هنوز صدای راهنما در روزی که وارد کنگره۶۰ شدم را به یاد دارم که گفت: «سیدی گوش کن، بنویس، فکر کن، عمل کن…». در آن زمان شاید نمیدانستم چرا تا این حد بر گوش دادن و نوشتن سیدیها تأکید میشود، اما امروز میدانم که همین سیدیها بودند که کمکم مرا از تاریکی ذهن و آشفتگی احساس بیرون آوردند و راه روشن آگاهی را به من نشان دادند.
سیدی برای من فقط یک فایل صوتی نیست؛ زمانی که صدای مهندس یا یکی از راهنمایان را میشنوم، گویی با نوری روبهرو میشوم که مرا به درون خودم دعوت میکند جاییکه باید یاد بگیرم خود را بشناسم، اشتباهاتم را ببینم و آرامآرام درست زندگی کردن را تمرین کنم.
در ابتدا، گوش دادن به سیدیها برایم یک تکلیف بود؛ کاری که باید انجام میدادم تا از لژیون عقب نمانم؛ اما با گذشت زمان متوجه شدم که سیدیها تنها برای یادگیری مطالب علمی نیستند؛ بلکه هرکدام از آنها سفری را در درون من آغاز میکنند؛ سفری از ناآگاهی به دانایی، از تردید به ایمان، و از ترس به آرامش.
هر بار که مینویسم، حس میکنم کلمات روی کاغذ جان میگیرند و تبدیل به بخشهایی از وجود من میشوند. گاهی جملهای آنقدر تأثیرگذار است که ساعتها ذهنم را درگیر میکند. گاهی اوقات بعد از گوش دادن به سیدی احساس میکنم تازه بخشی از خودم را شناختهام. گوش دادن به برخی از سیدیها بهشدت مرا تحتتأثیر قرار میدهد و گاهی باعث گریستنم میشود؛ بعضی مرا به تفکر و سکوت فرو میبرند و بعضی چنان انرژی و امیدی در من ایجاد میکنند که تا روزها حال دلم خوب است.
سیدیها برای من مثل دانههایی هستند که در خاک ذهنم کاشته میشوند و با مرور زمان، با نوشتن و عمل کردن، رشد میکنند و به درخت دانایی تبدیل میشوند. در مسیر آموزش در کنگره۶۰ متوجه شدم که هیچ چیز اتفاقی نیست؛ حتی هر سیدی که به دستم میرسد دقیقاً همان چیزی است که در آن لحظه به آن نیاز دارم. گاهی پاسخی برای یک سؤال درونی، گاهی تلنگری برای اصلاح یک رفتار، و گاهی نوری برای ادامه مسیر است.
چه زیباست که این آموزشها در قالبی ساده و در دسترس به ما هدیه داده شدهاند. سیدیها برای من نشانه عشق و همت بنیانگذار کنگره۶۰ هستند؛ عشقی که در قالب صدا جاری شده تا دلهای خسته و سرد را دوباره زنده کند. سیدیها به من یاد دادند که «آموختن پایان ندارد» و هر روز باید از نو زاده شوم؛ با دانشی تازه، نگاهی تازه و عشقی تازه. اگر در یک جمله بگویم: سیدیها برای من همان نوری هستند که تاریکی ذهن و قلبم را روشن کردند و مرا از انسانی سرگردان به همسفری امیدوار، آگاه و آرام تبدیل کردند.
نویسنده: همسفر نازنین، رهجوی راهنما همسفر فاطیما (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر ثریا، رهجوی راهنما همسفر منیژه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر نجوا، راهنما همسفر هانیه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
103