English Version
This Site Is Available In English

من اعمال های زشت و عادت های بدم را، جایگزین،سی دی نوشتن کردم

من اعمال های زشت و عادت های بدم را، جایگزین،سی دی نوشتن کردم

 

یازدهمین جلسه از دوره شصت و نهم کارگاه‌های آموزشی و خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی ابن‌سینا با استادی مسافر  امیر، نگهبانی مسافر امیر حسین و دبیری  مسافرابوالفضل با دستورجلسه « نقش سی دی و نوشتن آن در آموزش» چهارشنبه 28 آبان ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به‌ کار کرد.

 

 

سلام دوستانِ  امیر هستم یک مسافر. امروز توفیقِ این را داشتم که اینجا بنشینم و از تک‌تک شما عزیزان بیاموزم و در رابطه با دستور جلسه، در این دو جلسه‌ای که گذشت، در شعبه شما عزیزان به‌خوبی صحبت کردید. اگر بخواهم بگویم که چه چیزی باعث شد من در کنگره به رهایی برسم، به همین دستور جلسه برمی‌گردد؛ اینکه نوشتن سی دی چه کمکی به من کرد و چه تاثیری روی من داشت. وقتی تازه به کنگره آمدم و سفر کردن را شروع کردم، راهنمایم به من گفت که اول باید سی دی بنویسی و بعد "سَرَت را با سَرِ راهنما عوض کنی". جالب اینجاست که همه‌ی این‌ها صحبت شد. و دوباره در نهایت، راهنما همین را گفت و تأکید کرد: بعد از نوشتن چهل سی دی، وارد سفر دوم شدم. هم در ابتدا، وقتی  وارد لژیون شدم ، این را به من گفتند، و هم در انتها وقتی رها شدم. علاوه بر بیماری اعتیاد، دوستان، یک عادت ناجور هم داشتم. در رابطه با مسئله اعتیاد، وقتی که "نعشه " بودم، صبح‌ها ساعت ۱۱ یا ۱۲ بیدار می‌شدم و مصرف را شروع می‌کردم تا ساعت ۲:۳۰. وقتی می‌دیدم خیلی نعشه شدم، تازه همان عادت ناجور باعث می‌شد بلند شوم و دنبال پاتوق‌ها و جاهایی بروم که مصرف‌کنندگان، مصرف می‌کردند. بالاخره باید هر نوع ماده‌ای که بود، امتحان می‌کردم؛ فرقی نمی‌کرد چه هروئین باشد یا یک نوع ماده‌ی دیگر. این یک جور عادت بدی برای من بود. برای من، وقتی ک نعشه بودم و بدنم احتیاجی نداشت، این عادت بد بود که نمی‌گذاشت بتوانم مشکل را خودم حل کنم و به درمان برسم. وقتی آمدند و گفتند اولین سی دی را بنویس، وقتی ک شروع کردم وادی اول را "وادی تفکر" را نوشتم. اولین باری که "شربت" خوردم، فقط حدود ده دقیقه تحمل کردم. از ساعت ۱۱ تا ۳ نشسته بودم و مصرف کرده بودم ساعت3 شربت خوردم ، ده دقیقه طاقت آوردم، دوباره شروع به مصرف کردم همسفرم گفت: "چه شد؟ دوباره به مصرفت اضافه کردی؟ حداقل به شربتی که خوردی کمی وقت بده." من گفتم: "من در حالت سازگاری هستم. من اگر هفت -هشت ساعت مصرف نکنم، دیوانه می‌شوم و به دیوار خیره می‌شوم." خلاصه، یادم افتاد که یک سی دی برای خودم گرفته‌ام .همان وادی اول  " تفکر " شروع به نوشتن کردم. ده دقیقه، بیست دقیقه و خوشبختانه تا نیم ساعت نوشتم و مصرف نکردم .بعداً همین کار باعث شد در سفرم، مرا از آن نفس حیوانی - واقعاً از نفس حیوانی هم پایین‌تر - جدا کند. چرا وقتی که  بدنم دیگر احتیاجی ندارد، چرا باید دوباره برود دنبال مواد؟ و وقتش را با بچه‌هایی که مصرف می‌کنند بگذراند؟ به خودم گفتم: بهترین ابزاری که کنگره به من داده، همین نوشتن سی دی است. دوستان، نوشتن سی دی و نقش آن در سفر من بسیار مؤثر بود. من آن اعمال زشت و آن عادت بد را جایگزین کردم با سی دی نوشتن . این را هم بگویم که بعد از سه-چهار ماه از سفرم، من هفت سی.دی نوشته بودم. جالب اینجاست که من همیشه ناامید بودم و می‌گفتم: "اصلاً دیگر برای چه زنده‌ام؟ عمرم را کرده‌ام، یک مدتی است که می‌خواهم بمیرم، همین‌طور ادامه می‌دهم." "وادی دوم" را نوشتم. من اولین بار وادی‌ها را نوشتم، بدون اینکه برنامه‌ی از پیش تعیین‌شده‌ای باشد که باید از روی چیزی بنویسی و درباره‌ی معنویت و این‌ها باشد. با نوشتن وادی دوم، سوم و چهارم، فهمیدم که باید تمام کارهایم را خودم انجام دهم و هیچ‌کس نمی‌تواند به من کمک کند. وقتی به "وادی پنجم" رسیدم، تازه آموزش من شروع شد؛ اینکه این چیزهایی که گوش می‌دهی و می‌نویسی، باید عملی بکنی و از مرحلهٔ حرف به عمل درآوری. شروع کردم. "وادی ششم"، "هفتم"، "هشتم". وقتی "وادی هشتم" را نوشتم با این مضمون که "با حرکت راهنمایان می‌شود "، به خودم آمدم و دیدم واقعاً نقطهٔ تحمل من چقدر فرق کرده است. منی که بار اول نتوانسته بودم ده دقیقه طاقت بیاورم و بعد از دارو دوباره مصرف را شروع کرده بودم، حالا خیلی نقطه تحملم بالا رفته و دارم  خوب سفر میکنم ب واسطه این سی دی های با ارزش. عزیزانی در جلسه هستند که مصرف مرا می‌دانند. من یک آدم افراطیِ افراطی و باز هم افراطی بودم. چندین نوع ماده مصرف می‌کردم. من8‌گانه 9،‌گانه بودم. و همین نقطهٔ تحمل من، کم‌کم، ذره‌ذره بالا رفت تا جایی رسید که دیگر به صراحت، روزی هشت-نه ساعت  سی دی می‌نوشتم.. به "وادی دهم" رسیدم: "صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است." آن صفت زشت، آن عادت بدی که که گرفته بودم - که واقعاً مرض ناجوری بود - جای خودش را به سی دی نوشتن داد. جای خودش را به آموزش داد. و بعد از چهل سی.دی که مربوط به سفر اول بود، برای رهایی رفتم و رها شدم. نوشتن سی دی بسیار بسیار به من کمک کرد. بعد از رهایی، شروع کردم به نوشتن سی.دی‌های هفته من شروع به نوشتن کردم. باز از همان جایی که سی دی‌ها بسیار برایم مقدس بودند، که به من شفا داده بودند، رهایشان نکردم. و بلافاصله سی دی های مربوط ب سفر دوم را شروع کردم .به "وادی سیزدهم" رسیدم و نوشتم: "پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است." بله، این سی دی تمام شد، این کتاب بسته شد و کتاب دیگری گشوده شد. آقای مهندس می‌گویند که ما با این سی دی‌ها داریم کتاب می‌نویسیم. جالب اینجاست که وقتی ایشان در رابطه با وادی چهاردهم ، دربارهٔ عشق و محبت صحبت می‌کردند، در آخر وادی اقای مهندس بغض کردند واقعا حس زیبایی بود برای من که چقدر اقای مهندس انسان شریف هستند که با این عمل عظیم با این تفکر زیبا باعث نجات جان انسان ها شدند،عمل آقای مهندس، مرا برگرداند به "وادی اول". من واقعاً خودم را دوباره در وادی اول یافتم، "وادی تفکر". و آنجا تفکر من این بود که من با شهر وجودی خودم چه کرده‌ام؟ با این همه تخریبی که به خودم وارد کرده بودم؟ و این خواست خداوند بود. خداوند بندگانش را چقدر دوست دارد! با این همه ضدارزش، از قعر جهنم، توسط یک مرد فرزانه، یک مرد بزرگ، یک مرد پارسا که این راه را برای من روشن کرد و توانستم در این مسیر سبز بیایم و دوباره این محبت آن مرد بزرگ را لمس کنم. خداوند خیلی مرا دوست دارد که من در این برهه از زمان هستم که آقای مهندس حضور دارند و با سی دی‌ها، مقالات، کتاب‌ها و جزواتشان و با کمک دکتر امین، توانستم تا حدی به این حالی که الان دارم برسم. امیدوارم تمام مسافران سفر اول، قدر این سی دی‌ها را بدانند و بنویسند. اوایلش دوستان، کمی سخت است. بله، این یک چیز عادی است، همه‌ی ما این راه را طی کرده‌ایم، همه‌ی ما در این موقعیت بوده‌ایم. اما کم‌کم می‌رسد به لذت. کارهای ضدارزشی ما را به ذلت رساند، اما(سی.دی نوشتن) به لذت می‌رسد. به جایی رسید که رهجو می‌گفت: "اوایل سخت است." اما بعد از پنج-شش ماه می‌گفت: "احساس می‌کنم آقای مهندس روبرویم نشسته و زنده برایم صحبت می‌کندومن دارم می‌نویسم." حس من چقدر عوض شده بود. امیدوارم که مسافران سفر اول عزیز، همه به رهایی برسند و گل هایی رااز آقای مهندس بگیرند. از همگی شما متشکرم که به صحبت‌های من گوش دادید.

 

تنظیم و تایپ: مسافرمهدی لژیون دوازدهم

عکس: مرزبان خبری

نگارنده: مسافراحسان لژیون یستو یکم

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .