جلسه هفتم از دوره ششم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره60 ، نمایندگی خواجو ویژه مسافران با استادی راهنمای محترم مسافر روحالله، نگهبانی راهنمای محترم مسافر سعیدمحسن و دبیری مسافر حامد با دستور جلسه: "هفته گلریزان" در روز سهشنبه مورخ 20 آبان ماه 1404 رأس ساعت 17 آغاز بهکار نمود.

خلاصه سخنان استاد محترم:
سلام دوستان روحالله هستم مسافر.
خداوند بزرگ را سپاسگزارم که یکبار دیگر اجازه نشستن روی این صندلی کنگره60 را به من داد، از آقای مهندس، خانواده محترمشان و راهنمای بسیار خوبم تشکر میکنم که بودن در این مکان و رسیدن به این نقطه را مدیون لطف این عزیزان هستم.
یکی از جشنهای خوب کنگره60 همین جشن گلریزن است و من بارها گفتهام که فرزند لژیون سردار هستم و از دل لژیون سردار متولد شدهام انشاالله که در کنار هم جشن خوبی داشته باشیم.
یکی از مهمترین آموزشهایی که در کنگره وجود دارد و من همیشه سعی در عملی کردن آن داشتهام موضوع بخشش و بخشندگی است.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: بخشندگان به دو دسته تقسیم میشوند؛ اولین دسته کسانی که الرحمنالراحمین و دیگری ارحم ترحم (رحم کن تا به تو رحم کنم) هستند.
(الرحمن الرحمین)؛ به معنی بخشندهترین بخشندهها که بندگان خاص، این صفت خداوند را بهدست میآورند و کسانی هستند که با ادراک و عشق میبخشند و به دنبال باز پرداخت آن نیستند، دومین دسته کسانی هستند که میبخشند اما تمنا دارند.
کسانی که پهلوان هستند این تجربه را دارند که آقای مهندس برای اجازه پهلوانی، از تمنای درونی سوال میپرسند (آیا تمنای داری از خدا یا بنده خدا) و دلیل آن این است که بدانند آیا بخشندگی ما با فهم است یا خیر.
البته قرآن در مورد کسانی که تمنا دارند بشارت داده است؛ این افراد اگر به بخشش خود ادامه بدهند سرانجام به جایگاه الرحمنالراحمین خواهند رسید.
مولانا در مثنوی معنوی داستانی دارند که به الرحمنراحمین اشاره میکند.
شبی ابراهیم ادهم در کاخ خود با صدای پا از بام بیدار شد فریاد زد چه میخواهی؟
صدا آمد، به دنبال شتر خود میگردم!
ابراهیم ادهم گفت: دیوانهای؟! روی سقف کاخ من به دنبال شتر خود میگردی؟!
کی هستی؟
پاسخ شنید: من خضر نبی هستم و تو از من دیوانهتر هستی!
ابرهیم گفت: چرا؟
حضرت خضر فرمود: چون تو در مقام و جایگاه خود (کاخ) به دنبال دیدار حقیقت و عشق خداوند هستی.
ابرهیم ادهم به فکر فرو رفت و سرانجام تمام اموال را به موالی خود بخشید و برای پیدا کردن عشق خداوند راه بیابان پیش گرفت.
مدتها گذشت تا روزی یکی از امیرانش او را با لباس مندرس در ساحل دریا دید و به او گفت:
ای شیخ تمام اموال خود را بخشیدی و با این وضع به کنار دریا نشستهای؟!
ابراهیم ادهم سوزنی که با آن لباس خود را میدوخت به دریا انداخت و ماهیان را صدا زد و به آنها گفت: سوزن را برایم بیاورید!
ماهیان رفتند و هر کدام قطعهای طلا و جواهر آوردند!
ابراهیم ادهم رو به امیر میکند و میگوید: خوب نگاه کن تا متوجه شوی، من هر آنچه داشتم بخشیدم، تا به این نقطه برسم.
سپس به ماهیان میگوید: بروید و همه را بهجای اولشان بازگردانید.
من همه چیزهایم را بخشیدم تا به این نقطه (عشق خداوند) برسم و دیگر احتیاجی به آنها ندارم، همانگونه که در کتاب60 درجه آمده است؛ هر کجا یاد خداوند کنی از قطرهای به اقیانوس عشق خواهی رسید.
این داستان به ما میگوید: برای تزکیه و پالایش بخشندگی لازم است و باید به خصلت الرحمنالراحمین رسید، همان چیزی که در دعای کنگره میخوانیم؛ نزدیک شدن به فرمان عقل.
یکی از خصوصیات افراد بخشنده این است که اگر از آنها سوال شود که چرا بخشیدی؟ میگویند: خود را امانتدار اموال میدانند نه صاحب آنها.
باید این را بدانیم که ما در این هستی بازیگر هستیم و این تنپوش، این جسم و این مال و ثروتی که به ما داده شده است وسیله بازی است تا بنوانیم درست نقش خود را بازی کنیم.
"بهنظر من آقای مهندس نقش خوبی را در بازیهای کنگره به ما داده است".
مثال دیگری که در اینباره هست تفاوت رودخانه و مرداب است.
رود، آب را از سرچشمه میگیرد و در مسیر خود هر آنچه بتواند میبخشد، تمام هستی از آن بهره و لذت میبرند که صور آشکار زلال بودن و صور پنهان بخشنده بودن رود است. اما نقطهی مقابل آن مرداب است که آن هم آب را از چشمه میگیرد ولی دستش مشت و فاقد بخشندگی است و همین امر باعث میشود جایگاه حشرات و جانوران موزی باشد.
انشاالله بتوانیم مانند رودخانه باشیم و بدانیم که در این بازی، ما فقط بازیگر هستیم و گرداننده خداست.
همانطور که آقای مهندس میفرمایند: هر کس به اندازه توان خود از هزار تا میلیارد ببخشد در تمام رهاییها، درمان بیماریها و ساخت تمام نمایندگیها کنگره60 سهیم میباشد.
از اینکه به حرفهای من گوش دادید از همهی شما ممنونم.

تایپ: مسافر ابراهیم لژیون یکم
عکس: راهنمای تازهواردین مسافر مرتضی
تنظیم و ارسال: مسافر سروش لژیون چهاردهم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
544