English Version
This Site Is Available In English

گلریزان، جشن عشق، محبت و رهایی از تاریکی است. (نمایندگی ارکیده کرمان)

گلریزان، جشن عشق، محبت و رهایی از تاریکی است. (نمایندگی ارکیده کرمان)

چهارمین جلسه از دوره اول کارگاه‌های آموزشی_ خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی ارکیده کرمان با استادی مسافر اعظم، نگهبانی مسافر خدیجه و دبیری مسافر زهرا، با دستور جلسه «گلریزان»، روز شنبه ۱۷ آبان‌ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، اعظم هستم یک مسافر.

در ابتدا خداوند را شکر می‌کنم که توفیق داده شد بار دیگر در جمع شما دوستان باشم. امیدوارم خداوند مطالبی را بر زبان من جاری سازد که به دل شما عزیزان بنشیند و تأثیرگذار باشد. سپس از اسیستانت محترم سردار خانم پریسا؛ ایجنت محترم شعبه خانم رمله؛ نگهبان لژیون سردار خانم فاطمه؛ گروه مرزبانی و راهنمای عزیزم خانم فاطمه، سپاسگزارم که به من اعتماد کردند و فرصت خدمت در این جایگاه را در اختیارم قرار دادند.

دستور جلسه امروز درباره «گلریزان» است. شب قبل، در حال مطالعه مقالات و مطالب مربوط به گلریزان بودم که ناخودآگاه با خواندن و نوشتن آن‌ها اشک‌هایم جاری شد. همسرم پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟» با خود گفتم: خدایا، ما چقدر به کنگره بدهکاریم. من چطور می‌توانم این صحبت‌ها و حرف‌های دل خود را بر زبان بیاورم؟ چون از هر زاویه نگاه می‌کردم، متوجه می‌شدم که چقدر همه‌ی ما به کنگره مدیون هستیم.

اگر لایو هفته گذشته آقای مهندس را گوش داده باشید، شاید مانند من لرزه بر تنتان افتاده باشد. آقای مهندس چقدر بزرگوار هستند و در واقع پهلوان دوران ما ایشان‌اند. ایشان حتی حاضر شده بودند جلسات خود را در یک غسالخانه برگزار کنند و آنجا را آماده کرده بودند، اما حتی آن مکان را نیز از ایشان گرفتند. آقای مهندس با لبخند دلنشین از این موضوع یاد می‌کردند که: «اگر اجازه می‌دادند، ما حاضر بودیم حتی در یک قبر جلسات خود را برگزار کنیم.» فقط انسانی می‌تواند این‌قدر مردم را دوست داشته باشد و تمام تلاشش را برای نجات آن‌ها انجام دهد که عشق بزرگ الهی را در وجود و قلب خود داشته باشد؛ چرا که هرکس مردم را دوست داشته باشد، تا پای جان برای حمایت و کمک به آن‌ها می‌جنگد.

زمان قدیم، وقتی کسی دچار مشکلی می‌شد، بزرگان و پهلوانان شهر، کسانی که دلسوز مردم بودند، برای حل مشکل او، گلریزان برگزار می‌کردند. در روزگار ما نیز مرد بزرگی مانند آقای مهندس این راه را هموار کرده‌اند و بستری فراهم نموده‌اند تا ما بتوانیم در گلریزان شرکت کنیم و دست دردمندی را بگیریم تا در تاریکی و گمراهی نماند. کلمهٔ «گلریزان» را تصور کنید؛ گلبرگ‌های رنگارنگ در حال ریزش هستند و با پیوستن به یکدیگر، چه صحنهٔ زیبا و دلنشینی را رقم می‌زنند.

گلریزان، جشن عشق، محبت و رهایی از تاریکی است؛ جشنی که در آن، من با هر پرداختی که انجام می‌دهم، یکی از آن کوله‌بارهایی را که در اعتیاد و تاریکی حمل می‌کردم از روی شانه‌هایم برمی‌دارم و سبک‌بال‌تر می‌شوم.

در مورد این دستور جلسه چند نکتهٔ مهم وجود دارد. اول اینکه زمانی که ما وارد کنگره شدیم، همه ناامید بودیم؛ اما کسانی مانند آقای مهندس و خانوادهٔ محترم ایشان با وجود همهٔ مشغله‌ها و کارهای شخصی خود، با بخشندگی تمام از وقت، زندگی و مال خود گذشتند و دست ما را گرفتند تا به درمان برسیم. بدون اینکه پولی پرداخت کنیم، صندلی داریم، وسایل گرمایشی و سرمایشی فراهم است، چای گرم، پذیرایی، مشاوره و مهم‌تر از همه آغوش گرم و احترامی که برخلاف بیرون از این مکان برای ما قائل‌اند. هر کدام از این‌ها چقدر ارزشمند است؟

به خاطر دارم وقتی سه‌ساله بودم به بیماری سختی مبتلا شدم و تنها یک پزشک توانست مرا از مرگ نجات دهد. از آن زمان، مادرم تا لحظهٔ آخر عمرشان همیشه برای او دعا می‌کردند و خیرات می‌دادند؛ چون جان فرزندش را نجات داده بود. حال ما چگونه باید دِین خود را به کنگره‌ای ادا کنیم که زندگی، آبرو، آرامش، خانواده و تمام هستی ما را نجات داده و دانایی ما را افزایش داده است؟ هر کدام از ما اگر درمان نمی‌شدیم، خدا می‌داند امروز چه حالی داشتیم. شاید کارتن‌خواب بودیم و اگر در خیابان نبودیم، «کارتن‌خواب‌های خانه‌های خود» بودیم؛ به عبارتی کارتن‌خواب‌های باکلاس! و به دلیل اعتیاد، نمی‌توانستیم همراه خانواده باشیم و هیچ جایگاهی در خانواده نداشتیم. پس کنگره به من آرامش و آسایش داده و نه فقط من، بلکه خانواده‌ام را نیز نجات داده است. حال من چگونه باید بازپرداخت تک‌تک این موهبت‌ها را انجام دهم؟

اگر به شما بگویند فرزندتان بیماری سختی دارد و باید ماهیانه مبلغی برای درمان او پرداخت کنید، همهٔ شما با دل و جان حاضر هستید که این مبلغ را بدهید تا حال فرزندتان خوب شود. پس شما امروز پهلوانان و پرچم‌داران خانوادهٔ خود هستید؛ زیرا با درمان شما، در حقیقت تک‌تک اعضای خانوادهٔ شما نیز جان دوباره می‌گیرند. به یاد دارم برای درمان بیماری پسرم مجبور بودم به شهر یزد سفر کنم. باید از قبل مقدار زیادی مواد مصرفی برای خودم و همسرم تهیه می‌کردم. با وجود اینکه اقوام در یزد داشتم، اما مجبور بودیم در مسافرخانه‌هایی با شرایط بسیار نامناسب بمانیم و چند روزی را با رنج و تنهایی سپری کنیم. اما امروز برای رفتن به سفر هیچ دغدغه‌ای ندارم و اوقات خوشی را با خانواده‌ام می‌گذرانیم. اگر فقط همین را حساب کنید، می‌بینید چقدر ارزشمند و متفاوت است. تا چند سال پیش برای سفر باید اول مواد مصرفی تهیه و پنهان می‌کردیم؛ اما امروز بدون اینکه حتی به مواد فکر کنیم، با آرامش راهی سفر می‌شویم. آیا حقش نیست من این تفاوت هزینه را با عشق به کنگره بازپرداخت کنم؟

در قرآن هیچ‌گاه فرموده نشده که وقتی پولدار شدید انفاق کنید؛ بلکه گفته است هنگام تنگدستی انفاق کنید تا خداوند برکت آن را نصیب شما کند. یک کشاورز وقتی یک مشت گندم را با ایمان و بخشندگی روی زمین می‌پاشد، می‌داند هر دانهٔ گندم هفتاد دانه می‌شود؛ زیرا بستر زمین، آب و نور خورشید باعث رشد آن‌ها می‌شود. حال این بستر برای رشد ما را چه کسی جز آقای مهندس ایجاد کرده است؟ پس اگر من بخشندگی کنم، گندم من نیز بیشتر خواهد شد؛ اما اگر در کیسه بماند، شاید مقداری‌اش را بخورم، اما باقی آن فاسد شده و غذای مور و ملخ خواهد شد.

پولی که من دارم اگر در راه درست خرج نکنم، مطمئن باشید مجبور می‌شوم آن را در مسیر بیماری، تصادف یا مشکلات دیگر هزینه کنم. اما وقتی بدون چشمداشت بازپرداخت داشته باشم، از حال خوب، آرامش و آسایش خود و خانواده‌ام بهره‌مند می‌شوم و چند برابر آن به من بازخواهد گشت. در آیه ۳۹ سورهٔ نمل می‌فرماید: «هر کس شُکر کند، به سود خود اوست و هر کس کُفر ورزد، به زیان خود اوست؛ زیرا خداوند بی‌نیاز است.» کنگره نیز ثروتمند است و به پول من احتیاجی ندارد؛ این من هستم که نیازمند کنگره‌ام. پس باید سپاسگزار باشم؛ چرا که شکر نعمت، نعمتت افزون کند؛ کفر نعمت، از کفت بیرون کند.

در لایو چهارشنبه، آقای مهندس فرمودند که قصد داشتند دو شعبه را ببندند، اما دوباره به آن‌ها فرصت دادند. امیدوارم یکی از آن‌ها نمایندگی ارکیده کرمان نباشد؛ زیرا اگر شعبهٔ ما بسته شود فقط خدا می‌داند چه بر سر ما خواهد آمد. پس قدر این نعمت بزرگ را بدانیم قبل از اینکه از ما گرفته شود. باید از جان، مال و وقت خود برای خدمت در کنگره بگذریم؛ همان‌گونه که آقای مهندس و خانوادهٔ ایشان سال‌هاست زحمت می‌کشند و با این وجود، هنوز خود را بدهکار کنگره می‌دانند. می‌دانیم هر مؤسسه‌ای برای پابرجا ماندن به سه مولفه نیاز دارد: نیروی انسانی، علم و توان مالی. از طرفی کنگره همیشه ثروتمند بوده و به هیچ ارگانی وابسته نیست. تمام پول‌های گلریزان برای آیندگان در حساب کنگره باقی می‌ماند. به گفته‌ی آقای مهندس، امروز درمان اعتیاد در کنگره آسان شده و پروندهٔ اعتیاد بسته شده است. ایشان اکنون در تلاش برای یافتن درمان بیماری‌های صعب‌العلاج هستند؛ بیماری‌هایی که هم بیمار و هم خانواده‌اش را از نظر مالی و روحی دچار رنج شدید می‌کند.

پس پولی که ما پرداخت می‌کنیم، برای خرید تجهیزات آزمایشگاهی و کمک به این انسان‌های دردمند است. هر قطره برای رسیدن به دریا سختی مسیر را تحمل می‌کند؛ در بخشش نیز این نیرو و توان ماست که متبلور می‌شود و ما را اوج می‌دهد. جایی خوانده بودم که «هیچ حشره‌ای آرزو نمی‌کند در دانشگاه هاروارد درس بخواند.» پس اگر ما آرزوی دنور شدن یا پهلوان شدن داریم، حتماً توان رسیدن به آن را داریم.

هر روز که از خواب بیدار می‌شوید، از خداوند بخواهید که به پول و جان شما لیاقت خدمت بدهد؛ چون هر پول و هر انسانی لیاقت خدمت به بندگان خدا را ندارد. در زمان خرید حضرت یوسف، پیرزنی چند کلاف برای خرید ایشان آورد. گفتند: «این‌ها ارزشی ندارد.» پاسخ داد: «می‌دانم؛ اما می‌خواهم نامم در فهرست خریداران یوسف ثبت شود.» کنگره نیز مکانی مقدس و ارزشمند است. چه زیباست اگر من هم در استحکام و پیشبرد اهداف آن سهیم باشم و آیندگان از من به نیکی یاد کنند. در پایان آرزو دارم در مکانی که جان و زندگی من و خانواده‌ام را نجات داده است، خدمتگزار باشم و از دردمندی دستگیری کنم تا سبب نجات خانواده‌های دیگری شوم.

تایپ: مسافر اعظم – لژیون اول – نمایندگی ارکیده کرمان
ویرایش: مسافر فرزانه – لژیون چهارم – نمایندگی ارکیده کرمان
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .