English Version
This Site Is Available In English

کنگره۶۰ کشتی نجات برای احیای انسان‌ها

کنگره۶۰ کشتی نجات برای احیای انسان‌ها

جلسه سوم از دوره نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران جشن‌های گلریزان کنگره۶۰ نمایندگی حافظ به استادی ایجنت همسفر مهدیه، نگهبانی مسافر میثم و دبیری مسافر محمدصادق روز سه‌شنبه مورخه ۱۷ آبان‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شاکر هستم که توفیق حاصل شد در این جایگاه خدمتی قرار بگیرم، امیدوارم آن‌چه را که آموختم به درستی به شما انتقال بدهم. امروز بسیار روز مبارکی است و روز شکرگزاری است، امروز بستری فراهم شده است که هر شخصی به میزان توان خود بذری را که می‌خواهد در این بستر می‌کارد و امروز خداوند به ما توفیق داده است که بیاییم و به گذشته خویش نگاه کنیم، به آن چیزی که بودیم.

اگر تازه وارد این سیستم شدم، فلش بکی به گذشته بزنم که به چه میزان حیران و پریشان بودم و به هر دری می‌زدم و احساس می‌کردم پایان مسیر است و مسیری وجود ندارد و درمان را پیدا نمی‌کردم؛ اما خداوند مسیر کنگره۶۰ را به من نشان داد، در کنگره به روی من باز شد و شاید امروز جلسه اول من باشد، شاید اواسط سفر من باشد و شاید امروز نزدیک رهایی من باشد، شاید بسیار دشوار پیش می‌رود؛ اما پیش می‌رود و نیروها هستند که یاری بدهند، انسان‌هایی که خواهان خروج از تاریکی هستند.

اکنون به سفر دوم رسیدم و با همه گوشت، پوست و استخوان خود درک کردم که می‌شود رها شد، می‌شود برگشت، می‌شود خوب شد، می‌شود به دست آورد؛ خدمتگزار شدم و درک کردم که نوشابه‌های گوارای دیگری در هستی است که من می‌توانم از آن‌ها بنوشم، می‌توانم به صورت دیگری به زندگی بنگرم، می‌توانم زندگی را آن‌طور که هست بفهمم و تلاش کنم برای آن که به جایگاه اصلی انسانی خود برگردم؛ همه این‌ها از کجا است چه کسی به ما می‌دهد؟

همه این‌ها یک ریسمانی است از جایی که در اندیشه من و  بسیاری از انسان‌ها شاید نگنجد؛ اما از طریق انسانی به من داده می‌شود، از مکانی برتر، از نیروی فراتر که من را راهبری می‌کند. من را از سیلاب خروشان مشکلات، از غم‌ها،  رنج‌ها، فقرها، حقارت‌ها، کینه‌ها، ترس‌ها و بی‌حرمتی‌ها دست من را گرفت و آورد در کشتی مهر و محبت خویش نشاند و امروز در زمانی که از کور می‌دزدند، زمانی که موج‌های خروشان هزاران کشتی را می‌تواند خورد کند؛ اما من را در امنیت و آرامش به مقصد می‌رساند.

پشت‌پرده همه این آموزش‌ها چه نیرویی است؟چه تفکری نهفته است؟ آیا به همه این‌ها فکر کردم؟ یک روز من دعا کردم و از خداوند خواستم مسیر را به من نشان دهد، کلید به من نشان دهد و کمکم کند؛ کمکم کرد، مسیر را به من نشان داد، آموزش داد، علم داد و محبت واقعی داد. آیا به خویش خویشان خود فکر می‌کردیم؟ من از بی‌محبتی به محبت رسیدم، بیگانگانی آمدند و دست ما را گرفتند و عشق و نور و محبت را نثار من کردند. اکنون من چگونه می‌خواهم این را باز پس گردانم؟ آیا می‌خواهم مصرف کنندگان بی‌مصرف شوم می‌خواهم همان ساکنین خراب باشم یا نه؟ آیا می‌خواهم خرابه‌ها را آباد کنم؟ این فرصت امروز به من داده شده تا با خود روبرو شوم.

آقای مهندس ابتدا از کجا شروع کرد؟ روزهای نخست به یک پارک رفت و با یک مصرف‌کننده صحبت کرد و به همه گفت که من رها شدم، آزاد شدم؛ بنابراین تو نیز می‌توانی. ایشان بارها و بارها تلاش کرد و اتفاقات ناگوار بسیاری افتاد تا رهجویان به علم و دانش آقای مهندس حسین‌دژاکام ایمان آوردند؛ زیرا آقای مهندس یقین و باور داشتند که می‌شود، حتی ایشان از غسل‌خانه‌ها نیز نگذشتند و فرمودند اشکال ندارد، بروید و استفاده کنید؛ زیرا وعده خداوند دروغ نیست و زمانی که انسان در مسیر ارزش‌ها باشد و تلاش کند و امید داشته باشد در بن‌بست نامیدی‌ها گیر نکند، قطعا به آرامش خواهد رسید.

احیا شدن یک انسان، یعنی احیا شدن همه انسان‌ها و زمانی که من احیا شوم، ژن من تغییر می‌کند؛ بنابراین ژن فرزند من تغییر می‌کند، ژن فرزند فرزندانم نیز تغییر خواهد کرد و این یعنی احیا شدن. احیا شدن من اتفاق کوچکی نیست؛ زیرا انسان برای احیای خود و فرزندان خود تلاش می‌کند و این دانش علم و عشق است؛ اما اذن آن به چه کسی داده می‌شود؟ به کسی داده می‌شود که بتواند از این بستر استفاده کند. هزاران انسان‌ها هستند که میلیارد پول دارند؛ اما مانند یک اژدها به روی آن چمبره زدند.

بسیاری از انسان‌ها پهلوانانه به میدان می‌آیند، همه دارایی آن‌ها ۶میلیون است؛ اما قدرتمندانه به وسط می‌آیند؛ زیرا به کاشت و برداشت ایمان دارند. بسیاری از انسان‌ها کنگره می‌آیند و رها می‌شوند؛ اما چند نفر خدمتگزار شدند؟ چند نفر دنور شدند؟ چند نفر پهلوان شدند؟ بسیار از انسان‌ها را می‌شناسم که هنوز گره در کار آن‌ها است؛ زیرا نتوانستند از دارایی خویش بگذرند، آن‌ها باور نکردند و ایمان نیاوردند.

باید بدانیم وعده خداوند دروغ نیست که خداوند می‌فرماید زمانی که تو یک دانه بکاری من ۷۰ دانه به تو برمی‌گردانم، به راستی که درست می‌فرماید. زمانی که من بدون چشم داشت خدمت کنم و بذر خود را بکارم قبل از آن‌که به خانه خویش برسم، برکت خدمتم زودتر از من منتظرم است؛ بنابراین امروز بهترین زمانی است که شکرگزاری کنم و برای من فرصت است؛ زیرا شاید فردا افرادی بیایند که میلیاردها نه، تیلیاردها کمک کنند که خداوند نیروهای خود را در زمان مناسب می‌فرستد؛ آیا من می‌خواهم این فرصت را از دست بدهم یا می‌خواهم از آن بهره بگیرم؟ امیدوار هستم که بتوانیم راه‌گشا برای خود و فرزندان خود باشیم، دیگران کاشتند ما خوردیم و ما نیز بکاریم تا دیگران بخورند.

رهایی مسافر اکبر از دام اعتیاد و ورود به سفر دوم جهانبینی با راهنمای محترم مسافر علیرضا.

رهایی مسافر فرهاد از دام اعتیاد و ورود به سفر دوم جهانبینی با راهنمای محترم آقا حیدر.

تهیه و تنظیم خبر :قسمت همسفرها

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .