سیزدهمین جلسه از دوره پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صفادشت با استادی راهنما همسفر غزاله، نگهبانی همسفر ساره و دبیری همسفر زینب با دستور جلسه «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» روز سهشنبه ۲۷ آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
بابت امروز خدا را شکر میکنم؛ واقعا شاید در این روزهای اخیر از خداوند چیزی خواسته بودم که مسیر دریافتش امروز و در اینجا بود. اول از راهنمای خودم سپاسگزارم بابت مسیری که برای من روشن کرد و امیدوارم هر جای این جهان که هست حال خوبی داشته باشد. از خانم زهره سپاسگزارم بابت حس خوبی که به من میدهد. ایشان در حال حاضر راهنما هستند و من مطمئن هستم چه یک رهجو داشته باشد چه هزار تا، یکی از بهترین راهنماها است و مطمئن هستم به رهجوهای خودش سپاسگزاری را یاد میدهد. هیچ چیزی گرانبهاتر از سپاسگزاری نیست؛ اگر انسان بتواند همین یک مورد را در جهان هستی یاد بگیرد و قدردان نعمتهایی که دارد، باشد؛ قطعاً مسیر خود را در جهانهای دیگر هم به خوبی پیدا میکند.
در مورد دستور جلسه دستور جلسه یک بخش آن راجع به فواید نوشتن سیدی و مکتوب کردن سیدی است و یک بخش بزرگ آن در واقع تجربه است. راهنمای تازه واردین هم به تازه واردها نوشتن سیدی را تاکید میکنند. یک بعد این قضیه این است که این تکلیف و قانون کنگره است و چرا ندارد. یادم است کلاس نقاشی که رفته بودم جلسهای فکر کنم یک میلیون و نیم هم میدادم، کرایه میدادم میرفتم یک ساعت و نیم نزدیک دو ساعت مینشستم و استاد میگفت: یک خط دو سر نازک بکش. من یک ساعت و نیم دو ساعت خطهای دو سر نازک میکشیدم چون در کنگره فرمانبرداری از استاد را یاد گرفته بودم.
یاد گرفته بودم که اگر تکلیفی به من میدهند به استاد خودم اعتماد داشته باشم و در نهایت من نسبت به تمام دوستان هم دوره خودم ابرو و مژه بهتر میکشیدم؛ اما اگر به نوشتن به صورت علمی نگاه کنم که البته نوشتن سیدی جز وظایف من است؛ ولی هر کاری که من در کنگره۶۰ یاد میگیرم؛ آداب معاشرت، سپاسگزاری و نوشتن، همهی اینها بخش کوچکی از آموزشهای من در کنگره است و من باید بتوانم در زندگی خود آنها را اجرا کنم. یک ورق و خودکار همیشه در منزل کنار دست من وقتی با تلفن صحبت میکنم، هست، بعضی مطالب را یادداشت کنم؛ البته یک علت علمی دارد؛ اینکه مغز نمیتواند اطلاعات زیادی را پردازش نشده در خود نگه دارد؛ یعنی راجع به آن موضوع؛ باید تفکر کند که این مطلب درست است یا خیر.
برای همین یکی از بهترین راهها نوشتن است. وقتی من یک مطلبی را مینویسم با وقتی که گوش میکنم، متفاوت است؛ مثلا راجع به کاری تماس گرفتن و یک سری توضیحات به ما میدهند؛ اگر آن مطالب را یادداشت کنید مغز پردازش میکند که آیا این مطلب به کار شما میآید یا خیر. وقتی سیدی مینویسم، راجع به آن با راهنمایم صحبت میکنم که در سیدی این نکته را گفت، آیا به درد من میخورد، این پردازش در مسیر زندگی به من کمک میکند. در واقع من اگر سیدی را ننویسم، نمیتوانم علمی از آن استخراج کنم؛ اگر هزار تا سیدی هم گوش کنم تا آن را خلاصه نکنم، ننویسم، سوال نکنم راجع به آن سیدی هیچ آموزشی نمیگیرم.
من به خواست خودم وارد کنگره ۶۰ شدم. بعضی از افراد میگویند؛حتماً باید بنویسیم؟ بله حتما باید بنویسیم. شما به خواست خودت وارد کنگره۶۰ شدی، من به خواست خودم وارد شدم؛ ولی این قوانین را عوض نمیکند؛ اگر بخواهم از علم کنگره۶۰ استفاده کنم؛ باید بتوانم بنویسم. یک نکته خیلی جالبی که در نوشتن است، در علم روانشناسی یادگیری فعال داریم و یادگیری منفعل. یادگیری فعال میگوید: من میتوانم به صورت فعال از یادگیریهایم استفاده کنم. نکتهای که برای خیلی از ما اتفاق افتاده است و تجربه کردیم، خیلی از همسفران میگویند سیدی مینویسم آرام میشوم، نوشتن آرام میکند، اضطراب ذهن را میگیرد. وقتی مطالب زیادی میشنوم؛ چون نمیتوانم با مغزم پردازشش کنم، اضطرابم بیشتر میشود.
نکتهی دیگر که من خودم خیلی از آن استفاده کردم، قبل از اینکه اصلاً نوشتن به صورت کلمه به کلمه توی کنگره باشد، من خلاصه نویسی میکردم. خلاصه نویسی خیلی کمک میکند، تفاوتش در تولید است. انسان چیزی را که خودش تولید میکند، آن مطلب را بهتر میفهمد. خداوند در کلام خودش راجع به قلم صحبت میکند و قسم میخورد. علامه طباطبایی میگوید خداوند در قرآن به نعمتها قسم میخورد و قلم هم یک نعمت است. اینکه من چقدر درک کنم که قلم نعمت است، به خودم و آموزشهایم برمیگردد. من میتوانم از این نعمت استفاده کنم و با این نعمت، نعمت های دیگر را یادآوری کنم.
زمانهایی که میگویم خدایا من هیچ چیز در این زندگی ندارم، چهل سالم شد، خوب است همین قلم را بردارم و برای خودم در ورقی بنویسم که دست و پای سالم دارم، بچه سالمی دارم، همسری دارم که حداقل درآمد دارد؛ حتی اگر مصرف کننده است، سقف بالای سرم دارم. همه اینها نعمت است؛ پس نوشتن به کار ذکر نعمت من هم میخورد و میتواند آن نعمت را برای من ماندگار کند.

مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر محسن
عکاس: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر ژیلا (لژیون اول)
تایپ، ویرایش و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صفادشت
- تعداد بازدید از این مطلب :
337