English Version
This Site Is Available In English

گلریزان نشان دهنده میزان تغییر در فرد رها شده است

گلریزان نشان دهنده میزان تغییر در فرد رها شده است

جلسه دوم از دوره هفتم سری کارگاه های آموزشی خصوصی لژیون سردار کنگره ۶۰ در نمایندگی شهرری، به استادی پهلوان مسافر مهرداد، نگهبانی مسافر جعفر و دبیری پهلوان مسافر اکبر با دستور جلسه: "گلریزان" دوشنبه 1404/08/19 ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مهرداد هستم یک مسافر، درشروع هفته گلریزان را به اعضای نمایندگی شهرری تبریک عرض میکنم و امیدوارم که در این سال، هر تصمیمی را متصور شدید بتوانید به دستش بیاورید، از نگهبان و دبیر و خزانه‌دار لژیون سردار هم تشکر می‌کنم و آرزو دارم دوستانی که این جایگاه را تجربه نکرده‌اند، بتوانند تجربه‌اش کنند. خیلی قشنگ است، مخصوصاً برای بچه‌هایی که در لژیون سردار بودند. این وعده، وعده‌ای عاشقانه است؛ یعنی یک سال تمام، لحظه‌شماری می‌کنی تا به معشوقت برسی. هفته‌ای که می‌رسد، هفته‌ی گلریزان بهترین عطر، بهترین لباسی که در خانه داری را می‌پوشی دقیقاً رنگ و بوی خاصی دارد.

یک سال لحظه‌شماری می‌کنند تا این اتفاق بیفتد و حضور داشته باشند.اما درباره گلریزان می‌خواهیم صحبت کنیم، از قدیم رسم بوده تا بار از دوش کسی که برایش گرفتاری یا مشکلی پیش می‌آمده بردارند. آقای مهندس هم خیلی به این رسم و رسومات درست که در فرهنگ ما ریشه دارد تأکید دارد، داشتم فکر می‌کردم؛ ما در کنگره داریم آموزش می‌گیریم، قدم برمی‌داریم، و امروز طبق آموزش‌هایی که به ما داده‌اند می‌خواهیم نشانی از خودمان به جا بگذاریم. اما آن‌هایی که بیرون از کنگره بودند، چه اتفاقی برایشان افتاد؟ بدون هیچ آموزشی... بعد نگاه می‌کنی، بین این آدم‌ها صافکار است، جگرکی است، دکتر است.

وقتی برخورد می‌کنید، می‌بینید آن مثلثی که درکنگره به ایمان خیلی تأکید می‌شود، در ذات وجودشان است رفتارشان را با دقت نگاه می‌کنید، می‌بینید فکر می‌کنند کسی دارد آن‌ها را نگاه می‌کند، همان ایمان به خداست، در برخوردشان با دیگران، آن‌قدر توجه دارند که حرفی نزنند که کسی رنجیده شود، آن عشق است، و در نهایت تصمیم‌هایی که در زندگی‌شان می‌گیرند، آن‌قدر درست و به‌جا هستند که همان فرمان عقل است که به آن رسیده‌اند آقای مهندس در کنگره خیلی به ما تأکید می‌کند، مبالغی که در جشن مطرح می‌شود، این را هم بگویم: امروز اصلاً نمی‌خواهم درباره آموزش‌های کنگره صحبت کنیم، این‌ها برای بچه‌‌های با معرفت است، اصلاً نمی‌شود با آدمی که منطقی باشد، درباره بخشش صحبت کرد، چون همش در حساب کتاب دنیوی گیر کرده‌اند، تا صبح هم برایشان تعریف کنید، چیزی متوجه نمی‌شوند.
داشتم به این فکر می‌کردم، چه مبالغی سالیانه در کنگره جمع می‌شود، کاملاً مشخص است من با هر عقلی آن آن را حساب می‌کنم می‌بینم مبلغی در حد یک‌هزارم کارهایی‌ست که در کنگره انجام می‌شود، پس چه اتفاقی می‌افتد که ما را راه می‌دهند، پولی که جمع می‌شود، کمکی‌ست به کارهای مهندس دستگاه می‌خرد، یک و نیم میلیون دلار، برای دانشگاه قشم هزینه می‌شودحالا شما خودتان حساب بکنید، ببینید چقدر پول می‌شود، همین‌جوری‌ا‌ست ما را بازی می‌دهند، که فکر کنیم تأثیرگذاریم، که ما هم آموزش گرفتیم، یعنی یک امتیاز به ما می‌دهند و از نظر من کسانی که در این جشن نشسته‌اند، برگزیده‌اند و این کاملاً برای خودم ثابت شده است، اصلاً مبلغی که شما می‌دهید مهم نیست، کنگره ۶۰ است که عدل و عدالتش همیشه جاری است
در این هفته چیزی که مهم است، امتحانی است که از تک‌تک ما می‌گیرند، و می‌گویند خودت را بسنج ، جوابش را خودت بده، این هم خودکار، نمره‌اش هم خودت بده همه ما از توانایی خودمان، از آن میزانی که می‌توانیم خودمان را تحت فشار بگذاریم و از آن خواسته‌ای که داریم خبر داریم. مجموعه این سه تا می‌شود عملکرد این هفته، اگر در آمدم هفته‌ای هزار تومان باشد، هیچ‌وقت نمی‌توانم انتظار داشته باشم که دنوری اعلام کنم، هیچ‌کس از من انتظار ندارد، درگیر مبالغ نشوید  یک حساب کتاب درون خودتان بکنید.
من هزار تومان درآمد دارم، هزار تومان هم می‌توانم خودم را تحت فشار بگذارم، بدون اینکه به زندگی‌ام آسیب بزنم، بهتان قول می‌دهم اتفاق خیلی قشنگی می‌افتد، اگر این گلریزان که در کنگره برگزار می‌شود، خارج از کنگره و توسط یک سازمان دیگر انجام شود را بررسی کنید می‌بینیدکه نمی‌شود ۴۰۰ کلینیک و ۲۱۶ نمایندگی را اداره کرد، نمی‌گویم من به کنگره کمکی نمی‌کنم، کمک می‌کنم، خیلی هم برکت می‌دهد، اما خواسته‌ایم که در این بازی حضور داشته باشیم خیلی بحث زیاد است.

یک چیزی که روی دلم مانده، دوست داشتم یک‌جا به شما بگویم. به نظر من هر کسی در کنگره است، هر جایگاهی را کسب می‌کند، فقط و فقط برای خودش است، برای انرژی‌ای که آن جایگاه دارد، برای لذتی که خودش می‌خواهد از آن جایگاه ببرد هیچ‌وقت درگیر نشوید که اگر من در کنگره جایگاهی دارم، دارم به کنگره خدمت می‌کنم خدمت نمی‌کنی، تو داری لذت آن خدمت را می‌بری، این هم یک بلیط است که کنگره به تک‌تک‌مان داده تا بتوانیم از سفره‌اش لذت ببریم، در نهایت، کنگره هرچه به دست می‌آورد، هر علمی را به دست می‌آورد، فقط و فقط برای من و شما استفاده می‌کند.
هیچ چیزی وجود ندارد، در چند سال آینده، هر کسی تفکرش کنگره نباشد، آموزش کنگره نداشته باشد، اصلاً نمی‌تواند در جامعه زندگی کند، اصلاً معلوم نیست جناب مهندس در ذهنش بعداً چه ساخته است مهدکودک، دبستان، راهنمایی، دبیرستان... یک چرخه باشد که بچه‌ها از کودکی بیایند به کنگره، و بعد از فارغ‌التحصیلی باز هم در کنگره مشغول کار باشند. اصلاً چه چیزی ممکن است؟ شاید ما ۲۰ سال دیگر دوباره نیازمند حضور در کنگره باشیم، پنج سال دیگر، چهار سال دیگر، فرزندان ما... مگر پدر و مادر ما باور می‌کردند که ما مصرف‌کننده شویم،

همیشه آن لحظه‌ای که روز اول به شعبه آمدم، در ذهنم است، یک انسان درمانده، ضعیف، آمدم به کنگره، درمان شدم، آن‌قدر آدم فراموش‌کاری هستم که هنوز هم در کنگره هستم، و خدماتی که کنگره به من داده و می‌دهد را باز هم فراموش می‌کنم. آن‌قدر فراموش‌کار شده‌ام که ایراد می‌گیرم از کنگره، از راهنما، از مردم و... این‌ها همه اوج فراموشی من است، فَرّار بودن من و ناشکری من است اگر روز اول را یادمان باشد و امروزمان را نگاه کنیم، تصمیم خیلی بهتری می‌گیریم. آخر صحبت‌هایم را با شعری از یکی از همسفران عزیزمان که با کلی انرژی و عشق سروده، تمام می‌کنم. امیدوارم دوستان استفاده کنند
وقت آن است ای عزیزان وارد میدان شویم    سفره‌ای باز است ما هم لقمه‌ای مهمان شویم    لابه‌لای دردهای ناتمام زندگی    همدم حال و هوای جشن گل‌ریزان شویم    روز تکلیف است باید دل به دریاها دهیم
در کویر خشکزاران نم‌نم باران شویم    ماجرای مهرورزی قصه‌ای بیگانه نیست    می‌شود مشکل‌گشای کلبه‌ی احزان شویم    خانه‌هایی محفل درد است و عالم بی‌خبر    وقت آن است ای عزیزان درد را درمان شویم
پشت مردانی خمیده، زیر بار زندگی    می‌شود ما هم عصای دست این مردان شویم    باغبان چون در قفس باشد گلش، پژمرده است    بار گل‌های بهار و مرغ خوش‌ حالان شویم    چشم‌های مادرانی، چشم به درمان داده‌اند
در پی نور امیدی بلکه هم‌پیمان شویم    سهم چشمان کودکانی آه و زاری است    با توکل بر خدا باید که پشتیبان شویم    دستمان در دست هم باشد ولی با پاهای عشق    عازم خاموشی یک آتش تاوان شویم
شاخه‌ای از گل به دست و قلکی از زر به کف    با امید به لطف یزدان سوی زندانبان شویم

مرزبان کشیک: مسافر هاشم

تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم

تایپ:  مسافر فرشاد از لژیون هشتم

مسافران و همسفران نمایندگی شهرری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .