انجامها انجام میگیرد، در حرکت خود هیچ تردیدی راه ندهید که مسافرین دیگر در تکمیل سقفهای مرفوع با شما همنوا خواهند شد، فرّ انسانهای بربادرفته و در خاکستر مدفونشده، مانند گنجی به صاحبان اصلی آنها پس داده خواهند شد. مشروط بر اینکه آن را طلب نمایند.
به مناسب هفته گلریزان مصاحبهای با زوج پهلوان نمایندگی جواد تدارک دیدهایم تا از تجربیات گرانقدرشان بهرهمند شویم؛ این گفتوگوی صمیمانه تقدیم نگاه شما خوبان میشود.

پهلوان همسفر معصومه و پهلوان مسافر امیرحسین با آنتی ایکس مصرفی شیره خوراکی وارد کنگره شدند. به مدت ۱۰ماه و ۲۵ روز با متد DST همراه با داروی OT به راهنمایی مسافر جواد سقایی و خانم راضیه سفر کردند و اکنون مدت چهار سال است که با عنایت خداوند و دستان پرتوان آقای مهندس از بند اعتیاد آزاد و رها هستند. مدت رهایی از بند سیگار سه سال و نه ماه است. ورزش مسافر امیر حسین در کنگره فوتبال و ورزش همسفر معصومه والیبال است. مسافر امیرحسین تاکنون در جایگاههای خدمتی مرزبانی، نگهبان لژیون سردار، دبیر و نگهبان کارگاه، ورزشبان، سردار، دنور و پهلوانی خدمت کردهاند و هماکنون در جایگاه راهنمایی در حال خدمت هستند. همسفر معصومه نیز تاکنون در جایگاههای خدمتی دبیر و نگهبان لژیون سردار، دبیر کارگاه، سایت، ورزشبان، سرداری، دنوری و پهلوانی خدمت کردهاند و هماکنون در جایگاه مرزبانی در حال خدمت هستند.
لطفاً از حس پهلوانی برایمان صحبت کنید؟
پهلوان مسافر امیرحسین :
نمیدانم چگونه باید حس خودم را بیان کنم که بتوانم آن را انتقال دهم؛ باید خودتان آن لحظه را تجربه کنید تا متوجه شوید. حسی مانند سبکبالی که انگار از بندهای زیادی آزاد شدهاید؛ چون بند فقط مختص اعتیاد نیست، بلکه هر شخصی بندهای زیادی به خود زده که با بخشش خیلی از بندهای صور پنهان شکسته خواهد شد.
پهلوان همسفر معصومه:
این خدمت به قدری حسهای ناب و متفاوتی دارد که هر بار که از من در این مورد میپرسند، برداشت متفاوتی با دفعه قبل دارم. هماکنون حسم نسبت به جایگاه پهلوانی این است که خدا را بیشتر از همیشه در زندگی و تکتک سلولهای وجودم احساس میکنم. خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتر است؛ ولی در گذشته آن را احساس نمیکردم.
زمانی که میخواستید خدمت پهلوانی را انجام دهید، نیت و هدف شما از این خدمت چه بود؟
پهلوان مسافر امیرحسین:
قبل از ورود به کنگره راههای مختلفی را برای رسیدن به حال خوش امتحان و هزینههای زیادی را پرداخت کردم؛ ولی هر روز حالم بدتر و بدتر میشد؛ اما با ورود به کنگره فهمیدم، این همان مسیری است که مدتها به دنبال آن بود. وقتی دنور شدم، طعمی چشیدم که هیچوقت قبل از آن حس نکرده بودم و به همین دلیل با تمام وجود تشنه پهلوانی شدم. اگر هزینهای پرداخت کردهام، فقط برای بهای حال خوشی بوده که بهدست آوردهام، هرچند هیچوقت نمیتوانم حسابم را با کنگره صفر کنم.
پهلوان همسفر معصومه:
چند سال پیش که من تازه به کنگره آمده بودم، آقای مهندس حسین دژاکام در جلسات روز چهارشنبه شال پهلوانان را میدادند و من قبل از شروع لایو منتظر میماندم تا این صحنه را ببینم و با تمام وجود برای عزیزانی که قرآن و شال پهلوانی را دریافت میکردند، خوشحال بودم و به آنها غبطه میخوردم. روزی که برای اجازه پهلوانی خدمت آقای مهندس حسین دژاکام رسیدیم، اصلاً در جریان نبودم که مسافرم تصمیم دارد اجازه پهلوانی من را بگیرد. با ورود به اتاق مسافرم به آقای مهندس مطلبی را گفتند که من متوجه نشدم. ایشان فرمودند که بنشینید. من با تعجب نشستم و از من سؤال کردند که به چه علت میخواهی پهلوان شوی؟ گفتم من! مسافرم گفت آقای مهندس هنوز به خودشان نگفتم. من شوکه و ذوقزده شدم، سرم را روی میز گذاشتم و شروع کردم به گریه کردن. آقای مهندس چند دقیقه با مسافرم صحبت کردند و با لبخندی که هیچوقت فراموشش نمیکنم، فرمودند: مبارک باشد. آن لحظه یکی از زیباترین لحظات عمرم بود و برای تمام عزیزانی که خواسته پهلوانی دارند، آرزو میکنم آن را تجربه کنند. استاد امین دژاکام میفرمایند: «شادی حقيقی در این نيست که مانند ستارگان بدرخشید؛ بلکه در این است که به دیگران کمک کنیم تا مانند ستارگان بدرخشند».
بهترین و تأثیرگذارترین سخن یا جملهای که از آقای مهندس حسین دژاکام در رابطه با لژیون سردار شنیدهاید، چه بوده است؟
پهلوان مسافر امیرحسین:
بخشش دل بزرگ میخواهد نه پول بزرگ
پهلوان همسفر معصومه:
آقای مهندس حسین دژاکام فرمودند: «انفاق و بخشش باعث میشود که انسانها کنترل و اختیار نفس خودشان را به دست بگیرند». اگر ما متوجه این موضوع باشیم، از هر فرصتی برای بخشش استفاده میکنیم و سپاسگزار عزیزانی هستیم که این فرصت را در اختیار ما قرار دادهاند و بدون هیچمنتی این کار را انجام میدهیم.
.jpg)
به قول آقای زرکش؛ بخشش، شاهکلیدِ قفل سفر دوم است. چگونه یک راهنما میتواند به بیداری نقطه تفکر و قدرت بخشش رهجو کمک کند؟
پهلوان مسافر امیرحسین:
راهنمای عزیزم همیشه میگفت: من تا زمانی که خودم نوشابه میخورم، نمیتوانم به شما بگویم نوشابه نخورید؛ حتی اگر روزی احیاناً خودشان سیدی نمینوشتند، در لژیون سیدی کار نمیکردند. یک روز برای افطاری ماه رمضان در نمایندگی کارت میکشیدند. ایشان با وجود اینکه یک میلیون و پانصد تومان در کارتشان پول داشتند؛ اما یک میلیون تومان از آن را برای ماه رمضان کارت کشیدند و این حرکت یعنی ایمان. راهنما باید خودش الگوی مناسبی از بخشش باشد تا رهجو از رفتار و گفتار گفتار او بیاموزد؛ چون رهجو حتی در پوشش خود از راهنما الگو میگیرد.
پهلوان همسفر معصومه:
مهمترین نکته این است که راهنما خود به عنوان الگو در مسیر بخشش قرار بگیرد نه فقط بخشش مال؛ بلکه در تمام گفتار، رفتار و حتی در تفکرش بتواند چشمپوشی کردن از مسائل را عملی کند.
برداشت شما از گذرگاههای سخت و نیروهای بازدارنده در مسیر پهلوانی چیست؟
پهلوان مسافر امیرحسین:
استاد امین میفرمایند: «باید نیروی بازدارنده را به نیروی مکمل تبدیل کرد». انسان قطعاً در هر مسیری که قدم میگذارد با مشکلات و موانعی روبهرو میشود؛ اما با تفکر، پشتکار و ایمان میتواند بزرگترین سنگها را از جلوی مسیر بردارد. اولین سیدی که نوشتیم، وظایف رهجو بود که به ما گفت: باید به کنگره ایمان داشته باشیم و اگر آن را عملی کنیم، قطعاً به نتیجه خواهیم رسید.
پهلوان همسفر معصومه:
بزرگترین نیروی بازدارنده ماده و مادیات است. من همیشه به کسانی که میخواهند وارد لژیون سردار شوند، میگویم: امکان ندارد شما بخواهید بخششی را انجام دهید و نیروی بازدارنده در سر راهتان قرار نگیرد. هر کسی به شکل خاصی با این مسئله روبهرو میشود؛ اما نکته مهم داشتن خواسته قوی است که اگر سنگ از آسمان ببارد، نمیتواند جلوی شخص را بگیرد. وقتی با ایمان در مسیر بخشش قرار بگیریم؛ قطعاً نیروهای الهی و تمام کائنات دستبهدست هم میدهند تا ما را به هدفمان برسانند.
بهعنوان سخن آخر چه توصیهای مسافران و همسفران دارید؟
پهلوان مسافر امیرحسین:
من خودم را در جایگاهی نمیبینم که بخواهم به کسی توصیهای داشته باشم؛ اما بهعنوان عضو کوچکی از خانواده بزرگ کنگره۶۰، امیدوارم هر کس به اندازه توان خودش سهم کوچکی در انتقال علم کنگره به جهانیان داشته باشد و به قول حضرت مولانا:
تو مگو همه به جنگند و زصلح من چه آید
تو یکی نهای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
پهلوان همسفر معصومه:
من در جایگاهی نیستم که بخواهم به کسی توصیهای داشته باشم. آقای مهندس حسین دژاکام تمام آموزشها را به بهترین شکل ممکن ارائه نمودهاند. طبق فرموده ایشان پس از طی هزاران هزار سال، فرصتی برای ما مهیا شده است که بتوانیم به دیگران خدمتی بکنیم. امیدوارم قدر لحظهلحظه، بودن در کنگره را بدانیم و به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کنیم.
.jpg)
زمانی که خدمت دنوری را دریافت کردید چه حسی داشتید و چقدر از این جایگاه اطلاع و آگاهی دارید؟
دنور همسفر مهدیس:
راستش را بخواهم بگویم اول برام سؤال بود که چراپدر و مادرم بهنام خودشان این مبلغ را پرداخت نمیکنند؛ اما بعد از گذشت مدت زمانی فهمیدم که انگار با این کار میخواستند به ما هم آموزش بخشش و طعم شیرین آن را بدهند. در ارتبط با قسمت دوم سؤالتان باید بگویم که چون از قبل پدر و مادرم دنور شده بودند و در موردش زیاد شنیده بودم، اطلاع داشتم.
دنور همسفر مهگل:
خیلی خوشحال بودم و از چند روز قبل منتظر روز گلریزان بودم. اول نمیدانستم دنوری چیست؛ ولی بعداً با توضیحاتی که مادرم داد، فهمیدم دنوری؛ یعنی مهربان بودن.
نقش والدینتان در درک بخشش و گذشت در جایگاه دنوری برای شما به چه اندازه بوده است، برایمان توضیح دهید؟
دنور همسفر مهدیس:
اوایل ورودم به کنگره دیدم، پدرم اولین نفری بود که اعلام دنوری کرد؛ همچنین مادرم اولین همسفری بود که در شعبه دنور شد؛ درصورتیکه متوجه نمیشدم چرا اینقدر با انجام این کار خوشحال هستند؛ اما وقتی میدیدم که پدرم به افراد دیگر کمک میکند؛ بهعنوانمثال برایشان غذا میگیرد و آنها چقدر خوشحال میشوند، فهمیدم بخشیدن کار خیلی زیبایی است.
دنور همسفر مهگل:
پدر و مادرم برایم توضیح دادند که دنوری؛ یعنی بخشنده بودن. وقتی با خواهرم دعوا میکردیم، مادرم میگفت: دنور شدن فقط به پول دادن نیست، شما باید در رفتارتان هم بتوانید همدیگر را ببخشید و از اشتباهات یکدیگر بگذرید.
از این خانواده با عشق و محبت که وقت و فرصت باارزش خودشان را در اختیار ما قرار دادند، صمیمانه سپاسگزاریم.
طراح سؤال و مصاحبه کننده: همسفر رحیمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
351