جلسه سوم از دوره هفتم سری کارگاه های آموزشی خصوصی لژیون سردار کنگره ۶۰ در نمایندگی شهرری، به استادی پهلوان مسافر حسین، نگهبانی مسافر رحیم و دبیری مسافر هاشم با دستور جلسه: "گلریزان" چهارشنبه 1404/08/21 ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم مسافر، در ابتدا خدا را شکر میکنم برای این فرصتی که امروز در اختیار من قرار گرفت، فرصتی که امسال در جشن گلریزان حضور داشته باشم. هفتهی گلریزان را به تکتک شما عزیزان تبریک میگویم و در رأس به جناب آقای مهندس و خانوادهی بزرگ کنگره ۶۰، گلریزان را هر طوری میتوان تفسیر کرد و همه میدانیم در گذشته، گلریزان مخصوص پهلوانان و بزرگان بود، کسانی که برای بیبضاعتها دست بخشش باز میکردند. اما گلریزان در کنگره معنای دیگری دارد، امروز همهی ما اینجا جمع شدهایم تا بگوییم بر عهدی که بستیم پایبندیم، عهدی که شاید یادمان نباشد، اما پیش از آمدن به این دنیا بستهایم تا در این مسیر باشیم.
خدا را شکر که امروز در کنگره هستیم. اوایل که وارد جایگاه سرداری شدم و پرداختی داشتم پیش خودم فکر میکردم مبلغ ناچیزی است. اما دوستان، گلریزان ناچیز نیست، بسیار عظیم است، چون با دل آمدهایم، با دل آمدهایم که ببخشیم و انفاق کنیم. مثل گلی شکفته که عطر محبتش را میپراکند برای عزیزانی که آمدهاند و آنان که در آینده خواهند آمد. هر سال من به اینجا میآیم اما نمیدانم چرا میآیم، قدر این جایگاه را نمیدانم اما میدانم که اگر با دل ببخشی، ظرفیت دل بالا میرود. دل اگر به اندازهی دریا باشد، خدا کشتی میدهد، چون دریا کشتی میخواهد و با قایق نمیشود در آن سیر نمود.
پس باید بدانیم کجا آمدهایم و چه بذری میپاشیم، امروز برای من اتفاقی افتاد که میخواهم برایتان بازگو کنم شاید به گلریزان ربطی نداشته باشد، اما چرا باید درست در روز گلریزان رخ دهد؟ امروز آماده شدم که بیایم کنگره. حدود ساعت یک و نیم، در واحد ما را زدند نگاه کردم، دیدم سه نفر هستند و گفتند حکم قضایی دارند. اول شوکه شدم، فکر کردم اتفاقی افتاده است. آنها گفتند گزارش شده که خرید و فروش مواد مخدر میکنم، آمدند و شروع کردند به بازرسی، وقتی کارت کنگره و نشریات را دیدند، متوجه شدند عضو کنگره هستم. همانجا گفتند: «بچهها دست نگه دارید.» بعد شروع کردند به صحبت دربارهی کنگره و در نهایت عذرخواهی کردند.
حتی گفتند اشتباه شده و من بیگناه هستم. خانمم خیلی ناراحت شده بود، اما من آرامش داشتم. در پایان گفتند اسم کسی که گزارش داده را میآورند. من گفتم نیازی نیست، از او گذشتم. همانجا خدا را شکر کردم بابت کنگره، چون توانستم ببخشم. این اتفاق درست در روز گلریزان برای من پیامی داشت، یادآوری دوبارهی انتخاب مسیر درست. جناب مهندس همیشه میفرمایند: ببخشید، انفاق کنید. چون تنها چیزی که برای ما میماند همین بخشش است. ثروتها میماند، اما دسترسی به آن از بین میرود.
دستهایی که میبخشند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند، یک سال از گلریزان پارسال گذشته و در این یک سال آموزشهای فراوانی گرفتیم، از جناب مهندس، اساتید و راهنمایان. عطشی در دل ما نسبت به بخشش ایجاد شده است. این عطش با جایگاه سرداری، دنوری و پهلوانی ادامه پیدا میکند و حال خوشی به انسان میدهد. اما عطش از بین نمیرود. من هیچوقت به این فکر نکردهام و نخواهم کرد که کنگره دیگر بس است یا چون پول دادهام، کافی است. نه، من برای خودم انفاق میکنم.
امروز به فرزندانم گفتم قصد دارم امسال آنها را وارد بازی کنگره کنم، بازی بخشش. چون تنها چیزی که برای ما میماند همین است. در کنگره جایگاهها مشخص است، جایگاه سرداری: از ۶ میلیون تا ۵۹ میلیون تومان - جایگاه دنوری: از ۶۰ میلیون تا ۵۹۹ میلیون تومان - جایگاه پهلوانی: از ۶۰۰ میلیون تا زیر ۳ میلیارد تومان و جایگاه «نشان بینشانی» که امسال جناب مهندس با یک چک ۳ میلیاردی مشخص کردند.
از دوستان خواهش میکنم هنگام اعلام مبالغ، دقیق و روشن بگویید. مثلاً اگر عضو لژیون سردار هستید و ۷ میلیون یا ۱۵ میلیون پرداخت کردهاید، همان را اعلام کنید. این شفافیت مهم است بنابراین به دل خود رجوع کنید، کلیدی که قرار است برای ما رقم بخورد، همین دل است. امیدوارم حرفهایم تأثیر گذاشته باشد. آموزشهایی که در این یک سال گرفتیم را باید در عمل نشان دهیم. چون اینجا تنها جایی است که هرچقدر هم ببخشی گم نمیشود و برای همیشه میماند.
.jpg)
مرزبان کشیک: مسافر فرهاد
تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم
تایپ: مسافر سعید از لژیون یازدهم
مسافران و همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
231