به نام قدرت مطلق « الله »
یازدهمین جلسه از دوره شصت و دوم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ در نمایندگی پرستار ویژه مسافران و همسفران با استادی:راهنمای محترم مسافر حامد، نگهبانی : مسافر محسن و دبیری: مسافر عبدالرضا با دستور جلسه « نقش سی دی و نوشتن آن در آموزش » در روز شنبه بیست و چهارم آبان ماه 1404 رأس ساعت 17 برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم، یک مسافر.
.JPG)
مدت زیادی بود که در این جایگاه قرار نگرفته بودم. خدا را شکر میکنم و بهخاطر حال خوبم، از راهنمای عزیزم تشکر میکنم.
در مورد دستور جلسه، اگر بخواهم از تجربه خودم صحبت کنم، باید بگویم که این موضوع از آن مواردی است که لازم است هر شخصی آن را تجربه کند. در کنگره درباره آن توضیحات کافی داده میشود، اما بهنظر من تا زمانی که فرد خودش آن را انجام ندهد، عمق واقعیاش را متوجه نخواهد شد.
در مسیر آمدن به کنگره، به این فکر میکردم که چگونه مطالب خود را مطرح کنم و یاد حکایتی افتادم:
خطبۀ مشهور و آگاهی را برای سخنرانی دعوت میکنند. او در راه با خود میگوید: «امروز یک شیطنتی انجام میدهم.»
پس از قرار گرفتن پشت تریبون، درباره موضوع مورد بحث ــ فرض کنیم نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش ــ از حضار سؤال میکند: «آیا شما از اهمیت این موضوع اطلاع دارید؟»
وقتی همه پاسخ منفی میدهند، میگوید: «پس وقتی نمیدانید، دیگر من چه توضیحی بدهم؟» و جلسه را ترک میکند.
مردم از این رفتار ناراحت میشوند و تصمیم میگیرند دفعهی بعد اگر او سؤال پرسید، همه پاسخ مثبت دهند. دفعۀ بعد نیز همان سؤال را مطرح میکند و همه میگویند: «بله، میدانیم.»
او پاسخ میدهد: «وقتی همگی میدانید، پس دیگر چه نیازی به سخنرانی است؟» و بار دیگر جلسه را ترک میکند.
برای بار سوم مردم تصمیم میگیرند که گروهی بگویند «میدانیم» و گروهی بگویند «نمیدانیم.»
وقتی سخنران همان سؤال را تکرار میکند، او با زرنگی پاسخ میدهد: «پس کسانی که میدانند، به کسانی که نمیدانند، بگویند!»
بهنظر من موضوع نوشتن سیدی دقیقاً همینگونه است. چیزی نیست که با شنیدن مفهومش درک شود؛ باید انجامش داد تا نتایج و اثراتش آشکار شود. من همیشه با بچههای تازهوارد که برای نوشتن مقاومت دارند، این مشکل را دیدهام. خود من نیز همین حالت را داشتم. ابتدای کار نوشتن برایم بسیار سخت بود، چون فکر میکردم نوشتن ضرورتی ندارد.
من تصور میکردم وقتی سواد دارم، فقط گوشدادن کافی است. به خودم میگفتم: «اگر سیدی را یک بار گوش کنم، بخش زیادیاش را متوجه میشوم؛ دوبار گوش کنم بیشتر در ذهن میماند؛ سه بار گوش کنم تقریباً همهی مطالب را فرا میگیرم.» اما پس از آنکه بر احساس مقاومت درونیام غلبه کردم و نوشتن را شروع نمودم، تازه تجربههای جدید و عمیقتری به دست آوردم.
نوشتن سیدی باعث شد تمرکز بیشتری داشته باشم. حتی سیدیهایی را که قبلاً چندین بار گوش داده بودم، وقتی نوشتم، متوجه نکات تازهای شدم. بهویژه در سیدیهای استاد امین؛ گاهی یک جمله ایشان مرا چند دقیقه وارد فضای ذهنی دیگری میکرد تا جایی که زمان از دستم میرفت. اما هنگام نوشتن، امکان عبور سطحی وجود نداشت؛ باید مکث میکردم، برمیگشتم و دقیق متوجه میشدم.
از دیدگاه روانشناختی نیز وقتی مینویسیم، چند حس بهصورت همزمان درگیر میشود: شنوایی، تصویرسازی ذهنی، لمس و انتقال مفهوم به نوشتار. حتی زمانی که درباره دریا نوشته میشود، ممکن است حس بوی دریا یا حالوهوای آن در ذهن تداعی گردد. بنابراین نوشتن، علاوه بر شنیدن، سایر حواس را نیز فعال میکند.
در آموزش کنگره همیشه گفته میشود: «آموزش با تکرار منظم یک موضوع در طول زمان، در وجود فرد نهادینه میشود.» بسیاری از مکاتب روانشناسی نیز معتقدند که برای ثبت آگاهی در ناخودآگاه، نیاز به تکرار و تلقین داریم. هیپنوتیزم و بسیاری از روشهای درمانی نیز بر همین اصل استوارند. چون بسیاری از رفتارهای ما تحت تأثیر ناخودآگاه است.برای من، نوشتن سیدی بیش از هر چیز، غلبه بر منیّت بود. چون همیشه ناخودآگاه اینطور تصور میکردم که: «من سواد دارم، کتاب خواندهام، مدرک دارم، میفهمم، نیازی به نوشتن نیست.»
اما زمانی که روی منیت خودم پا گذاشتم و نوشتن را آغاز کردم، آموزش واقعی برایم اتفاق افتاد.
در پایان میخواهم بگویم: ابتدا باید سیستم، مجموعه و آموزگار خود را بپذیریم و ایمان بیاوریم؛ آنگاه بدون چونوچرا عمل کنیم. من شخصاً مهندس را کاملاً قبول دارم. اگر روزی شک داشتم، بعد از حدود ده سال حضور در کنگره، ایمانم تبدیل به یقین شده است. وقتی مهندس میفرمایند: «نوشتن سیدی برای شما خیر دارد»، من به این حرف ایمان دارم و انجام میدهم.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید، سپاسگزارم.
تایپ و عکس و بارگزاری:مسافر مهدی لژیون دهم
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
129