جلسه ششم از دوره چهلویکم کارگاههای آموزشی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شهرری به استادی همسفر معصومه، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر لیلا با دستور جلسه «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» روز سهشنبه ۲۷ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز بهکار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
درباره سیدی و نقش آن در آموزشم باید بگویم که یک تاریخچه کنگرهای دارم. ورود به کنگره۶۰، پیوستن به لژیون، روزهای رهایی ۴۰ سیدی و ۳۰ سیدی و روز پیمان، اینها همه بخشی از مسیر کنگرهای من بوده است؛ اما نوشتن سیدی برای منِ سفر اولی، در ابتدا کاملاً نامفهوم بود. اصلاً درک نمیکردم؛ چرا باید سیدی بنویسم. اولین بار که تصمیم به نوشتن گرفتم، دفتری تهیه کردم. سه یا چهار صفحه خلاصه نوشتم و با خود فکر کردم: چه تمیز نوشتهام، حتماً راهنما راضی خواهد شد.
وقتی دفتر را نشان راهنما دادم، پرسید: نوشتید؟ گفتم: بله. گفت: خوب است؛ اما باید دوباره بنویسید. انگار تمام شوقم یکباره شکست. راهنما تأکید کرد: دوباره بنویسید؛ اما اینبار وا به واو. اعتراض کردم: همینقدر نوشتن ساعتها وقت برد، فکر کردم درست نوشتهام. آن زمان، حتی نمیدانستم؛ باید ۴۰ سیدی بنویسم.
سفر اولی بودم، حالی آشفته داشتم، تخریبم زیاد بود، مشکلاتم فراوان و درکی عمیق از فرآیند کنگره۶۰ نداشتم. میشنیدم بسیاری از سفر اولیها تجربهای مشابه دارند. برای من هم همینطور بود. هنوز درک نکرده بودم؛ چرا باید ۴۰ سیدی بنویسم. چندین جلسه گذشت تا پذیرفتم این کار باید انجام شود.
گاهی مسافرم به خانه میآمد و از سختی نوشتن شکایت میکرد؛ حتی پیشنهاد میداد: تو بنویس، من از روی تو مینویسم. این را با راهنما در میان گذاشتم. گفت: نباید این کار را کنید. پرسید: انجامش دادهاید؟ گفتم: خیر. خطم آنقدر ریز است که نمیتواند بخواند، اصلاً اگر بخواهیم این کار را کنیم، فقط به بحث میانجامد.
نوشتن سیدی برایم بسیار دشوار بود. یک یا دو ماه از حضورم در کنگره۶۰ گذشت؛ چرا سخت بود؟ الآن میفهمم. اکنون دو سال و هفت ماه و دوازده روز از روز رهایی ۴۰ سیدی من میگذرد؛ حتی وقتی ۴۰ سیدی را نوشته بودم، هنوز درک عمیقی از آن نداشتم. به باور من و شاید درستش همین باشد، سیدی سه بخش دارد: نوشتن، گوش کردن و عمل کردن. من هنوز پس از این همه زمان، عمدتاً در مرحله نوشتن هستم.
برای خود قانونی گذاشتهام؛ اگر روزی به کنگره۶۰ بیایم و سیدی ننوشته باشم، عمیقاً شرمنده هستم. از خودم، راهنما و از همه وجودهای نازنینی که اینجا هستند و برای رهایی من تلاش کردهاند، شرمسار هستم. اکنون نوشتن سیدی را وظیفه خود میدانم؛ باید بنویسم، به راهنما تحویل دهم و وقتی به کنگره۶۰ میآیم، کاری برای ارائه داشته باشم، نه اینکه فقط برای وقتگذرانی بیایم.
گاهی در هفته سه سیدی مینویسم؛ ولی این قانون را برای خود الزامی میدانم که با همه مسئولیتهای زندگی، خانهداری، بچهداری و کارهای روزمره، نوشتن سیدی باید در برنامه من باشد. وظیفه خود میدانم که بنویسم، گوش کنم و برای عمل کردن بیاموزم. هنوز هم عمیقاً باور دارم که اگر برای خدمتی کاندید میشوم و رأی نمیآورم، این کاستی از جایی ناشی میشود که سیدیهایم را بهطور کامل ننوشتهام.
دریافت نشان پیمان وادی هشتم همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون پنجم)
.jpg)
مراسم تودیع و تجلیل از راهنمای ویلیاموایت همسفر زهره
.jpg)
رهایی ۴۰ سیدی همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)


مرزبانان کشیک: همسفر صدیقه و مسافر علی
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پانزدهم)
تایپیست: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
97