هر شخصی در زندگیاش باید یک مثال یا مدل برای خود داشته باشد تا بتواند بهکمک آن بهسمت بهبودی حرکت کند. بسیاری از افراد در ابتدا بهدنبال یک درمان فیزیکی برای اعتیاد خود هستند، اما درمان واقعی زمانی اتفاق میافتد که فرد بتواند نگرش و ذهنیت خود را تغییر دهد، برای رهایی از هر نوع مشکل، از جمله اعتیاد، اولین قدم پذیرش مسئولیت کامل است. فرد باید در ابتدا بهخود بگوید من مسئول زندگی خودم هستم و یا شرایط را مقصر وضعیت خود بدانم، این پذیرش مسئولیت باعث میشود فرد احساس توانمندی بیشتری کند و بهجای اینکه بهدنبال مقصر بگردد؛ بهدنبال راهحلهای عملی برای تغییر وضعیت خود باشد و هر فرد باید نگرش و تفکر خود را تغییر دهد و دیگر بهجای نگاه نکردن به مشکلات تمرکز خود را بر روی راه حلها و فرصتها بگذارد. اگر تفکر و باورهای ما تغییر کند، شرایط زندگی ما هم تغییر خواهد کرد. هیچ درمانی سریع و فوری نیست. درمان واقعی به صبر و استقامت نیاز دارد. اگر میخواهیم که به جایی برسیم و زندگی بهتری داشته باشیم باید در مسیر درمان صبر کنیم و با تلاش مستمر ادامه دهیم بعضی مشکلات بدون تلاش و پشتکار حل نمیشوند و برای هر تغییر واقعی در زندگی باید در مسیر درست حرکت کنیم. درمان نیاز به زمان دارد، هیچچیزی را نمیتوان در یک شب یا یک روزه حل کرد. این تاکید بر اهمیت زمان نشان میدهد که برای رهایی از اعتیاد و تغییر بهسوی زندگی بهتر و پیشرفت باید هر روز یک قدم به جلو برداشت.
هرکسی در زندگی باید قاضی خودش باشد و نگاه کنیم ببینیم آیا تغییرات مثبت انجام دادهایم یا خیر و نقاط مثبت را اضافه کنیم و نقاط منفی را کم کنیم. مهمترین مسئله این است که انسان اول مشکلات خودش را حل کند اگر هر کاری را خودمان بتوانیم اجرا کنیم میتوانیم آنرا به دیگران هم منتقل کنیم. مثلاً کسی که اضافهوزن دارد نمیتواند به دیگران کم کردن وزن را بگوید. بدن انسان مثل ماشین میماند تا ماشین را نشناسیم نمیتوانیم آن را تعمیر کنیم پس برای اینکه انسان را درمان کنیم باید همه اجزای بدن او را بشناسیم و بهخاطر همین ما اعتیاد را توانستیم در کنگره درمان کنیم. انسان شامل سهبخش است؛ جسم، روان و جهانبینی. جسم و اندیشه روان را میسازد روان یعنی رفتار و کردار. در بدن ژن هست که بهوسیله بیانش میگوید؛ فلان کار را بکن. وقتی بدن از تعادل خارج شود ژن دیگر نمیگوید فلان کار را بکن. پس همه این موارد بر میگردد به بیان ژن. پس مرکز و پایه همه بیماریها بیان ژن است. وجود بیماری سرطان در بدن از تنظیم خارج شدن بیان ژنها است. در بیماری روانی سیستم فیزیولوژی تخریب شده است و کسی که دست به خودکشی میزند بیان ژنهایش تنظیم نیست. انسان مصرفکننده با مصرف الکل و تریاک سیستم فیزیولوژی را در بدن تخریب میکند. سیستم دیگری که روان را خراب میکند سیستم جهانبینی است پس روان را یکی جسم درست میکند یکی جهانبینی. افکار و اندیشه ما روی فیزیولوژی ما اثر دارد. در اینجا افکار منفی، غیبت و تجسس، حسادت، بدخواهی، کینه، دشمنی، ریشه همه مریضیها است. پس جهانبینی به ما نشان میدهد که چگونه افکار منفی و ناامیدی را از بین ببریم.
ما وقتی در بنبست قرار میگیریم یا تقاص پس میدهیم که همان تسویه حساب است و یا داریم آموزش میگیریم تا شجاع شویم. کسی که میخواهد متفکر شود باید شکستهای متعدد بخورد پس هم تقاص دادن و هم آموزش دیدن هر دو مثبت هستند و جای ناامیدی نیست. پس روان ما را یکی جسم میسازد یکی جهانبینی. ناامیدی، افکار منفی و ترس را بهوجود میآورد، و تفکر و تخیل میکند و روی ناقلهای عصبی اثر میگذارد و آنها را از تعادل خارج میکند و سپس روی بیان ژن اثر میگذارد و ژن را از تنظیم خارج میکند، و ریشه همه اینها بیان ژن میشود. در کنگره ما ژنها را که از تنظیم خارج شده است تنظیم میکنیم و با استفاده از متدDST و با مرور زمان انجام پذیر است. پایه آموزش تکرار است و با تکرار است که انسان آموزش میبیند. مثل کنگره که با نوشتن سیدی و گوش دادن آنها و تکرار آنها پیش میرویم. ما در زندگی نباید دست از کوشش برداریم باید جسم را هم خوب نگه داریم و نگذاریم اضافهوزن و یا بیماری دیگری جسم ما را از بین ببرد. پس با ورزش جسم خود را سالم نگه داریم.
منبع: سیدی مثال
نویسنده: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر منیژه ( لژیون ششم)
رابط خبری: همسفر زیور رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم) دبیر اول سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
126