جلسه دوم از دوره هفتم از کارگاههای آموزشی عمومی لژیون سردار کنگره ۶۰، نمایندگی شهرری، به استادی راهنمای محترم همسفر عفت، نگهبانی راهنمای محترم پهلوان مسافر محمدرضا و دبیری پهلوان مسافر رضا با دستور جلسه "گـلریـزان" شنبه ۱7 آبان 1404 ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، عفت هستم، همسفر، خدای بزرگ را سپاسگزارم که امروز این خدمت را نصیب و روزی من گردانید، سلام و سپاس به ایجنت محترم، مرزبانان گروه خانواده، گروه مسافران و همسفران گرامی، نگهبان و دبیر جلسه، که به من اعتماد کردند و اجازه خدمت در این جایگاه و اداره جلسه را به من واگذار نمودند.
در آغاز، هفته گلریزان را به جناب مهندس، خانواده محترم ایشان، و تمامی عزیزانی که در کنگره حضور دارند یا پیشتر حضور داشتهاند و اکنون حضور ندارند، بهویژه شعبه شهرری و مسافران و همسفرانشان تبریک عرض میکنم و امیدوارم بتوانیم هفتهای سرشار از شور و عشق را در کنار یکدیگر تجربه نماییم.
آغاز میکنم متنم را با این بیت: مرده بودم، زنده شدم؛ گریه بودم، خنده شدم ؛ دولت عشق آمد و من، دولت پاینده شدم . هر سال در کنگره ۶۰، یک هفته را جشن میگیرند و آن را «هفته گلریزان» نامگذاری کردهاند، حتی ماهها پیش از آن، این حس در درون تکتک افراد شکل میگیرد که: «من برای هفته گلریزان چه کاری میخواهم انجام دهم؟» و بدون هیچگونه اضطراب و استرسی، خود را برای برگزاری این جشن آماده میسازند.
من با خود اندیشیدم که چرا بیرون از کنگره، کمتر شاهد چنین شور و اشتیاقی در بخشش هستیم؟ دلایل بسیاری را مرور کردم و چند دلیل به ذهنم رسید که با شما به اشتراک میگذارم:احساس کردم کسانی که در کنگره ۶۰ حضور دارند، در حال آموزش هستند؛ سطح آگاهیشان افزایش یافته و مطالب بسیاری را آموختهاند، به همین دلیل، شور و اشتیاق فراوانی دارند و از بخشش لذت میبرند، هرچه مبلغ بخشششان بیشتر شود، لذت بیشتری کسب میکنند و دیگران نیز در این شادی شریک میشوند.
شاید بیرون از کنگره، اگر من ببخشم، دیگران چندان خوشحال نشوند؛ اما در کنگره، وقتی یک نفر ببخشد، دیگران نیز در آن شادی سهیم هستند و از آن لذت میبرند.
یکی از دلایل خاص این موضوع، همان افزایش سطح آگاهی در اعضای کنگره ۶۰ است، اعضای کنگره میدانند که نتیجه اعمالشان، چه نیک و چه بد، به خودشان بازمیگردد، به همین دلیل، برای انجام کار نیک لحظهشماری میکنند و اشتیاق فراوانی دارند. دلیل دیگر آن است که اعضای کنگره ۶۰ فراموشکار نیستند؛ فراموش نمیکنند که با چه حال و روزی وارد کنگره شدند، چه مسافران، چه همسفران، شاید از نظر مالی مشکلی نداشتند، اما از نظر روحی در وضعیت خوبی نبودند، وقتی وارد کنگره شدند و به حال خوش و آرامش رسیدند، روز نخست خود را فراموش نکردند، در نتیجه، تلاش میکنند تا این حال خوش را برای دیگر عزیزانی که وارد کنگره میشوند، فراهم سازند.
همچنین اعضای کنگره ۶۰ میدانند که: «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرّةٍ خَیراً یَرَه» یعنی حتی ذرهای کار نیک در کائنات از بین نمیرود، ذره در این آیه به اندازهای کوچک اشاره دارد که تنها در نور خورشید قابل رؤیت است. بنابراین، حتی به همان اندازه کوچک نیز اگر کار نیکی انجام دهیم، به ما بازمیگردد، از اینرو، هیچ ترس و واهمهای از گلریزان و بخشش در دل اعضای کنگره ۶۰ راه نمییابد، آموختهاند که فرصتها را غنیمت بشمارند، فرصت گلریزان، همین یک هفته است، درست است که در طول سال میتوان بخشش کرد یا عضو لژیون سردار شد، اما اوج این فرصت، همین هفته است.
.jpg)
اگر بتوانم در این هفته با خود کنار بیایم و بخشش را انجام دهم—چه در حد سرداری، دنوری یا پهلوانی—انشاءالله نشانی در بینشانی خواهد بود، اگر بخواهم این فرصت را به آینده موکول کنم، ممکن است دیگر چنین فرصتی برایم پیش نیاید، با خود میگویم: «باشد برای ماه بعد، سال بعد، پس از خرید فلان وسیله، پس از انجام فلان کار، پس از عید...» و این بهانهها یکی پس از دیگری میآیند، اما باید بدانیم که ممکن است چنین اتفاقی دیگر رخ ندهد، پس تلاش میکنیم که بهمحض آنکه در ذهنمان جرقهای زده شد و تواناییاش را در خود دیدیم، بلافاصله این خدمت مالی را انجام دهیم.
اعضای کنگره ۶۰ آموختهاند که تا زمانی که زنده هستند، اختیار مال و دارایی خود را دارند، زمانی که انسان از دنیا میرود، حتی اگر املاک و ثروت فراوانی داشته باشد، بلافاصله تبدیل به میت میشود و هیچگونه اختیاری بر آن داراییها ندارد، روزی به پیامبر اطلاع دادند که فردی از دنیا رفته و نخلستانی از خود بهجا گذاشته است، گفتند امشب خرماهای آن را میان فقرا تقسیم کنیم، پیامبر این کار را انجام داد، اما خرمایی را که هستهای خراب و بیارزش داشت، برداشت و فرمود: «کاش این فرد در زمان حیات خود، همین یک دانه خرما را بخشیده بود؛ اکنون این نخلستان ارزشی ندارد.»
پس تا زمانی که زندهایم، با اختیار و آرامش خاطر، آنچه در توان داریم میبخشیم؛ و یقین داریم که کائنات این بخشش را بیپاسخ نمیگذارد، هنگامی که برای کسب اجازه پهلوانی خدمت جناب مهندس میرویم، ایشان میفرمایند:
«همینجا اقرار کن که نه از خدا و نه از بندگان خدا هیچ توقعی نداری» و ما نیز اقرار میکنیم، اما کائنات قانونی دارد: هرچند بگوییم توقعی نداریم، اما قانون کائنات آن است که عمل نیک را بازگرداند، هر عملی، اگر نیت نیک داشته باشد، به انسان بازمیگردد؛ و اگر نیت بد داشته باشد، نیز بازتاب آن به انسان خواهد رسید، مانند قانون کوه است؛ وقتی در کوه فریاد بزنیم، صدایمان چند برابر بازمیگردد، نمیتوان گفت در گوشهای دیگر فریاد میزنم تا صدا بازنگردد؛ این قانون است.
بنابراین، ما میبخشیم، توقعی نداریم، اما کائنات آن را بازمیگرداند، انشاءالله که این بازگشت به زیباترین شکل ممکن باشد، اعضای کنگره ۶۰ آموختهاند که جهان مملو از انرژیهای تاریک است، ما تنها پنج درصد از انرژیهای جهان را میشناسیم؛ و آن انرژیهای تاریک، ناشناختهاند، اتفاقات خوبی که پس از سرداری برای افراد رخ میدهد، از طریق همین انرژیهای پنهان است، برای مثال، چشمهای را در دل کوه تصور کنید؛ آبی اندک از آن جاری است و چند متر جلوتر، تنها رطوبتی بر سطح زمین دیده میشود.
با خود میگوییم: «میزان آب این چشمه همینقدر است» اگر بخواهیم از آن بهرهمند شویم، باید ظرفی برداریم و از همان نقطه ابتدایی، اندکی آب برداریم، اما اگر کسی سنگی را از جلوی چشمه بردارد، چشمه با قدرت و حجم بیشتری شروع به جوشش میکند؛ و به رود و دریا میپیوندد، در مسیر خود درختان، سبزهها، خانهها، روستاها و شهرهایی را سیراب میسازد، آن سنگ، نماد انرژی تاریکی است که با چشم ظاهری دیده نمیشود؛ اما با برداشتن آن، نیروی پنهان آشکار میگردد.

اعضای کنگره ۶۰ آموختهاند که اگر انسان هرچقدر تلاش کند، زحمت بکشد، رنج ببرد و پول به دست آورد، آن مالی که با رنج حاصل شده، شیرینی خاصی دارد؛ اما لذت واقعی، از آن مالی است که بدون رنج و زحمت وارد زندگی انسان شود—و این اتفاق در کنار بخشش رخ میدهد، روزی که انسان برای آن زحمتی نکشیده، خود به زندگیاش وارد میشود، اعضای کنگره ۶۰ آموختهاند که تنها چیزی که برای انسان باقی میماند، عشق و محبت است.
عشق و محبت، هم در این بُعد و هم در بُعد دیگر، دست انسان را میگیرد و یاریاش میکند، این پول و ثروت نیست که انسان را نجات میدهد؛ افراد بسیاری هستند که ثروت فراوان دارند، اما در تنهایی خود رنج میبرند و کسی نیست که بتواند از آن ثروت بهرهمند شود، اعضای کنگره ۶۰ سپاسگزاری را آموختهاند. آموختهاند که کسانی آمدهاند، زحمت کشیدهاند، چراغی روشن کردهاند، صندلی تهیه کردهاند، سالن را آراستهاند، بنایی کردهاند؛
و ما با حال خراب وارد شدیم، حتی یک درصد هم به این مسائل فکر نمیکردیم که اینجا چگونه شکل گرفته است، منِ تازهوارد، با حال ناخوش، روی صندلی نشستم، استاد جلسه، نگهبان، دبیر حضور دارند—چه کسی اینها را مدیریت میکند؟ اما وقتی به درمان و رهایی میرسیم، متوجه میشویم که خیرخواهانی بودهاند که بیقید و شرط خدمت کردهاند. پس اعضای کنگره ۶۰ میگویند: «اکنون که به رهایی و حال خوش رسیدهام، من نیز بیایم و این بسته را فراهم کنم برای عزیزانی که بیرون از کنگره حال خوبی ندارند و دوست دارم وارد کنگره شوند.»
در پایان، سخنانم را با جملهای به پایان میبرم: با اندیشهی خود، به رحمت ماوراء ایمان راسخ داشته باش؛ و بدان که پاداش تو، دست یاریت را خواهد گرفت، آنگاه بذر نیکو بکار، یا تخم و دانهی باارزش؛ هم قوت کافی و هم سایبانهایتان برافراشته خواهد شد، پس آن کنید که فرمان است.
مرزبان کشیک: مسافر حسین
تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم
تایپ: مسافر هاشم از لژیون ششم
مسافران و همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
886