانند صرع و سرطان انجام میشود، از لژیون سردار تأمین میشود؛ زیرا کنگره ۶۰ مجموعهای مردمنهاد و خودگردان است و هزینههایش از هیچ ارگان دیگری تأمین نمیشود. در کنگره چندین میلیون تومان هزینه، صرف خرید موشهای آزمایشگاهی میشود، و یا هزینهی مقالاتی که برای گسترش دانش کنگره ۶۰ در جهان منتشر میشود، از همین لژیون سردار پرداخت میشود.
نمایندگی میخک امسال مسئولیت سنگینتری دارد. در سالهای گذشته هنگامی که برای تولدهایمان شمع فوت میکردیم، آرزو داشتیم در شهر مشهد یک نمایندگی مختص خانمهای مسافر داشته باشیم؛ ایجنت و اسیستانت از دل خود نمایندگی داشته باشیم و سرانجام امسال، به لطف خداوند و جناب مهندس، این آرزوها محقق شد. حال وظیفهی من در قبال این همه محبت کنگره و جناب مهندس چیست؟ جناب مهندس فرمودند: «راهاندازی یک نمایندگی جدید برای من کاری ندارد؛ اما میخواهم همتِ شما خانمهای مسافر را ببینم که چقدر میتوانید قدردان این حال خوب و خدماتی باشید که بیمنت به شما ارائه میشود.»
متشکرم که به صحبتهای من گوش کردید.
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز

- تعداد بازدید از این مطلب :
33