English Version
This Site Is Available In English

سربازی که تا آخر می‌رود، وزیر می‌شود

سربازی که تا آخر می‌رود، وزیر می‌شود

جلسه‌ دوم از دوره‌ هفتاد و دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی نمایندگی حکیم هیدجی با استادی راهنمای محترم مسافر امیر، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر حمزه با دستور جلسه‌‌ «نقش سی دی و نوشتن آن در آموزش» پنجشنبه ٢٩ آبان ١۴٠۴  ساعت ١۶:٣٠ آغاز به کار کرد.


خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان امیر هستم مسافر.
شاکر خداوند هستم که توفیق حاصل شد در جمع شما عزیزان باشم وآموزش بگیرم. تشکر می‌کنم از همه خدمتگزاران که تلاش می‌کنند در این مسیر سخت تا یک نفر از دام اعتیاد رها شود.دستور جلسه مربوط به نقش سی‌دی‌ها و نوشتن آن در آموزش می‌باشد . اعتقاد دارم هر جا آموزش وجود دارد تغییرات وتحولات هم وجود دارد تفاوت انسان با سایر جانداران همین است که انسان یک فهم دیگری نسبت به سایر موجودات دارد. آنها می خواهند همراه با طبیعت یک سری مسائل را به انسان نشان دهند.آنها هم برای آموزش وجود دارند و به انسان در این مسیر کمک می‌کنند.
ولی آموزش باعث می‌شود تغییرات بوجود آید خیلی مهم است که کمک می‌کند انسان از یک وضعیت در بیاید وبه وضعیت دیگری برسد کنگره ۶۰ می‌گوید تغییر، تبدیل  ترخیص، این با آموزش اتفاق می‌افتد .اساس آموزش‌های کنگره ۶۰ با همین سی‌دی‌ها ست. همین سی‌دی‌هایی که آقای مهندس یا استاد امین صحبت می‌کنند از روی نوشتار‌های کتاب‌ها وادی ها کتاب ۶۰ درجه یا چهارده مقاله وجود دارد . آنجایی که گوش دادن همراه می‌شود با نوشتن، آن تغییر خیلی بهتر انجام می گردد انسان دقیقا درونش یک نقطه ای پیدا می‌شود به کشفی از درون خودش می‌رسد از وضعیت مصرف کننده آرام آرام بیرون می‌آید البته یک روزه اتفاق نمی‌افتد. جهان‌بینی نیاز به زمان دارد تا تغییر ایجاد شود تا شخص به آن فهم برسد که جایگاهش کجا بود به چه تغییرانی نیاز دارد تا به وضعیت ایده آل برسد. اعتقاد دارم نوشتن سی‌دی یک نوع سپاسگزاری از خداوند است یعنی از خداوند تشکر می‌کنم که می‌توانم بنویسم در مرحله‌ای هستم سواد دارم نوشتن بلدم وقتی نوشتن بلدم و می‌نویسم پس می‌توانم آن را به مرحله اجرا در بیاورم .
یکی از شرایط پذیرش در کنگره ۶۰ داشتن سواد می‌باشد ونوشتن سی‌دی وآموزش گرفتن  به این نتیجه رسیده شده که خیلی تاثیر گذاربوده وراندمان و حال خوب و آرامش را بالا می‌برد. باید از اصول یک ساختار پیروی کنید وقتی یک ساختاری به این نتیجه رسیده است مطمئناََ بهترین راندمان را خواهد داشت مهم‌ترین بخش کنگره ۶۰ نوشتن سی‌دی می‌باشد. چون شخص یاد می‌گیرد قضاوت نکند در زندگی دیگران دخالت نکند و روی مشکلات خودش زوم کند تا حال خودش خوب شود وبه خوبی‌های این جهان اضافه کند . همه چیز درون ماست بعد بیرون! یعنی باید اول جهان‌بینی درست اتفاق بیفتد تا یک تحول درست اتفاق بیفتد باید از اصول وقوانین مجموعه پیروی کرد.
وقتی به کنگره ۶۰ وراهنما ایمان دارم باید بپذیرم اعتقاد دارم کسانی که انجام نمی‌دهند آن قابلیت‌ها را در صور پنهان از دست می‌دهند. استاد امین می‌گویند وقتی یک توانایی در وجود انسان هست اگر استفاده نکنی به مرحله پایین تر یعنی حیوانی تنزل پیدا می‌کنید وصفات حیوانی شروع به نمایان شدن می‌کند.
آموزش در زندگی انسان نقش بسیار مهمی دارد، نوشتن هم باید به گونه ای اتفاق بیفتد که هیچ گونه فشاری را فرد تحمل نکند.
باید به دفعات سی دی ها را گوش داد تا آن تغییر اتفاق بیفتد.
سی دی نوشتن قرار نیست وقت شما را زیاد بگیرد بلکه قرار است شما را به جایگاه اصلی برساند، مثل بازی شطرنج سربازی که تا آخر می‌رود وزیر می‌شود. کسی که تا آخر برود می‌تواند، تبدیل به هر مهره ای شود اگر هم درست عمل نکند اوت می‌شود و از بازی خارج می‌شود.
امروز اولین سال رهایی فرشاد است من به خانواده و راهنمای ایشان تبریک می‌گویم، فرشاد سی دی که می‌نوشت من واقعا لذت می‌بردم تا امضا کنم چون بسیار تمیز ومرتب این کار را انجام می‌داد. الان هم به عنوان خدمتگزار مسئول آمار بخش OT می‌باشد. از اینکه به صحبت‌های بنده گوش دادید، سپاسگزارم.



جشن تولد یکسال رهایی مسافر فرشاد، خدمتگزار قسمت OT نمایندگی حکیم هیدجی با راهنمایی، راهنمای محترم آقا ناصر از لژیون سوم
 

اعلام سفر مسافر فرشاد: آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه و B2، به روش DST با داوری OT درمان شدم، مدت سفر اول 1٠ماه و ٢٨ روز با راهنمایی آقا امیر، رهایی ١٣ ماه و ١٣ روز در ضمن مسافر سیگار بودم با آقا محمود عزیز سفر کردم رهایی از بند نیکوتین ١٢ ماه، ورزش در کنگره والیبال

آرزوی مسافر فرشاد:
آرزو می‌کنم هیچ جوانی اول زندگی مشترک گرفتار بلای اعتیاد نشود.



آرزوی همسفر فرنوش:
آرزوی من این است که کنگره ۶۰ جهانی شود.

سخنان مسافر فرشاد: سلام دوستان فرشاد هستم مسافر.
خدای خودم را شاکرم که توفیق نصیبم شد که این جایگاه را تجربه کنم. همینطور از آقای مهندس و خانواده محترمشان کمال تشکر را دارم که چنین بستری فراهم کردند تا منی که اصلا امیدی برای درمان نداشتم، اصلا باور نمی‌کردم که یک روزی بدون مواد زندگی کنم بیایم اینجا به درمان برسم. من هم یک روزی از سر ناآگاهی از سر کنجکاوی از سر منیتی که داشتم رفتم سمت مواد، مصرف کننده شدم اوایل وقتی مصرف شیشه داشتم خیلی برایم جالب بود. خیلی لذت بخش بود. ولی بعد از مدتی دیگر آن لذت نبود آن حس قدرتی که به من می‌داد دیگر آنها نبود کلاََ بدل بود. دیگر همه چیز را از من می‌گرفت.
کم کم دیگر آن جایگاهی که در خانواده یا در جامعه داشتم را ازمن گرفت. بالاخره خانواده‌ام در عذاب بودند خودم در عذاب بودم می‌دیدم همه این‌ها را چه آسیب‌هایی می‌زنم ولی هر کاری می‌کردم نمیتوانستم ترک کنم یک هفته، دو هفته نهایتاََ یک ماه نمی‌کشیدم ولی باز شروع می‌کردم. می‌دیدم همسفرم به خاطر من چه اذیتهایی می‌کشد. سرافکنده می‌شود و به خاطر من سرشان پایین است این‌ها را می‌دیدم ولی نمیتوانستم هر کاری می‌کردم نمی‌شد. همیشه از خدا می‌خواستم که یا شب بخوابم صبح بیدار نشوم تا از دست من خلاص شوند، چند بار می‌خواستم دست به خودکشی بزنم که تا این‌ها راحت شوند من که امیدی نداشتم تا اینکه دو سال پیش بالاخره پیام کنگره را به من دادند آمدیم ولی باز امیدی نداشتم.
همان روز که من آمدم اینجا جشن گلریزان بود. همین که وارد کنگره شدم انگار وارد بهشت شدم، همه جا نورانی بود همه سفید پوشیده بودند. یک حالی داشتم آنجا من به کنگره ایمان آوردم و آمدم بالاخره راهنما انتخاب کردم آمدم. وقتی که راهنما انتخاب کردم می‌خواستم بروم سر لژیون آقا امیر چند نکته را به من گفتند که اولین چیز این است که خواسته داری میخواهی درمان بشوی گفتم بله میخواهم درمان شوم بعد گفت اگر میخواهی درمان شوی باید اول فرمانبردار خوبی باشی راهنما، ایجنت ، مرزبان، هرچه گفتند باید بگویی چشم.هر هفته سه جلسه اینجا باش‌، سی‌دی بنویس این‌ها را گفتند من هم گفتم چشم. بله من می‌خواهم درمان شوم. وقتی که می‌خواستم  دارو را شروع کنم یک نکته جالبی گفتند که این پی‌ریزی ساختمانت  است و بستگی به خودت دارد که حالا چطور آن را محکم بریزی محکم سفرت را پیش ببری بستگی به خودت دارد اگر خوب پی‌ریزی کنی محکم بیایی تا آخر سفر راحت هستی واقعاً هم همینطور بود درست است سه هفته، یک ماه سختی داشتم آن هم خب سازگاری بود.
اگر کسی می‌خواهد کاری انجام دهد برایش سخت است. دو هفته که من اصلا خواب که چه عرض کنم مرده بودم همسفر مرا بیدار می‌کرد دارو را در دهانم  می‌ریخت شربت را می‌خوردم و می‌خوابیدم اصلا در حال خودم نبودم بعد از دو هفته کم کم خدا را شکر درست شد و خدا کمکم کرد و به لطف آقا امیر عزیز توانستم به حال خوش برسم. در آخر از راهنمای عزیزم آقا امیر که مثل یک پدر مثل یک برادر بزرگتر مرا همیشه همراهی کردند خیلی از ایشان ممنونم لطف کردند و انشالله که مسیر زندگیشان روشن باشد همینطور از راهنمای همسفرم خانم مهین تشکر می‌کنم. واقعا دستتان درد نکند خیلی زحمت کشیدید همسفر من حالش خوب نبود با حال خراب آمد اینجا شما لطف کردید و این آرامش را به زندگیمان برگرداندید.
همینطور از همسفر عزیزم میخواهم که مرا حلال کند و ببخشد من بهترین لحظه های زندگی‌اش را به باد دادم من از ایشان معذرت میخواهم و اینجا قول می‌دهم که انشالله از این به بعد جبران کنم همینطور از پدر و مادر عزیزم که تشریف آوردند زحمت کشیدند خیلی ممنونم از اینجا میخواهم بگویم که ببخشید اگر باعث شدم سرتان پایین باشد یا به خاطر من خجالت بکشید، معذرت می‌خواهم از همین‌جا دستتان را می‌بوسم و از ایجنت محترم مرزبانهای عزیز که خیلی زحمت کشیدند این جشن را برپا کردند واقعاََ ممنونم مخصوصاََ آقا رضا. از قسمت اوتی آقا جعفر مسئول اوتی، تشکر می‌کنم از آقا نادر همینطور، از آقا ناصر خیلی تشکر می‌کنم که زحمت مرا می‌کشند از این به بعد که انشالله قول می‌دهم  سر لژیون بروم و در خدمتشان باشم. از بچه‌های سایت تشکر می‌کنم آقا مهدی که همیشه الگوی ما بودند و از بچه‌های نشریات از همه عزیزان تشکر می‌کنم از همه عزیزان تشکر می‌کنم که به ما تبریک گفتند و انرژی دادند و ما را تحمل کردند ممنونم



سخنان همسفر فرنوش:سلام دوستان فرنوش هستم یک همسفر.
من به نوبه خودم از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان تشکر می‌کنم. از آقا امیر بزرگوار تشکر می‌کنم خیلی زحمت مسافرم را کشیدند انشالله همیشه سلامت باشند و سایه‌شان بر سر خانواده‌شان باشد. از مسافرم تشکر می‌کنم و تبریک می‌گویم انشالله با شال نارنجی بدرخشند. از راهنمای خوبم خانم مهین تشکر می‌کنم که مثل یک مادر همیشه کنارم بودند. همیشه ایشان را اذیت می‌کنم که اذیتشان کردم و امیدوارم مرا ببخشند خیلی از ایشان تشکر می‌کنم انشالله تن‌شان سلامت باشد و در زندگی‌شان آرامش جریان داشته باشد. به خانواده مسافرم تبریک عرض می‌کنم که امروز در جشنمان در کنارمان بودند.از ایجنت و مرزبانان گروه مسافران تشکر می‌کنم. از مرزبانان گروه خانواده تشکر می‌کنم. از تمام کسانی که تولدمان را تبریک گفتند تشکر می‌کنم. خيلی ممنون و سپاسگزارم.


اعلام رهایی و آغاز سفر دومی مسافر محمد، مسافر اسماعیل و مسافر صفر، توسط راهنمای محترم مسافر حسین از لژیون پانزدهم


مرزبان محترم کشیک: مسافر رضا 

صدابردار: مسافر مجید
عکاس، تایپ: مسافر صفر 
ثبت: مسافر مهدی
 

مســـافران و همــــسفران نمـــایندگــــی حکـــــیم هــــیدجــــــی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .