سیزدهمین جلسه از دوره ششم کارگاهای آموزشی خصوصی مسافران نمایندگی آبیک با استادی مسافر ابراهیم، نگهبانی مسافر عابدین و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه « نقش سی دی و نوشتن آن در آموزش» در روز سه شنبه 27 آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان ابراهیم هستم یک مسافر، خدا را شاکرم که وارد کنگره ۶۰ شدم، ممنونم از دوستانی که اجازه دادند تا امروز در این جایگاه حاضر بشوم و اولین مشارکت را داشته باشم، از نگهبان و دبیر هم ممنونم که استادی این جلسه را به من سپردند، و اما دستور جلسه، سی دی نوشتن و نقش آن در زندگی من، اگر بخواهم به گذشته خودم برگردم من پاکی مواد مخدر داشتم اما همچنان اعتیاد با من همراه بود وعلم درست زندگی کردن را نداشتم، گرچه مواد مخدر مصرف نمیکردم اما زندگی من همچنان آشفته بود، درگیر حاشیه ها بودم، درمحل کار، در جمع خانواده در جمع دوستانم همیشه درگیر بودم.
چند سال پیش بود که پیام کنگره ۶۰ را از طریق برادرم دریافت کردم، میدیدم که سی دی مینویسد و به صحبت های آقای مهندس گوش میدهد، امروز متوجه میشوم که من پیام ها و نشانه های کنگره ۶۰ را از چند سال پیش داشتم، اما قضاوتشان می کردم ، می گفتم که چه کاری است، شربت بخوری، درجلسات گروهی و کارگاه های آموزشی شرکت کنی، چون در مسیر نبودم طول کشید تا به این مرحله از دانایی برسم، برادرم دوباره مصرف کرد و باز به کنگره ۶۰ رفت و به NGO دیگر نرفت و من فهمیدم که حتماً در کنگره ۶۰ چیزی وجود دارد که دوباره به آن وصل شده.
زمانی که در گوگل درباره کنگره ۶۰ جست و جو کردم مطالب دلنشین بود، نظم و انظباط و اعضا را که دیدم جذب کنگره ۶۰ شدم به اینجا آمدم، بیشترین چیزی که باعث شد به کنگره ۶۰ بیایم و بمانم جهانبینی و نواقصات شخصیتی من بود که برای اصلاحشان به اینجا آمدم، درمانم را شروع کردم، شربتم را به موقع خوردم، همیشه هم سر وقت در جلسه حضور داشتم، شروع کردم به سی دی نوشتن، اوایل سی دی نوشتن خیلی برایم سخت بود، حوصلم سر میرفت و هر از گاهی دفترم را پرت می کردم و باعث می شد تعادلم مختل بشود ، سی دی نوشتنم کمی طول کشید تا واقعیت درونی خودم را پیدا کنم ، دیگر اینطور نبود که سی دی را بنویسم تا فقط سی دی تمام شود، نوشتن این سی دی ها به روح و روان من کمک می کرد تا به یک تعادل نسبی برسم.

همانطور که گفتم آشفتگی های زیادی داشتم اما زمانی که سی دی مینویسم روانم آرام تر می شود، حال تمرکز من بر روی کار و کنگره و خانواده ام است، ذهن من نزدیک همین محدوده میچرخد، با نوشتن این سی دی ها حوصله و صبر من خیلی تغییر کرده است و بیشتر شده است، من آدمی بودم که هر وقت عصبی می شدم یک چیزی برمی داشتم و پرت می کردم به سمت مقابل، و اتفاقی که برای طرفم ممکن بود پیش بیاید برایم مهم نبود، ولی امروز شاکر خداوند هستم که صبرم بیشتر شده است، کنگره ۶۰ باعث آشتی من با خودم شد و نواقصم را با آموزشهای کنگره بر طرف کردم، از خداوند سپاسگزارم که کنگره ۶۰ را سر راه من قرار داد تا بتوانم سالم زندگی بکنم، اگر بخواهم به تازه واردین پیامی بدهم این است که خواسته هایتان را مشخص کنید، قوانین کنگره ۶۰ را رعایت کنند تا به حال خوش برسند، از خداوند سپاسگزارم ، از اعضای کنگره ۶۰ از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم و از اینکه به صحبت های من گوش کردید از شما سپاسگزارم .
تایپ: همسفر مصطفی «لژیون سوم»
ویرایش، تنظیم و ارسال: مسافر علی «لژیون اول»
- تعداد بازدید از این مطلب :
32