English Version
This Site Is Available In English

همه ما مدیون کنگره هستیم

همه ما مدیون کنگره هستیم

جلسه دهم از دوره چهل‌و‌دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ابوریحان به استادی راهنما همسفر مریم، نگهبانی همسفر مژگان و دبیری همسفر مرجان با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع می‌شود و به درجه بالا و بالاتری می‌رسد، نقطه تحمل پیدا می‌شود.) و تاثیر آن روی من» روز سه‌شنبه ۱۳ ابان‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

ما همیشه در هر جایگاهی که قرار می‌گیریم، مدیون لطف و زحمت‌های راهنمای خود هستیم؛ زیرا چراغ اول را او برای ما روشن کرده و مسیر را به ما نشان داده است. هر قدمی که در کنگره برمی‌داریم، راهنمای ما در آن سهیم است. دستور جلسه‌ی امروز وادی نهم است. وادی‌ها قوانین ما هستند و با گوش دادن به آن‌ها می‌توانیم ساختار جدیدی در درون خود ایجاد کنیم. وادی نهم نیز یکی از این قوانین است؛ از وقتی نیرویی از کم شروع می‌شود و به درجه‌ی بالاتر می‌رسد، نقطه‌ی تحمل پیدا می‌شود. ما می‌توانیم با تکیه بر این نیرو و قانون، خصلت‌های منفی درون خود را کنار بگذاریم و خصلت‌هایی را که دوست داریم، در خود ایجاد کنیم.

در لژیون سردار، مشارکت دوستان را گوش می‌دادم که می‌گفتند بخشندگی یکی از خصلت‌های بسیار ارزشمند است. اگر کسی ذاتاً و واقعاً بخشی از این ویژگی را در خود دارد ولی هنوز نتوانسته آن را به درجه‌ی اعلا برساند، لژیون سردار این فرصت را فراهم می‌کند که به آن نقطه نزدیک شود. می‌خواهم تجربه‌ی خودم را از لژیون سردار بگویم که بی‌ارتباط با دستور جلسه‌ی امروز نیست. سال گذشته، زمانی که لژیون سردار برگزار شد و جشن گل‌ریزان داشتیم، من در شعبه‌ای که بودم اعلام سرداری کردم و در جایگاه ایجنت خدمت می‌کردم. گفتند اگر در یک شعبه اعلام سرداری کنی و در شعبه‌ی دیگر بخواهی مبلغی پرداخت کنی، نمی‌توانی از عنوان سردار استفاده کنی و باید خودت را حامی معرفی کنی.

من همان‌جا خودم را حامی معرفی کردم. وقتی که بالا صحبت کردم و پایین آمدم، دو نفر از راهنماها هم‌زمان شنیده بودند که من اعلام دنوری کرده‌ام، در صورتی‌که فقط خودم را حامی معرفی کرده بودم. این موضوع مرا به فکر فرو برد. مدتی گذشت تا اینکه مسافرم در لژیون سردار بخش آقایان شرکت کرد و همراه پسرم بود. مبلغی که آنجا اعلام شده بود، یکی ۵ میلیون تومان و دیگری ۳ میلیون تومان بود، اما در ادامه، مسافرم مبلغ خود را به ۱۰ میلیون تومان و پسرم به ۶ میلیون تومان رساند. همان روز من مهمان داشتم که ایجنت آقایان تماس گرفت و گفت: «خانم محمدیان، تبریک می‌گویم.» من با تعجب پرسیدم بابت چه؟ گفتند: «مسافرتان دنور شده‌اند.» با اینکه هیچ برنامه‌ای برای این موضوع نداشتیم، فقط گفتم: «خدایا شکرت، اگر شده، حتماً باید اتفاق می‌افتاده.» آن شب به خاطر حضور مهمان‌ها، نتوانستم با مسافرم صحبت کنم. بعد که صحبت کردیم، او هم هیچ واکنشی نشان نداد و کاملاً در برابر این قضیه تسلیم بودیم.

بسیاری از عزیزان می‌دانند که سال گذشته من باردار بودم و هزینه‌های زیادی هم داشتیم. هرچه دو دوتا چهارتا کردیم، دیدیم اصلاً امکان دنور شدن وجود نداشت. اما حسی درون من می‌گفت: این دو راهنما که هر دو شنیده‌اند، بی‌دلیل نیست. اگر یک نفر بود، می‌گفتم اشتباه شنیده، اما دو نفر هم‌زمان گفتند. این فکر رهایم نکرد. شب‌ها خواب‌هایی می‌دیدم که مرا به سوی این موضوع هدایت می‌کرد و به من می‌گفت: «برو و اعلام دنوری کن.» با چند نفر از دوستان کنگره‌ای‌ام صحبت کردم. من فقط دو میلیون تومان داشتم و همان را اعلام کردم، حتی بالا گفتم امیدی به جور شدن پول ندارم و فقط امیدوارم خدا کمک کند. نمی‌دانم چطور، ولی آن مبلغ پنجاه میلیون تومان جور شد. مدتی بعد فرزندم به دنیا آمد، اما در دهمین روز حالش بد شد و به بیمارستان رفت. پزشکان گفتند باید دو هفته بستری شود؛ دو هفته‌ای سخت و دردناک برای من که در شرایط خاصی بودم. واقعاً باور دارم فرزندم را از لژیون سردار دارم. خداوند با این اتفاق به من پیامی داد: باید از چیزی بگذری تا به چیزی ارزشمندتر برسی.

مشکلی که برای فرزندم ایجاد شده بود ممکن بود به جراحی بکشد و حتی احتمال داشت نتیجه‌ای ندهد. اما خداوند و هستی هیچ‌وقت مدیون بنده نیستند. وقتی حال کسی را خوب می‌کنی یا مبلغی را به نیازمندی می‌بخشی، همان لحظه حال خودت هم خوب می‌شود و انرژی می‌گیری. اگر در لژیون سردار کاری انجام می‌دهی، قطعاً بدون چشم‌داشت است. آقای مهندس بیش از سی سال است که کنگره را تأسیس کرده‌اند و همراه خانواده‌شان تمام‌وقت در خدمت کنگره هستند، اما هنوز هم می‌گویند: «من در مقابل آنچه به دست آورده‌ام، کاری نکرده‌ام.» همین جمله تکلیف ما را مشخص می‌کند؛ اگر برای کنگره کاری انجام می‌دهیم، در واقع مدیون کنگره‌ایم، نه طلبکار آن.

دریافت شال پهلوانی همسفر کوچک زینب

مرزبانان کشیک: همسفر فاطمه و مسافر رضا
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هشتم)
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهاردهم)
ویرایش و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .