ششمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی جشن کنگره۶۰؛ نمایندگی ملایر با استادی دنور راهنما همسفر رعنا؛ نگهبانی کاندید پهلوانی مسافر رضا و دبیری مسافر مجتبی با دستورجلسه «گلریزان» در روز پنجشنبه ۲۲ آبان ماه ۱۴۰۴ در ساعت ۰۰: ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
ای آنکه میپرسی نشان عشق چیست؟
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درماندهای درمان کنی.
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر.
سلام دوستان رعنا هستم همسفر، سپاسگزار خداوند هستم که این فرصت را به من داد تا در این جایگاه حاضر شوم و از همهی شما عزیزان آموزش بگیرم. از آقای مهندس و خانوادهی محترمشان سپاسگزارم که این بستر را برای ما فراهم کردند. از راهنمای سفر خودم، خانم سمیرا، سپاسگزارم که در طول مسیر من را همراهی کردند، آموزش دادند و به رهایی و حال خوش رساندند. از راهنمای مسافرم، آقای مجتبی، تشکر میکنم که رسالت خود را در حق مسافرم بهخوبی انجام دادند. از نگهبان و دبیر لژیون سردار، که به من اجازهی خدمت دادند، سپاسگزارم و از مسافرم هم تشکر میکنم که اجازه داد در این سفر پر از عشق و آموزش، همسفر او باشم. در ابتدا تبریک میگویم این هفتهی زیبا را در رأس به آقای مهندس، خانوادهی محترمشان و همهی اعضای نمایندگی ملایر. میگویند بوی گل و سبزه و چمن اگر واقعی باشد، از دوردستها هم قابل استشمام است؛ این حقیقت نیازی به بیان ندارد. حضور پررنگ همهی اعضای نمایندگی در این هفتهی قشنگ، نشاندهندهی این است که خدا را شکر، جمع اتفاق افتاده و تعداد انسانهای بیدار زیاد شده است. تبریک میگویم ورود عزیزان را به جایگاه دنوری و عضویتشان در لژیون سردار، بهویژه جایگاه دنوری خانم اکرم عزیزم. انشاءالله خیر این بخشش در زندگیتان جاری شود. این از لطف و محبت خداوند است که به ما این فرصت را داده تا باران عشق، محبت و بخشش بر بامهای ما نیز ببارد. شاید بامهای کوچکی داشته باشیم، اما دلهای بزرگی داریم.
وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم چه زندگی آشفته، پر از رنج و ناراحتیای داشتم؛ دقیقاً در سختترین گذرگاه زندگیام گیر کرده بودم و همانجا همیشه از خداوند کمک میخواستم. آقای مهندس میفرمایند: «مسافران مستقیماً با گذرگاه سخت درگیرند، اما همسفران غیرمستقیم سختیهای این راه را به دوش میکشند.» همسفر کنار رانندهی مست و خوابآلودش نشسته، سختیهای راه را میبیند، خطرات را میبیند، کاملاً آگاه است، و همین آگاهی، رنج همسفر را چند برابر میکند. اما ما در کنگره، این مسیر سخت را با عشق و آگاهی طی میکنیم و از این گذرگاه دشوار عبور کرده، به رهایی و حال خوش میرسیم. چه کسی باور میکرد همسفرهایی که روزی تاریکی، قدرت اختیار را از آنها گرفته بود، امروز بتوانند برای نجات انسانها، بلندترین و زیباترین قدمها را بردارند؟ آقای مهندس این واژهی قشنگ «بخشش» را طوری طراحی کردند که همهی اعضا بتوانند با هر مبلغی در این بازی عشق شرکت کنند؛ هرکسی در حد توان خودش گامهای کوچک یا بزرگ بردارد. مهم نیست چقدر میبخشیم، مهم این است که حداکثر توان خود را برای این بخشش بگذاریم. به نظر من، همان فشار مالی است که ما را به تزکیه، پالایش، فهم و آگاهی میرساند.
خیلیها هستند که بیرون از کنگره هنوز در تاریکی اعتیاد غوطهورند و اجازهی ورودشان به کنگره صادر نشده است. پیامی که نگهبان لژیون سردار میخواند، هنوز گوشهایی هستند که اجازهی شنیدنش را ندارند؛ چشمهایی که هنوز اجازهی دیدن بسیاری از واقعیتها را ندارند. اگر ما امروز در این مکان حضور داریم، اگر میشنویم و میبینیم، یعنی لطف خداوند شامل حال ما شده است. آقای مهندس در ابتدا بذر این بخشش را خودشان کاشتند، سپس خانوادهشان با بخشندگی خود اجازه دادند بقیهی اعضا هم در این بخشش سهیم شوند و در این حال خوش قدمی بردارند. خیلیها بیرون از کنگره بذر را میکارند و خداوند را رها میکنند، اما بذری که اینجا کاشته میشود، آبیاری میشود، رشد میکند و برای آیندگان به بار مینشیند؛ آیندگانی که خواهند آمد تا از میوه و سایهی این درخت تنومند بهرهمند شوند. در گذشته هم بسیاری از انسانها بودند که این بذر را کاشتند تا امروز من و خانوادهام رها شویم، اینجا بنشینیم و آموزش بگیریم.
از خداوند میخواهم همهی ما، اعضای نمایندگی ملایر، به شایستگی قدر این مکان را بدانیم و قدم در این مسیر بگذاریم. کسی که این کار را انجام میدهد، به آن درک و آگاهی رسیده است. هیچ جایگاه خدمتی نمیتواند جای خدمت مالی را بگیرد، و خدمت مالی هم جایگاههای دیگر را پر نمیکند. کنگره برای ادامهی مسیر خود به سه ضلع مثلث نیاز دارد: ضلع علمی که در رأس آن آقای مهندس هستند، ضلع نیروی انسانی شامل ایجنتها، دیدهبانها، مرزبانها و راهنماها و ضلع مالی که پهلوانها، دنورها و اعضای لژیون سردار هستند. هر سه ضلع این مثلث باید با هم رشد کنند.انشاءالله توانسته باشم حق مطلب را ادا کرده باشم و به این ایمان داریم که وعدهی خداوند دروغ نیست؛ اگر ما یک قدم در این مسیر برداریم، خداوند هزاران قدم بهسمت ما برمیدارد. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید، از همهی شما عزیزان سپاسگزارم.

عکاس و تایپ: مسافر ابراهیم لژیون چهارم
تنظیم و ارسال: راهنما مسافر بهمن
مسافران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
451