English Version
This Site Is Available In English

ما درکنگره دور هم جمع می‌شویم تا عشق‌ورزی، ایمان و بخشندگی را تمرین کنیم.

 ما درکنگره دور هم جمع می‌شویم تا عشق‌ورزی، ایمان و بخشندگی را تمرین کنیم.

چهاردهمین جلسه از دوره ی هفتادم سری کارگاه‌های آموزشی ، عمومی کنگره۶۰ به نمایندگی ابن‌سینا ، به استادی همسفر پهلوان خانم سهیلا ، نگهبانی مسافرمصطفی و دبیری راهنمای محترم مسافر مجتبی با دستور جلسه ( هفنه گلریزان) درتاریخ شنبه 17آبان ماه ۱۴۰۴ راس ساعت۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

 

خداوند را شاکرم که امروز این توفیق و خدمت روزی من شد تا در کنار شما عزیزان باشم، خدمت کنم و از گروه «ایجنت» و مرزبانی، و نیز از گروه مرزبانی خانواده،تشکر میکنم  . ازمرزبانی گروه  خانواده‌ بسیار سپاسگزارم به پاس اجازه‌ی خدمت و همچنین از نگهبان محترم نیز تشکر می کنم. از خداوند متعال درخواست می‌کنم در این لحظه و در این مکان مقدس، هر آنچه خواست و اراده‌ی اوست و هر آنچه نیاز ماست، بر قلب و زبانمان جاری شود تا از امروز از یکدیگر آموزش بگیریم
هفته‌ی «گلریزان» را به همگی تبریک می‌گویم، به‌ویژه مهندس عزیز و خانواده‌ی محترم‌ایشان. خدا را سپاس که به لطف جناب آقای مهندس، این سنت نیکو و دیرینه‌ی ایرانی که بسیار پسندیده و از اصول جوانمردی است، همه‌ساله در کنگره برقرار است و ما دور هم جمع می‌شویم و این «گلریزان» را جشن می‌گیریم. گلریزان تنها یک جشن نیست، تنها خدمت مالی نیست. ما اینجا دور هم جمع می‌شویم تا عشق‌ورزی، ایمان و بخشندگی را تمرین کنیم. از آنجا که بخشنده‌ی اصلی خداوند است، میزبان این گلریزان نیز خداست و ما تنها مهمانان کوچکی بر سر سفره‌ی بخشندگی او هستیم. در کلام الله، خداوند می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا» (آیا کسی هست که به خدا قرضی نیکو دهد؟). قرض نیکو همان انفاق است؛ انفاق یعنی بخششی که هیچ سودی برای تو ندارد، همان بخشش بلاعوض. خداوند با این آیه، ایمان مرا می‌آزماید و می‌پرسد: «آیا می‌توانی از مالی که از راه حلال و با رنج به دست آورده‌ای، دل بکنی و به بندگانم ببخشی؟» خداوند به مال و پول ما نیازی ندارد، بلکه می‌خواهد از این راه به من بیاموزد که به بندگانش خدمت کنم. سپس در ادامه می‌فرماید: اگر این کار را بکنی، من آن را چندین برابر می‌کنم. این وعده‌ی خداوند را به عینه در زندگی‌ام لمس کرده‌ام. وعده‌ی خداوند دروغ نیست. هر بار که از آنچه دوست داشتم گذشتم و بخشیدم، چندین برابرش به من بازگشته است. اگر بخواهم از زندگی خود بگویم، به یاد دارم در ابتدای ورودم به کنگره، وضعیت مالی مناسبی نداشتیم و شرایط خوب نبود. چون مسافرم به توصیه‌ی راهنمایش سر کار نمی‌رفت و لازم بود در خانه بماند و سفرش را ادامه دهد. در آن چند ماهی که در خانه بود، چون مغازه‌اش استیجاری بود، صاحب مغازه به دلیل عقب‌افتادن اجاره‌ها، تمام ابزار مسافر مرا به عنوان اجاره برداشت و ما تقریباً به صفر رسیدیم. مسافر من نه کاری داشت، نه درآمدی و نه چیزی. به یاد دارم روزی برای تهیه دارو، پول نداشتیم. ما یک ماشین داشتیم. نزد آقای میثم رفتم و گفتم: «آقای میثم، ما نمی‌توانیم به این صورت ادامه دهیم. مسافر من نمی‌تواند بیکار بماند. من دو فرزند دارم و خانواده‌ی ما هزینه دارد. اینطور امکان ندارد.» به من گفت: «فرش زیر پایت را بفروش و بگذار مسافرت سفر کند. اگر می‌خواهی خوب شود، باید سفر کند.» ما یک ماشین داشتیم، آن را فروختیم و هزینه‌ی زندگی  را تأمین کردیم و به کنگره آمدیم.از آنجا که خداوند هوای همه‌ی بندگانش را دارد، به ویژه آنان که در صراط مستقیم گام می‌گذارند و آنان که سفر خود را در کنگره آغاز می‌کنند  خداوند کمک خواهد کرد .ما در کنگره ماندگار شدیم و جایگاه‌های خدمتی مختلف را تجربه کردیم. هر جایگاه خدمتی، برکت و آموزش خاص خود را داشت، به ویژه خدمت مالی. وقتی وارد لژیون‌های سردار شدیم، گویی درهای رزق و فراوانی به سوی زندگی ما گشوده شد و این برکت که در آیه بدان اشاره شده را من و خانواده‌ام به وضوح لمس کردیم و دیگران نیز بسیار شاهد آن بودند مسافری که در ابتدای سفر برای دارویش درمانده بود، اکنون به جایگاهی رسیده که خود «پهلوان» است و همسفرش را نیز به پهلوانی رسانده و برای پسرش نیز اجازه‌ی پهلوانی گرفته است. البته این را نیز بگویم که پهلوانی یک افتخار شخصی نیست. اینکه بگوییم ما پهلوان شدیم، همه لطف خداوند است که در پرتو آموزش‌های کنگره محقق شده است. زندگی ما در گرو کنگره است. نمی‌خواهم و نمی‌توانم بگویم که این، زکات رهایی‌ام است؛ هرگز! اصلاً نمی‌توانم برای رهایی و دریافت‌هایی که از کنگره داشته‌ام، قیمتی تعیین کنم. شاید بسیاری بگویند اینها شعار است و ما به چنین موضوعاتی اعتقاد نداریم، اما من معتقدم و ایمان دارم – به ویژه در این زمانی که قرآن پخش می‌شود – که هیچ کار خیری نزد خداوند گم نمی‌شود. «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ» (پس هر کس به اندازه‌ی ذره‌ای کار نیک کند، آن را می‌بیند). آیا ممکن است غیر از این باشد؟ هر کار خیری که انجام می‌دهی، در کائنات ثبت می‌شود و روزی در جایی، خداوند با اتفاقی نیک دستت را می‌گیرد و در آن موقع است که از شدت خوشحالی گریه می‌کنی و می‌گویی: «خدایا، این پاداش کدام کار نیک من بوده است؟» و ما این را واقعاً لمس کرده‌ایم. در گلریزان، عدد و ارقام مهم نیست. خداوند به اندازه‌ی عشق و نیت آدم‌ها نگاه می‌کند و هر کس با هر نیتی که در آن شرکت می‌کند، نشان از عشق و ایمانش دارد که ما را به یاد این بیت مولانا می‌اندازد: «عشق چیست؟ جز ظهور مهر نیست / عشق یعنی مشکلی آسان کنی / دردی از دلداده درمان کنی / در میان این همه غوغا و شور / عشق یعنی کاستن رنج بشر.» یه مطلب دیگری رو بگم خدمت شما: سفر درونی من از ورودم به لژیون‌های سردار آغاز شد و همچنان ادامه دارد. سفری از ترس به ایمان، از «من» به «ما»، از «داشتن» به «بودن». یاد گرفتم که برکت در نگه‌داشتن مال نیست، برکت در بخشیدن مال است. یاد گرفتم که من مالک هیچ چیز نیستم، مالک اصلی خداست. آنچه در دست من است، امانت است و ترس از فقر، جای خود را به اعتماد داد. یعنی من به خدای خود کاملاً اعتماد و ایمان دارم. دستاورد دیگری که لژیون سردار برای من داشت این بود: تا جایگاه «دنوری»، فکر می‌کردم و می‌گفتم: «خدایا شکرت که به من لیاقت خدمت دادی.» در اینجا نیز آن «من» وجود داشت و فکر می‌کردم من دارم کاری انجام می‌دهم. اما وقتی از آقای مهندس اجازه‌ی پهلوانی گرفتیم، این دیدگاه به تدریج تغییر کرد و دیدگاه من اکنون این است که می‌گویم: «خدایا شکرت که منت بر من نهادی و مرا وسیله قرار دادی، زیرا همه چیز از آن توست.» و این که در اینجا من وسیله‌ای برای خدمت به همنوعانم شدم، از تو ممنونم، قدردانتم، سپاسگزارتم. نکته‌ی دیگری نیز بگویم – اگر وقت داشته باشم و وقت من تمام نشده باشد – نکته‌ی بسیار مهمی است. منی که امسال قصد دارم در «گلریزان» شرکت کنم، باید آگاهانه قدم بردارم. بسیار مهم است که ما به این درک برسیم که «چرا» می‌بخشیم، «کجا» می‌بخشیم و این که چرا ما در کنگره می‌بخشیم. آقا میثم فیلم پهلوانی ما را در صفحه‌اش گذاشته بود که بازدیدهای زیادی داشت و نظرات زیادی آمد؛ نظراتی مانند این که: «تو آمدی و این پهلوانی را اعلام کردی، پس ثوابش از بین رفت» یا «این کجاش رایگان است؟» و چیزهای دیگر. می‌خواهم بگویم که هدف کنگره برای ما کاملاً واضح است. اهداف کنگره چیست؟ ساخت مکان‌ها و شعبه‌های بیشتر برای درمان و رهایی، احیای انسان‌ها، احیای خانواده‌ها و همچنین درمان بسیاری از بیماری‌ها. آقای مهندس در «پیام لژیون سردار» می‌فرمایند: «اینجا خانواده‌ها احیا می‌شوند؛ پسران، دختران، مردان و زنانی که داشتند پرپر شده و به خاکستر تبدیل می‌شدند.» و ما می‌توانیم با فراهم کردن پول و سرمایه، از نابودی آنان جلوگیری کنیم. و ایشان می‌پرسند: «آیا یاری‌رسانی هست که با گام‌های بلند و کوتاه بیاید و از این نابودی‌ها و ویرانی‌ها جلوگیری کند، تا خداوند به که رخصت دهد؟»
این مصداق همان آیه است: خداوند می‌فرماید: «آیا کسی هست که به من قرضی نیکو دهد؟» اینجا آقای مهندس می‌پرسند: «آیا یاری‌رسانی هست؟» و من این را تکلیف خود می‌دانم. کسانی بودند که مرا به این جایگاه و این حال خوب رساندند. من نیز باید باشم تا دیگران به آرامش برسند. و این را نیز بگویم و صحبتم را تمام کنم: جمله پایانی ایشان بسیار معنی‌دار است و تفکر زیادی می‌طلبد که می‌فرمایند: «خداوند به که رخصت دهد.» یعنی اگر ما هم می‌خواهیم خدمتی کنیم، باید فرمانش را او صادر کند. از خداوند بخواهیم که قدم‌هایمان را در مسیر کنگره استوار کند  برای خدمت به انسان‌ها.
از همگی سپاسگزارم که به صحبت‌های من توجه کردید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تنظیم و تایپ: مسافر احسان لژیون بیست و یکم

عکس: مرزبان خبری
نگارنده: مسافر مهدی لژیون دوازدهم

 

 

 

 

 

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .