English Version
This Site Is Available In English

هر فرد در هر جایگاهی که باشد، باید در کنگره سی‌دی بنویسد. (نمایندگی میخک مشهد)

هر فرد در هر جایگاهی که باشد، باید در کنگره سی‌دی بنویسد. (نمایندگی میخک مشهد)

یازدهمین جلسه از دوره نوزدهم سری کارگاه‌های آموزشی_ خصوصی ویژه‌ی خانم‌های مسافر نمایندگی میخک مشهد، با استادی راهنما مسافر عفت، نگهبانی مسافر فاطمه و دبیری مسافر زهرا، با دستور جلسه «نقش سی‌دی و نوشتن آن در آموزش»، روز شنبه ۲۴ آبان‌ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، عفت هستم یک مسافر.

طبق روال شنبه‌ها، در کنار دستور جلسه هفتگی، تولد نیز داریم و من خدا را شاکرم که امروز تولد یکی از رهجوهایم، خانم ثریا را در کنار یکدیگر جشن می‌گیریم. برای یک راهنما چیزی بالاتر از این نیست که شاهد حال خوش و تحقق خواسته‌های رهجویش باشد.

در آغاز، می‌پردازیم به دستور جلسه این هفته که درباره نوشتن سی‌دی و نقش آن در آموزش است. همه ما می‌دانیم که ساختار کنگره، ساختاری آموزشی است و بر پایه علم و دانش بنا شده است. شاید برای هر تازه‌واردی پیش آمده باشد که در روزهای آغازین سفرش در کنگره، برای نوشتن سی‌دی مقاومت نشان داده و بگوید: «من آمده‌ام اینجا تا اعتیادم را درمان کنم؛ چرا باید مشغول سی‌دی نوشتن باشم؟ اگر قرار بود درس بخوانم که احوالم این‌گونه نمی‌شد.»

این پرسشی است که ممکن است در ذهن هر یک از ما مطرح شود؛ اما به‌تدریج که سفرمان را آغاز می‌کنیم، آگاه می‌شویم که در اثر اعتیاد چه آسیب‌هایی به جسم و روان خود وارد کرده‌ایم؛ بنابراین نیازمند آموختن و آگاه شدن هستیم تا به درمان برسیم. من که در اثر اعتیاد، جسم و روانم را زخمی و مخدوش ساخته‌ام، اکنون برای بازگشت به جامعه با تن و روانی سالم، نیازمند دارو و درمان هستم؛ یکی از داروهای من همین سی‌دی‌ها و آموزش‌هاست. تعالیم نهفته در سی‌دی‌ها به‌تدریج به من نشان می‌دهد که چه نواقص و صفات ناپسندی در گذشته داشته‌ام؛ به من می‌آموزد چگونه می‌توانم این صفات تاریک و نادرست از جمله دروغ‌گویی، منیت، غیبت و قضاوت را کنار بگذارم. یاد می‌گیرم که قدم نخست، تفکر درست و سالم است و قدم بعدی عمل کردن به همان تفکر درست و سالم.

هر فرد در هر جایگاهی که باشد، باید در کنگره سی‌دی بنویسد. تعالیم سی‌دی‌ها سبب می‌شود که من با ترس‌هایم روبه‌رو شوم و دیگر هراسی از مواجهه با اعتیاد نداشته باشم؛ به جایی برسم که خدا را شاکر باشم که به‌واسطه همین اعتیاد، توانستم با کنگره۶۰ آشنا شوم. اعتیاد من را اسیر بندهای بسیار نمود؛ اما به‌واسطه نوشتن سی‌دی‌ها، اندک‌اندک از شر آن بندها رهایی یافتم و در ادامه به انسانی رها و سالم تبدیل شدم.

ما برای رهایی و اتمام سفر اول باید چهل سی‌دی بنویسیم. در سفر دوم نیز سی سی‌دی دیگر دریافت می‌کنیم و پس از اتمام آن‌ها، با نگاشتن سی‌دی‌های هفتگی سفرمان را ادامه می‌دهیم؛ این یعنی در تمام طول سفر و تا روزی که در کنگره هستیم، باید در حال آموختن باشیم. از قدیم گفته‌اند: «ز گهواره تا گور دانش بجوی»؛ و من نیز در کنگره باید همواره در حال آموختن باشم تا پاسخ پرسش‌هایی که در ذهنم شکل می‌گیرد را بیابم.

افزون بر این‌ها، نوشتن سی‌دی به جسم من نیز کمک می‌کند؛ حافظه‌ام را تقویت می‌کند، اطلاعاتم را افزایش می‌دهد و علم و آگاهی‌ام روز به روز بیشتر می‌شود. به قول سردار: «اول باید بدانیم که نمی‌دانیم.» من در هر سطحی از تحصیلات و جایگاه که باشم، باید دانسته‌هایم را پشت درهای کنگره بگذارم و با ظرفی خالی وارد شوم تا بتوانم از آموزش‌ها بهره‌مند گردم و جام خالی وجودم را پر کنم. امید دارم به یاری خداوند، همه ما به سی‌دی‌ها اهمیت بیشتری بدهیم تا به حال خوش برسیم.

سخنان استاد در خصوص تولد یک‌سال رهایی مسافر ثریا:

تولد ثریا را ابتدا به جناب مهندس، سپس به خود ثریا و خانواده عزیزش، همچنین به خودم و اعضای نمایندگی میخک مشهد شادباش می‌گویم. دستور جلسات هفتگی بی‌ارتباط با تولدهای همان هفته نیست. خانم ثریا نیز هنگامی که وارد لژیون من شد، سپر مقاومتش را برای نوشتن سی‌دی بالا گرفته بود؛ اما به‌مرور زمان که آغاز به نوشتن سی‌دی‌ها نمود، در لژیون تبدیل شد به یکی از رهجوهای بسیار منظم و با عشق. امروز نیز در قسمت فالوآپ به خدمت مشغول است و از هر ذره وجودش عشق را به دیگران منتقل می‌کند. ثریا علاقه بسیاری داشت حافظ قرآن شود، اما به‌دلیل فرو رفتن در تاریکی اعتیاد، توفیق آن را نیافته بود. هنگامی که از من راهکار خواست، پیشنهاد کردم پیام‌های وادی‌ها را حفظ کند؛ زیرا تمام متون آموزشی که جناب مهندس به ما تعلیم می‌دهند برگرفته از کلام‌الله می‌باشد. دقیقاً پس از آن روز بود که شاهد بودید پیام‌ها را در کارگاه آموزشی از بر می‌خوانَد. او همچنین در سی‌دی «نامه ۹» و سی‌دی «پیام‌آور» مشارکت داشت و در حضور جناب مهندس پیام‌ها را می‌خوانَد. من بارها از شنیدن این دو سی‌دی با لذت و شعف بسیار سرشار شده‌ام و خوشحال هستم که ثریا تا این اندازه رشد کرده و به حال خوش رسیده است. امیدوارم در ادامه نیز با گام‌هایی محکم و استوار در حرکت باشد و توفیق دریافت شال راهنمایی در کنگره را داشته باشد.

پیام تولد:

تو امواج عشق و محبت را با ذرات وجودت جذب نمودی و عصاره آن را در وجودت داری؛ با حرکت ادامه بده تا به وصال برسی.

خواسته‌ها:

خواسته اول: در دل بیان کردند.
خواسته دوم: آرزو دارم به یاری خداوند و با دریافت آموزش‌های کنگره، همچنان علم و دانایی بیشتری کسب کنم و بتوانم این دانایی را به دانایی مؤثر نزدیک‌تر سازم.

اعلام سفر:

نام راهنما: خانم عفت_ آنتی‌ایکس مصرفی: شیره کشیدنی_ روش درمان: DST_ داروی درمان: OT_ مدت سفر: ۱۲ ماه_ مدت رهایی: ۱ سال و ۲۵ روز_ ورزش در کنگره: شطرنج

صحبت‌های مسافر ثریا:

سلام دوستان، ثریا هستم یک مسافر.

پیش از هر چیز از خداوند سپاسگزارم که توفیق داد از شب‌های تاریک اعتیاد رهایی یابم و به درمان برسم. در ادامه از جناب مهندس و خانواده محترم ایشان قدردانی می‌کنم که چنین بستری را برای ما خانم‌های مسافر فراهم نمودند تا سفر کنیم و به زندگی و حال خوش بازگردیم. از پدر و مادر عزیزم ممنونم که همیشه نگران احوالات من، دست به دعا برداشته بودند و آرزو داشتند ترک کنم؛ اما هرگاه از ترک سخن می‌گفتند، من با بی‌حوصلگی گریه می‌کردم و می‌گفتم: «برای من جایی پیدا کنید که بتوانم ترک کنم؛ من هم استقبال می‌کنم.» و چقدر از آن لحظات شرمنده می‌شدم. اما امروز بی‌شک از دعای مادرم است که من اینجا ایستاده‌ام و توانستم با کنگره آشنا شوم و راه درست را پیدا کنم. از راهنمای عزیزم، خانم عفت، بانوی آب و آیینه، بانوی عشق و محبت سپاسگزارم که همیشه در کنارم بودند.

پیش از ورود به کنگره، احوالات من چنین بود: حالی خراب، ناامید از زندگی، بی‌توجه به زیبایی‌ها. اما به‌واسطه یکی از دوستانم با کنگره آشنا شدم و قدم در این مسیر گذاشتم. چند ماه از سفر اولم می‌گذشت اما همچنان هیچگونه ارتباطی با خدمتگزاران و راهنماها برقرار نمی‌کردم؛ همیشه در انتهای سالن می‌نشستم و در حال گریه کردن بودم؛ با خودم قهر بودم و از دنیا طلبکار! چند سالی بود که دلتنگ بودم و راضی بودم هرچه دارم بدهم تا فقط یک هفته آرامش داشته باشم؛ اما نمی‌شد.

در ادامه، وقتی پله مصرفم بالا رفت، هم خودم را مؤاخذه می‌کردم و هم عذاب وجدان داشتم. به همین دلیل با راهنمایم تماس گرفتم و با گریه و التماس درخواست کردم پله مصرفم را پایین بیاورند؛ اما خانم عفت با لحنی محکم گفتند: «ثریا! من می‌خواهم تو خوب شوی!
تو باید به آرامش برسی.» این جمله را دو بار تکرار کردند؛ گویی کلام خداوند بود که می‌گفت: «ثریا، مگر چشم‌به‌راه درمان نبودی؟ پس به من ایمان داشته باش؛ به آموزش‌های کنگره اعتماد کن و حرکت کن.»

این صحبت‌ها به ذرات وجودم نور تاباند؛ تنم گرم شد، امید برگشت و ثریا از همان روز با لذتی فراوان نوشتن سی‌دی‌ها را آغاز کرد. دردها را پذیرفتم و سختی‌ها را در آغوش کشیدم. می‌دانستم در حال درمان هستم؛ پس با آغوش باز پذیرای همه چیز شدم. اکنون خدا را شاکرم که درمان شدم، آرامش یافته‌ام و نگران فردا نیستم. خود را مدیون کنگره می‌دانم و باید زکات خدماتش را با خدمت کردن و بخشیدن ادا کنم. از ریا و منیت می‌ترسم و از خداوند می‌خواهم خدمتم خالصانه و از سر عشق باشد.

از همسرم ممنونم که همیشه مشوق من در آمدن به کنگره بوده‌اند. از خداوند می‌خواهم یاری‌گرم باشد تا بتوانم همسرم را ببخشم؛ چراکه او ۲۰ سال تخریب داشت و من او را مسبب اعتیاد خود می‌دانستم. از دختران عزیزم سپاسگزارم که در این مسیر کنارم بودند. ان‌شاءالله به کنگره بیایند و از آموزش‌ها بهره‌مند شوند.

بازبینی و ارسال: همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .