جلسه نهم از دوره هشتادوششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰، نمایندگی آکادمی با استادی همسفر ماندانا، نگهبانی همسفر فریماه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی نهم و تأثیر آن روی من» در روز سهشنبه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت 00: ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بسیار سپاسگزارم که بعد از گذشت سه سال حضورم در کنگره توفیق خدمت و آموزش در این جایگاه نصیبم شد. از راهنمایم همسفر محترم، ایجنت شعبه همسفر گلناز، نگهبان و دبیر سپاسگزارم که به من اجازه دادند این جایگاه خدمتی را تجربه کنم.
وادی نهم میگوید: «وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود». همه مخلوقات جهان فیزیکی شامل جمادات، نباتات، حیوانات و انسان، دارای یک نقطه تحمل هستند. ازنظر علم جامعهشناسی، زندگی انسان دارای هفت حوزه مختلف؛ ازجمله تحصیلات، ارتباطات، کار، درآمد و معنویات است. برای پیشرفت و تعالی در هرکدام از این حوزهها لازم است نقطه تحمل را به حد لازم برسانیم.
درواقع مسیر زندگی و رشد، یک مسیر مستقیم و صاف نیست؛ بلکه شبیه یک نمودار سینوسی است و در طول آن ما با درهها و قلههای بسیاری روبرو میشویم. وقتی درون دره قرار میگیریم زمانی است که غرق در ضد ارزشها و تاریکیهای زندگی هستیم و زمانی که روی قله قرار داریم درواقع به یک جایگاه ارزشی خوب رسیدهایم. اگر بخواهیم از دره بهطرف قله؛ یعنی از سمت ضد ارزشها بهطرف ارزشها حرکت کنیم یک مسیر سربالایی و سخت پیش رو داریم که برای پیمودن آن نیاز به آموزش، زمان و بالا بردن تدریجی نقطه تحمل داریم.
زمانی که به قله میرسیم هیچ تضمینی وجود ندارد که همیشه در اوج بمانیم، احتمال دارد بهطرف دره و ضد ارزشها نزول کنیم؛ اما این دفعه مسیر سرازیری است و نیاز به آموزش خاص و زمان زیادی ندارد. گاهی اوقات میتوانیم برخی قسمتهای این سرازیری را سر بخوریم که بسیار لذتبخش است. پس بهطورکلی در مسیر حرکت از طرف ضد ارزشها به سمت ارزشها و برعکس لازم است نقطه تحمل خود را ذرهذره بالا ببریم تا به حد لازم برای جایگاههای مختلف برسیم.
همه ما بهنوعی عشق دختر به پدر را تجربه کردهایم. من در آبان ماه سال 13۹۰ این عشق را از دست دادم و به دلیل نداشتن نقطه تحمل لازم در خصوص از دست دادن یکی از عزیزانم، زندگیام به هم ریخت تا حدی که قادر به شرکت در مراسم خاکسپاری پدرم نبودم. من کارمند بودم و به خاطر شرایط جسمی و روحی نامناسبم مجبور به ترک کار شدم.
فقدان نقطه تحمل، در زندگی مشترکم نیز تأثیر گذاشت. گاهی اوقات احساس عذاب وجدان داشتم که شاید حضور کمرنگ من در زندگی مشترک در مصرفکننده شدن مسافرم مؤثر بوده است. سرانجام بهجایی رسیدم که از ماه آبان متنفر شدم و هرسال در این ماه سراسر وجودم لبریز از اندوه و نفرت میشد؛ اما ورق برگشت و زندگی من طور دیگری رقم خورد.
با ورود به کنگره، وادیها را پشت سر هم آموختم. به وادی نهم که رسیدم همه باورهای من ازجمله باورم نسبت به ماه آبان ضربهفنی شد. در ماه زیبای آبان دروازه پر از نور و عشق کنگره به روی من گشوده شد. در بدو ورودم به آکادمی طی آشنایی با مرزبان خانم فاطمه در کنگره ماندگار شدم.
در جشن گلریزان آبان ماه سه سال قبل، راهنمایم خانم محترم را انتخاب کردم و هرلحظه به خاطر حسن انتخابم به خودم میبالم. در ماه زیبای آبان سال گذشته مسافرم بهطورجدی در مسیر کنگره و درمان با من همجهت شد و در همین ماه گل رهایی را دریافت خواهد کرد.
میخواهم اعتراف کنم که اینهمه حس و حال ناب و تجربه این جایگاه سراسر عشق، ماحصل بخشش، گذشت و عشق مرد بزرگی به نام مهندس حسین دژاکام است. از خدا میخواهم یکبار دیگر وادی نهم باورهای من را ضربهفنی کند تا بتوانم در جشن گلریزان قطرهای از دریای عشق و بخشش را جبران کنیم.
دریافت شال پهلوانی همسفر لیلا از دستان پرمهر آقای مهندس

رهایی ۴۰ سیدی همسفر افشان رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون هفتم)

دریافت نشان وادی هشتم راهنما همسفر اسرین از دستان ایجنت شعبه همسفر گلناز



مرزبانان کشیک: همسفر بهاره و مسافر حامد
عکاس: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر شادی
تایپیست: همسفر فرحناز رهجوی راهنما همسفر شادی
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پانزدهم) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
277