چهارمین جلسه از دوره دوم لژیون سردار نمایندگی محمدیپور قم با استادی راهنمای محترم تازهواردین مسافر امیر، نگهبانی پهلوان مجید و دبیری همسفر علی اکبر و خزانهداری راهنما مسافر مجید با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع میشود و به درجهی بالاتر میرسد، نقطهی تحمل پیدا میشود)» در تاریخ 13 آبان ماه۱۴۰۴ ساعت ۱۵:30 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی ممنونم از نگهبان و دبیر عزیز که نوشتارها را قرائت کردند و تشکر میکنم از نگهبان لژیون سردار و همچنین گروه مرزبانی و ایجنت محترم که به من اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم تا آموزش بگیرم. خدا را شکر میکنم که امروز در کنگره 60، در این جایگاه قرار دارم و میتوانم از این جایگاه استفاده کنم و آموزش بگیرم و از آقای مهندس و خانم آنی کماندار سپاسگزاری میکنم؛ زیرا اگر امروز ما در اینجا هستیم و میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم، مدیون ایشان و بستری هستیم که برای ما فراهم کردهاند.
دستور جلسهی امروز «وادی نهم» است: وقتی نیرویی از کم شروع میشود و به درجهی بالاتر میرسد، نقطهی تحمل پیدا میشود. من فکر میکنم دستور جلسهی اصلی جشن گلریزان باشد و این دستور جلسه بسیار مرتبط است با وادی نهم. معمولاً برای هر چیزی که قرار است نقطهی تحملش بالا برود، فکر میکنم همراه با درد و سختی است؛ اما در کنگره این اتفاق بسیار آسان و سهل صورت میگیرد. البته بستگی به دیدگاه من امیر، دارد؛ اینکه چه میزان جهانبینی کسب کردهام. گاهی اوقات دردهایی هستند که برای انسان آرام و قابل تحملاند، اما بیرون از کنگره 60، یک درد یا اتفاق کوچک میتواند باعث فروپاشی و آشفتگی کامل در زندگی شخص شود. ولی ما آمدهایم به کنگره تا یاد بگیریم نقطهی تحمل خود را بالا ببریم و به درجات بالاتری برسیم.
در وادی نهم عنوان شده است که اولین شرط بالا بردن نقطهی تحمل، «تکرار و تمرین زیاد» است. باید روی مسئلهای تمرکز کنیم، مداوم انجام دهیم و بتوانیم آن را به سرانجام برسانیم. برای انجام این کار، رعایت زمان نیز ضروری است؛ یعنی نباید توقع داشته باشم که نقطهی تحمل من یکباره افزایش یابد، بلکه باید پارامتر زمان را در نظر بگیرم.
من روزی که وارد کنگره شدم، مانند همهی مسافران و همسفران دیگر، روز بسیار بدی داشتم. با انواع آنتیاکسها (مواد مخدر) وارد کنگره شدم و هرگز فکر نمیکردم روزی اعتیادم درمان شود. ولی بهتدریج سفرم را آغاز کردم و اولین نعمتی که کنگره به من داد، این بود که برچسب «معتاد» یا «مصرفکننده» از من برداشته شد و به عنوان یک «مسافر» شناخته شدم. تا روز رهاییام کمکم با لژیون سردار آشنا شدم.
مانند بسیاری از افراد که تازه وارد میشوند، ابتدا فکر میکردم ما فقط در کنگره حضور داریم، صندلیای اشغال کردهایم و باید مبلغی بپردازیم؛ حالا تحت عنوان لژیون سردار یا لژیون مالی. اما هرچه جلوتر رفتم و مشارکتم در لژیون سردار بیشتر شد، دیدم که مسئله بسیار عمیقتر است. هدف آموزش بخشیدن است؛ اینکه چگونه ببخشم.
در لژیون سردار، از نظر مالی هرکس هر قدم مثبتی که برمیدارد باید بداند چرا این کار را انجام میدهد. چرا باید شخصی را که به من بدی کرده است، ببخشم؟ چرا وقتی اندوختهای دارم، باید بخشی از آن را ببخشم؟ شاید ده میلیون، شاید پانصد هزار تومان. این را من در کنگره یاد گرفتم: هر قدمی که برمیدارم، اگر کسی را میبخشم یا دست کسی را میگیرم، نخستین بهرهمند خودِ من هستم. باید این را در ذهنم تجسم کنم. شاید هم این اتفاق ظاهراً به زیان من تمام شود؛ شاید روزی من به کسی کمک کنم و فردا همان شخص از پشت به من ضربه بزند. اما آقای مهندس میگویند ما فقط یک برگ از کتاب هستی را میبینیم. منِ امیر نمیدانم که با آن کمک چه توشهای برای خودم برداشتهام، اما یقین دارم که در جای دیگری از هستی، ثمرهاش وجود دارد.
من در کنگره یاد گرفتم هرچیزی وجه آشکار و پنهان دارد. گاهی در جلسات لژیون سردار، ناخودآگاه فلاشبکی به گذشته میخوردم و به این فکر میکردم که ممکن است هر لحظه از من بخواهند دیگر به کنگره نیایم یا اصلاً ممکن است لحظهای بعد نباشم. زندگی همینگونه است؛ شاید شب بخوابیم و صبح جنگی درگیرد یا دیگر در این دنیا نباشیم. این اندیشه باعث شد از خود بپرسم: «امیر، چه کردهای؟ آیا قدمی برداشتهای؟» من در جایگاه تازهواردین پیمانی بستم تا دست افراد تازهوارد را بگیرم و از ظلمت ها بیرون بیاورم. آیا این کار را به بهترین نحو انجام دادهام؟ وقتی در جایگاه مرزبانی هستم، آیا محبت میکنم؟ و اگر دوران مرزبانی پایان یابد، آیا افسوس میخورم که چرا آن روز مهربانتر نبودم؟ شاید گاهی مرزبان باید قاطع باشد، اما ای کاش در کنار آن قاطعیت، لبخند هم بزند. هر جایگاهی هرچه بالاتر رود، سختیهایش نیز بیشتر است.
من امروز بعد از پنج سال حضور در کنگره از خود میپرسم: آیا کاری برای کنگره انجام دادهام؟ قبلاً کجا بودم و امروز کجا هستم؟ خوب است انسان در طول روز و هفته و سال، در جلسات کنگره به این مسائل در مورد خودش بیندیشد. امروز که از وادی نهم صحبت میکنیم، وادی هشتم را باید پشت سر گذاشته باشیم و پیمان را انجام داده باشیم. گاهی شخص «سفر دومی» است و پیمان را رسماً انجام داده، گاهی شخص سفر اولی است و در ذهن خود بارها با خدا پیمان میبندد؛ مثلاً میگوید اگر توانستم در جشن گلریزان مشارکت خوبی کنم، فلان عمل را انجام میدهم. منِ امیر، پیمان را انجام دادهام و اگر روزی در جایگاه راهنمای تازهواردین قرار گرفتم، باید صدِ خودم را بگذارم.
در کنگره هرکس به اندازهی توانش میتواند خدمت کند: گاهی مالی، گاهی جانی، گاهی با قلم یا گفتار و رفتار. راهنمای شال نارنجی با گفتار و رفتار و الگو بودن خود خدمت میکند. استاد میگوید کسی واقعاً موفق و رهاست که بتواند هنگام گذاشتن سر بر زمین و رفتن به جهان دیگر، با آرامش خاطر برود؛ و این تنها زمانی ممکن است که خدمت مالی، جانی و رفتاری را همزمان انجام دهد. من سعی کردهام این اتفاق را برای خودم محقق کنم، هرچند بیرون از کنگره گاه فراموش میکنم.
لژیون سردار همیشه برای من تلنگری بوده است؛ یادآوری اینکه باید صد خود را برای جشن گلریزان بگذارم. بارها پیش آمده است که موانعی در برابر من قرار گرفتهاند و اولویت را اشتباه انتخاب کردهام؛ مثلاً خرید خانه، ماشین، پوشاک یا سفرهای تفریحی را بر خدمت مقدم داشتهام. اما میدانم که بخشیدن واقعی بدون درد و گذشت ممکن نیست. اگر من صد میلیون تومان داشته باشم و بخواهم پنجاه درصدش را ببخشم، کار آسانی نیست — همراه با درد است. اما همین درد نشاندهندهی رشد نقطهی تحمل من است. اگر کم ببخشم و درد نکشم، در واقع صد خودم را نگذاشتهام. در کنگره همیشه آموختهایم که برداشت مثبت و نیکو از هر دستور جلسه داشته باشیم.
هفتهی آینده، روز سهشنبه، جشن گلریزان برگزار میشود. امیدوارم بتوانیم اتفاق خوبی رقم بزنیم و هرکس به اندازهی توان مالی خود در بخشش و مشارکت سهیم باشد. امیدوارم جشن و روز خوبی داشته باشیم و از این جلسه برداشت مثبتی به همراه ببریم. بسیار سپاسگزارم که به صحبتهای من گوش دادید.
.jpeg)
گروه خبری مسافران نمایندگی محمدی پور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
147