یازدهمین جلسه از دوره چهاردهم سری کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی رز تهران، با استادی همسفر مریم، نگهبانی مسافر اکرم و دبیری مسافر رومینا، با دستور جلسه «وادی نهم و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۱۱ آبانماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، مریم هستم یک همسفر.
خدا را شکر میکنم که روزی من شد تا در این جایگاه حضور داشته باشم. از خانم مونا، راهنمای عزیزم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم، تشکر میکنم. دستور جلسه «وادی نهم و تأثیر آن روی من» است. تیتر وادی میگوید: «وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود.»
در این وادی گفته میشود: زمانی که انسان خلق شد، خداوند او را به زمین فرستاد تا در زمین آزمایش شود. خداوند انسان را بر سر دو راهی قرار داد؛ یکی راه فسق و فجور و دیگری راه تقوا. در این مسیر، به انسان اختیار کامل داده شد تا بتواند یکی از این دو راه را انتخاب کند. انسان در این مسیر تنها نبود، بلکه دو راهنما داشت: یکی راهنمای درونی که همان وجدان و عقل است، و دیگری راهنمای بیرونی که پیامآوران قدرت مطلق هستند. پیامهایی که پیامبران به ما میدادند همان فرمانها بودند. فرمان یعنی چه؟ یعنی کارهای بد را انجام نده! مثلاً دروغ نگو، دزدی نکن، تجسس نکن، در کار دیگران دخالت نکن، اگر کسی از تو سؤالی پرسید پاسخ او را بده و...
در زندگی، ما در مسیری قرار داریم که گاهی در راه ضد ارزشها گام برمیداریم. ممکن است شخصی در جایگاه یا مقام بالاتری باشد و در نتیجه، در امتحان سختتری قرار گیرد. برای اینکه بتوانیم از ضد ارزشها بیرون بیاییم، باید نقطه تحمل خود را بالا ببریم. من نیز سعی میکنم نقطه تحملم را بالا ببرم. نقطه تحمل هر شخص با دیگری تفاوت دارد؛ ممکن است فردی با یک حرف به هم بریزد، اما دیگری نقطه تحمل بالایی داشته باشد و به بسیاری از حرفها بیتفاوت بماند. اگر لیوان شیشهای را در دست خود فشار دهیم، تا حدی فشار را تحمل میکند، اما بعد از آن میشکند. نقطه تحمل هر شخص نیز با توجه به خصوصیات فردی او متفاوت است.
وقتی در این مسیر قرار میگیرم، اگر بخواهم از راه ضد ارزش خارج شوم، باید نقطه تحمل خود را بالا ببرم و همه کارها را با آرامش انجام دهم. هیچگاه نمیتوانم بگویم از امروز دیگر دروغ نمیگویم ولی کار بد دیگری مانند کمفروشی را ادامه میدهم؛ اینگونه نمیشود. بلکه باید آرامآرام و با استمرار پیش بروم و از امروز ذرهذره شروع کنم. این موضوع مانند درختی است؛نمیتوانم فقط یک سمت درخت را هرس کنم یا فقط میوههای یک طرف را شیرین کنم و بقیه را تلخ بگذارم. باید از ریشه، همهچیز درست و شیرین شود. انسان موجودی است که با اختیار و تمرین، میتواند نقطه تحمل خود را بالا ببرد. من نیز تحمل نداشتم، اما تلاش کردم تا آن را تقویت کنم.
گاهی ممکن است فردی با یک حرف، شخص دیگری را به نابودی بکشاند یا برعکس، او را به پیشرفتی برساند که هرگز تصورش را نمیکرد. در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر، آقای مهندس در بخشی از متن مربوط به «اسلحه حق»، سخنی از استاد سردار آوردهاند که میفرماید: «سخن ما مانند گلوله تفنگ است.» زمانیکه ما حرفی میزنیم، آن حرف مانند گلولهای است که میتواند فرد را از پای درآورد؛ کارش همان لحظه تمام میشود. وقتی کلامی بدون تفکر از دهان ما خارج میشود، در ذهن فرد مقابل باقی میماند.
سالها پیش، وقتی در مجلسی شرکت میکردم و کسی حرفی به من میزد، با کولهباری از حرفهای سنگین بر دوش به خانه برمیگشتم و تا مدتها ناراحت بودم. شاید سالها آن حرف در ذهنم میماند و نمیتوانستم فراموشش کنم. اما امروز سعی میکنم از پیام استاد سردار درس بگیرم؛ درباره حق و ناحق قضاوت نکنم و بدون تفکر سخنی نگویم، زیرا شاید فردی که مخاطب من است، تا آخر عمر آن حرف را فراموش نکند.
اکنون که در کنگره حضور دارم، خدا را شکر میکنم که توانستم آموزش بگیرم و نقطه تحملم را بالا ببرم. من در یک خانواده کنگرهای زندگی میکنم؛ به سبک کنگره ورزش میکنم، غذا میخورم، میخوابم و بیدار میشوم. امیدوارم شما هم این حال خوب را تجربه کنید. از شما میخواهم برای مسافرم دعا کنید تا او نیز این حال خوب را تجربه کند، چراکه در آن صورت خوشحالی من دوچندان خواهد شد.
تایپ: همسفر مریم – لژیون بیست و دوم – نمایندگی رز تهران
ویرایش: مسافر سمیرا – نمایندگی رز تهران
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
37