مبحثی که آقای مهندس حسیندژاکام در سیدی «شتر» مطرح میکنند مربوط به تاریخ ۱۳۷۵/۹/۱ است؛ یعنی دو ماه قبل از شروع درمان. ما در این قفس مهمان هستیم و جسم از جان ما نگهبانی میکند که هم جان و هم روح یا نفس در آن قفس مدت طولانی دچار رنج طولانی میشود. ما اگر بخواهیم یک سیستم را تعمیر و بازسازی کنیم باید کاملاً از آن سیستم آگاهی داشته باشیم تا بتوانیم به راحتی آن را بازسازی کنیم مانند ماشینی که اگر خراب شود باید پیش کسی که از ماشین و جزئیات آن آگاهی دارد تعمیر شود. انسان هم همینگونه است تا انسان را نشناسیم نمیتوانیم آن را درمان کنیم. ما باید صور پنهان و صور آشکار انسان را کاملا بشناسیم. خیلی از کشورها و افراد با صرف میلیاردها میلیارد دلار هنوز نتوانستهاند خیلی از بیماریها مانند سرطان، اعتیاد و چاقی را درمان کنند و به این خاطر است که ما هنوز انسان را نشناختهایم. تنها کتابی که از جسم انسان سخن گفته قرآن است. در قرآن آمده که انسان را از نفس واحد آفریدیم و روح، جان و همه مسائل انسان را برای ما جدا کرده است.
در جایی از این کتب آسمانی از خلقت آسمان، زمین و کوهها صحبت شده است و در کنار آن از خلقت شتر گفته شده است. شتر یک ویژگی بسیار عجیب و غریبی دارد که با تمام حیوانات فرق دارد. شتر حیوانی است که سه پلک دارد که موقع طوفان پلک سوم مثل یک عینک عمل میکند و در هوای ۴۸ درجه سانتیگراد میتواند دوام بیاورد و به خاطر دارا بودن پاهای بلند گرمای ماسهها را حس نمیکند و ۲۰ روز میتواند بدون آب در کویر زندگی کند و وقتی به آب میرسد میتواند تا ۱۱۴ لیتر آب بخورد و در بینی او استخوانهای پیچ در پیچی وجود دارد که تمام رطوبت را میگیرد و فقط قسمت کمی از آن را بیرون میدهد و از خارهایی تغذیه میکند که اگر لاستیک ماشین روی آن برود لاستیک پنچر میشود و این به خاطر این است که دهانش جوری طراحی شده و میخکهای مخصوصی دارد که میتواند خارها را به راحتی خرد کند.
در حدیث غاشیه که حدیث فراگیری در مورد فرد مصرفکننده است میگوید تو تذکر بده، تو تذکردهنده هستی؛ ولی نمیتوانی انسان را عوض کنی مگر اینکه خود او خواسته باشد. ما در کنگره۶۰ به این نتیجه دست یافتیم و به تعادل روح و روان رسیدیم و ذرهذره حرکت میکنیم و برای سلامت جسم خود میکوشیم. جسم از جان ما نگهبانی میکند و برای مدتی همنشین هم هستیم. ما مثلثی داشتیم به عنوان نفس واحده که شامل روح، جسم و جن است و این سه شخصیت در قفس ما وجود دارد که یکی خود ما هستیم و آت یکی ما را به خوبی تشویق میکند و دیگری به بدی رهنمون میکند. مسئله دیگر جان است؛ جان همان است که ما در خواب میبینیم با یک سری تشکیلات؛ موقعی که مرگ فرا میرسد فرشتگان نفس را تحویل میگیرند و یک بندی بین جسم و نفس وجود دارد که بند نقرهای یا بند سیمین گفته میشود وخارج از ماده است و وقتی قطع شود یعنی جان رفته و جسم بلااستفاده مانده است. کالبد ما هر چقدر تحت فرمان جان باشد، در این بعد از حیات زندگی راحتی میتوانیم داشته باشیم؛ یعنی ما چگونه مواد مخدر را درمان کنیم و چگونه سیستم حیاتی را که در بدن از کار افتادهاند به کار بیندازیم. اگر مسئله سیگار، اضافه وزن، خواب و خیلی چیزهای دیگر را حل کنیم در این صورت میتوانیم تحت فرمان قرار بگیریم که این مسائل را حل کنیم.
مسئله دیگر اینکه انسان در مشقت و سختی آفریده شده و ما هیچ وقت نمیتوانیم بگوییم سختی نیست؛ هرچه هست ما باید راه درست زندگی کردن را یاد بگیریم تا بتوانیم به آرامش برسیم و این حاصل نمیشود مگر بازشناخت درست از خودمان. به تمام امور جاریه سر و سامان بدهید و ساعت خواب را درست کنید؛ سر ساعت بخوابید و سر ساعت بیدار شوید؛ صبحانه را مرتب هر صبح سر ساعت خاص بخورید و از غذاهای ساده استفاده کنید و هزینهها را کنترل کنید و قیمتها را بررسی کنید و این یعنی سر و سامان دادن. در جامعهای که زحمت میکشید باید حقوق را دریافت کنید و نه به زور کاری انجام بدهید. وقتی به کارها سر و سامان بدهید آن موقع میتوانید در بعد دیگر در آرامش خاص باشید.
بهشت و دوزخ جاری هستند هم در این دنیا و هم در دنیای دیگر و هر کس در جهنم و بهشت خودش قرار دارد. وقتی چیزی میکارید باید برداشت کنید؛ اگر برداشت نکنید از بین خواهد رفت؛ مثلاً در یک کاری موفق شدهاید باید خوشحال باشید یعنی برداشت محصول و کسی که بذر نیکو بکارد مورد احترام است. بذر نیکو کمک به انسانهای دیگر است و یا مسئولیت یک کاری بر عهده شماست و به بهترین شکل ممکن آن کار را انجام میدهید، این میشود بذر نیکو و کار نیکو که شما انجام میدهید که هیچکس نداند و خداوند میداند، سیستم میداند و رنج دست هم میداند که او زحمت کشیده است که خداوند در راس این سیستم قرار دارد. سیستم، تحت فرمان خداست و طوری طراحی شده است که پاسخ همه چیز داده میشود. سیستم میفهمد که ذرهای یا مثقالی عمل خیر انجام دهی یا عمل شر انجام دهی، پاداش یا جزای آن عمل را میبینی و مبارزه و جنگ و فرار وجود دارد و باید از آنها بگذریم.
تولد و مرگ هم یک ایستگاه است و انسان باید از این مراحل عبور کند و باید هدف در زندگی مشخص شود. وقتی با کسی حرف میزنید اگر دانا باشد یک حرف بزنید کافی است و اگر نادان باشد نباید حرف بزنید. کسی که به حرفهای درونی شما توجه نمیکند نباید ادامه بدهید. حرفهای درونی ممکن است مسائل مختلف و مطالب مختلف باشد. همه انسانها در زندگی خود به تفکر و تعقل به طور طبیعی دعوت میشوند؛ یعنی روح درونی دائماً میگوید تفکر و تعقل کن؛ آن کسی که قبول میکند تا انتهای بینهایت مسیر را طی میکند و به مقصد نزدیک میشود. ما و شما راهیان این کلمات هستیم و ما تابع مسیری هستیم که کلمات الهی باشد.
خداوند کسانی را که راه درست میروند، کار نیکو انجام میدهند و محبت میکنند را دوست دارد و اگر در راه قوانین و در راه کلمات قدم کج برداریم خود به زمین خواهیم خورد. وقتی میگوییم دروغ نگویید و غیبت نکنید خود آسیب میبینید؛ اینها همان قوانین هستند. کوشش کنیم تا بدانیم آنچه را که نمیدانیم. اگر بخواهیم در زندگی به آرامش و آسایش برسیم و نواقص خود و مشکلات خود را حل کنیم اولین قدم این است که خودمان را بشناسیم و کسی هم که بخواهد به دیگران کمک کند باید اول خود را بشناسد و بتواند مسیر درست را انتخاب کند.
منبع: سیدی شتر
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سعیده (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر سعیده (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بروجن
- تعداد بازدید از این مطلب :
150