مصاحبه با راهنمای محترم تازه واردین پهلوان مسافر محمد

سلام دوستان محمد هستم، آخرین آنتی ایکس شیره خوراکی، 10 ماه سفر کردم به روش DST با داروی OT،به راهنمایی راهنمای محترم حامد، مدت رهایی پنج سال و هشت ماه و نه روز

کمی از فراز و نشیب‌های سفر اول و آنتی ایکس مصرفی و نحوه سازگاری‌تان برای ما بفرمایید؟

سفر اولم سفر پرفرازونشیبی بود از این نظر که مشکلات قبل از شروع سفرم و در حین سفر و حتی بعد از سفرم ادامه داشت و همیشه من با این مشکلات دست‌وپنجه نرم کردم. آنتی ایکس من شیره خوراکی بود و سازگاری برایم سخت نبود چون آمده بودم برای درمان. حالا می‌شد گفت وقتی خواست باشد، خیلی مسائل وقتی راه‌حلش نمایان شود ساده اتفاق می‌افتد. یکجاهایی در طول سفر  پادرد داشتم چند روزی این‌جوری بود  و بعد بدن بازسازی‌های لازم را انجام می‌دهد

چه شد که بعد از رهایی در کنگره ماندید؟ تصمیم گرفتید برای راهنمایی بخوانید؟

قبل از کنگره درسته که در دنیای اعتیاد بودم ولی خیلی میل به عرفان، خودشناسی و خداشناسی داشتم و در این زمینه مطالعه می‌کردم دنبالش  می‌رفتم و البته خدا رو شکر جذب جایی نشده بودم. بکسری موضوعات تشخیص می‌دادم که کثرت و وحدت چیست و خودم گرایش به وحدتیان داشتم و وقتی وارد کنگره شدم  و قبل از کنگره فکر می‌کردم وحدت وجود درست است و آن‌ها درست می گویندتا آمدم دیدم کنگره بر روی جهان‌بینی کار می‌کند و رهایی در گروی این جهان‌بینی است و مهندس دژاکام وادی‌هایی را معرفی کردند و درجایی که حتی فکرش را نمی‌کردم آن حقیقت و آموزش را پیدا کردم. در ابتدا تنها آمدم اینجا درمان شوم و اول که اصلاً نمی‌دانستم حتی اعتیاد درمان دارد آمدم که ترک کنم و نمی‌دانستم اینجا چنین آموزش‌های دست اولی هست.

نحوه آشنایی شما با لژیون سردار چگونه بود؟

سفر اول بودم، لژیون ما لژیون نوزدهم آکادمی بود. آن زمان سال 98 دنوری 50 میلیون تومان بود و خیلی پول بود. فکر کنم اندازه پهلوانی الان بود. خیلی راهنمای ما آقا حامد روی لژیون سردار تأکید داشت و می‌گفت اگر کسی می‌خواهد رها شود باید گذشت یاد بگیرد و باید از وادی بخشش رد شود.  من وقتی نمی‌توانم از یک‌چیز کوچکی بگذرم  یا از مقداری پول بگذرم چگونه می‌توانم از مواد مخدر بگذرم و این‌ها مانند یک درخت متصل‌به‌هم است چه در ارزش‌ها و چه درضد ارزش‌ها اگر انسان می‌خواهد از ضد ارزش‌ها بیرون بیاید نمی‌تواند بگوید پنج شاخه آن را برای خودم نگه می‌دارم اگر به سمت ارزش‌ها نیز حرکت می‌کنیم یک پکیج است باید همه را باهم رعایت کنیم. نمی‌توانم بگویم این را قبول می‌کنم آن را قبول نمی‌کنم مثلث دانایی شکل نمی‌گیرد و همه‌چیز که در کنگره مثلث دارد یک مثلث مؤثر هم داخلش هست. فقط دانایی نیست که دانایی مؤثر داخلش باشد. خب وقتی فقط یک ضلع من رشد کند طبیعتاً دانایی مؤثر شکل نخواهد گرفت آن ایمان، در حد یک آگاهی صرف مثل کتابی است که با خودم حمل می‌کنم، می‌ماند و هیچ‌وقت به ورطه عمل وارد نمی‌شود و وارد عمل سالم نمی‌شوی.

می‌توانید توضیح دهید که چه رابطه‌ای بین این است که دستور جلسه هفتگی اول وادی هشتم و حرکت است بعد روش DST و بعد وادی نهم و نقطه تحمل و سپس هفته گل‌ریزان چه رابطه‌ای بین این حلقه وجود دارد؟

من در وادی نهم یاد می‌گیرم نقطه تحمل را  بالا ببرم و بالا بردن نقطه تحمل این است که نقطه آشوب را به‌مراتب پایین بیاورم. این بدون گذشت و بخشش اتفاق نمی‌افتد و لژیون سردار یک آموزشگاهی است که می‌توانم این را خیلی راحت به دست بیاورم به‌صورتیکه دانایی مؤثر خیلی زود در آن اتفاق می‌افتد. شاید بیرون کنگره بایستی با  آزمون‌وخطا این چرخه بارها اتفاق افتد تا من بتوانم کمی نقطه تحملم را بالا ببرم ولی با یادگرفتن گذشت در لژیون سردار من می‌توانم نقطه تحملم را به‌سادگی بالا ببرم. من وقتی بخشش را یاد می‌گیرم و از مال می‌گذرم با مسائل دیگر خیلی راحت‌تر می‌توانم برخورد کنم.

سؤال دیگر اینکه از دید خودم شاید نگاه کسی که این بخشش را انجام می‌دهد قطعاً بالاتر است ولی چگونه خانواده محیط اطراف با شما در این بخشش همراه می‌شوند و رضایت پیدا می‌کنند؟

من خداراشکر می‌کنم که همسر بسیار پشتیبانی دارم. قبل از اینکه خودشان در کنگره حاضر شوند شاید به این نوع با آموزش‌ها آشنا نبودند ولی بازهم از من پشتیبانی می‌کردند و همراه بودند ولی از زمانی که به کنگره آمد خودش وارد بازی شد و آموزه‌های کنگره یک وحدتی رابین ما شکل داد که با همه وجود در این حرکت شرکت کنیم.

سؤال آخر که از همه می‌پرسم اینکه چه جمله‌ای در ذهن شماست که هرروز به آن فکر می‌کنید و به مسیر شما شکل می‌دهد؟

یکجا اشعث بین گذشت و انتقام انتقام را انتخاب میکند و انتقام را به او می‌دهند. یکجا باید تمام کسانی را که به تو بدی کردند را ببخشی. بحث دوست داشتن یک مسئله است بحث بخشش مسئله دیگر. می‌خواهم بگویم من باید بتوانم همه را ببخشم تا به من اشراق را بدهند تا به من حس باز را بدهند تا بتوانم از ماده بگذرم تا بتوانم عقاب سفید شوم به وادی چهارده نمی‌رسم بدون بخشش. من در ذهنم اخیر این می‌گذرد گذشت و بخشش.