پنجمین جلسه از دوره سیوهشتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی فردوسی مشهد به استادی اسیستانت محترم پهلوان شیما، نگهبانی همسفر راضیه و دبیری همسفر تکتم با دستور جلسه «وادی نهم؛ (وقتی نیرویی از کم شروع میشود و درجه بالا و بالاتری میرسد، نقطه تحمل پیدا میکند.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۲ آبانماه۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
امروز ما جلسه سردار را داشتیم، در رابطه با دستور جلسه صحبت کردیم و من کلی آموزش و انرژی گرفتم؛ اگر بخواهم در رابطه با وادی نهم که در مورد نقطه تحمل است صحبت کنم، نقطه تحمل چیزی است که هر یک از ما در کنگره به آرامی آن را یاد میگیریم شاید متوجه نیستیم؛ اما به آرامی در ما اتفاق میافتد. بهطور کلی روش DST که دستور جلسه هفته قبل بود اساس آن روی نقطه تحمل، فیزیولوژی و جهانبینی است چرا که ما برای درمان روی سه پارامتر جسم، روان و جهانبینی کار میکنیم و خیلی جالب است که نقطه تحمل در مسافر و همسفر روی هر سه مؤلفه ایجاد میشود؛ اگر خودمان صبر و آرامش را در مواجه با مسائل و سختیها مقایسه کنیم متوجه تغییر میشویم؛ حتی این را عزیزان تازهواردی که تازه به جمع ما پیوستند و دو یا سه ماه است که میآیند؛ اگر همین الان به آن فکر کنند متوجه میشوند که چهقدر آرامتر و صبورتر شدهاند.
یکی از ابتداییترین کارهایی که در کنگره نقطه تحمل ما را بالا میبرد حضور در کارگاه و نشستن روی صندلی است. همه ما روز اولی که آمدیم و نشستیم کلافه و خسته شدیم، حتی سر درد گرفتیم البته که همه اینها به دلیل حجم بالای انرژی است و اینکه هنوز ما با این مکان هم فرکانس نبودیم؛ اما کمکم که آمدیم هم فرکانس و انرژیمان هم سطح شد و بالانس بهوجود آمد و بعد از آن انرژی دریافت میکنیم؛ اما در حال حاضر جلسات هماهنگی همسفرانی که لژیون ویلیام یا جونز هستند، از ساعت ۲ میآیند و حضور دارند بعد از آن کارگاه آموزشی و دائماً از حضور و خدمت در اینجا لذت میبرند. چه اتفاقی در من همسفر افتاده که به جای اینکه الان در خانه خواب یا کلافه باشم و حتی حوصله نشستن نیز نداشته باشم، میآیم و یک ساعت و نیم روی صندلی در کارگاه مینشینم، لذت میبرم، انرژی دریافت میکنم، حالم خوب است؟ در حقیقت این همان نقطه تحمل من است که بالا رفته و جالب است این امر به قدری به آرامی پیش میرود که انسان متوجه آن نمیشود. میخواهم بگویم این وادی مسئله و مقوله سختی نیست.
اتفاقی است که درون همه ما میافتد فقط کافی است آن را ببینیم تا آن را درک کنیم، تفاوت آموزشهای کنگره با جاهای دیگر دقیقاً در همین است، شما را وارد یک میدان بازی میکند که شروع میکنی به حرکت کردن و شاید ابتدا آگاهی نباشد؛ یعنی ندانی که چه میکنی، سر در نیاوری؛ وقتی میگویند سیدی بنویس با خود میگویی وای چهقدر زیاد و طاقتفرسا به نظر میرسد و اتفاقاً همان فرد، به مرحلهای میرسد که صبح تا ظهر یک سیدی کامل را مینویسد؛ یعنی ۳۰ صفحه مینویسد و لذت میبرد؛ چرا؟ چون دوپامین در بدن او ترشح میشود، چون یاد گرفتیم که ما یک انسان هستیم، ما یک مسئولیتی داریم و باید کاری را در ساختار کائنات انجام بدهیم. ما بیهوده آفریده نشدیم؛ وقتی یک کرم خاکی هدف در آفرینش آن است مگر میشود که از آفرینش انسان هدفی نباشد؛ ولی ما آن هدف را گم کردیم در طی سالها اما با حضور در کنگره آرامآرام رسالت خودمان را پیدا میکنیم، یاد میگیریم که به عنوان یک زن، یک همسفر و یک مادر یک رسالت و مسئولیتی دارم، ابتدا در قبال خود و بعد اطرافیانم، نزدیکانم، خانوادهام و جامعه، این را به من آرامآرام یاد میدهند؛ وقتی یک سیدی مینویسم که آگاهی من بالا برود، حالم خوب میشود و دوپامین در بدن من ترشح میشود، به این معنا که تو امروز یک کاری انجام دادی، وقتی کنگره میآیم، برنامهریزی میکنم، خدمت میکنم، سر کار میروم و وقتی به منزل میرسم چرا خسته نمیشوم؟ تا به حال فکر کردید چرا من خسته نمیشوم، تازه آن روزی که سرکار میروم، کنگره میآیم و شب به خانه میروم غذا درست میکنم، کارهای خانه را انجام میدهم، انرژی بیشتری دارم؛ ولی روزی که در خانه هستم یکدفعه میبینم صبح تا شب یک غذا هم درست نکردم برای اینکه مرتب دوپامین در بدن ما ترشح میشود. در اصل دوپامین هورمون پاداش است؛ هورمونی است که در ازای انجام کار در بدن تولید میشود، به گونهای پاداش انجام وظایف ما محسوب میشود. آقای مهندس میگویند: هورمون انجام وظیفه است؛ وقتی شما کارها و وظایف خود را در قبال خودت انجام میدهی این هورمون به میزان زیادی ترشح میشود. همان چیزی که در ابتدای وادی نهم داریم میگوید: با اندیشه ژرف خود به رحمت ماوراء ایمان راسخ داشته باشید و بدانید که پاداش شما دست همیاری شما را خواهد داد یعنی؛ اگر قرار باشد دستی تو را بگیرد همان پاداش کاری هست که انجام میدهی و اینجا است که انرژی میگیرید و حس و حالمان خوب میشود. در دریافت انرژی هم انسان نقطه تحمل پیدا میکند و هرقدر که در این زمینه بیشتر کار انجام دهد، کار منظور من شغل نیست، ما یک شغلی داریم که در قبال آن پول دریافت میکنیم، کار آن چیزی است که ما انجام میدهیم به عنوان اینکه من یک انسان هستم و باید یک کاری را انجام دهم، در ساختار کائنات، این میشود کار و رسالت من، شاید هم خودم دخیل نباشم در بهرهبرداری، مثل درخت سیبی که آب، خاک و نور را میگیرد و یک سیب شیرین و خوشمزه میدهد و دیگران از آن سیب میخورند و لذت میبرند یک چند تا هم میریزد پای درخت و سهم خودش میشود، خیلی مواقع اینطور است؛ یعنی میخواهم بگویم این کاری که انجام میدهیم اینگونه حال ما را خوب میکند؛ ولی در همین هم نقطه تحمل پیدا میکنیم. با خانم نیره اسیستانت محترم صحبت میکردیم؛ ایشان میگفتند؛ من برای خدمت راه دور که میروم حال بهتری دارم تا مکانی که نزدیک باشد، به ایشان گفتم؛ چون شما نقطه تحمل پیدا کردید و حالا دیگر راه نزدیک اغنا و سیرابتان نمیکند. چهقدر قشنگ و خوب است که نقطه تحمل انسان در مسیر مثبت و ارزشها بالا رود و خداوند بسیار از دیدن چنین مخلوقی لذت میبرد و گاهیاوقات که مخلوقش را میبیند به خودش احسنت میگوید. من فکر میکنم آنجا که خداوند به خود احسنت میگوید که من مخلوقی دارم و در مسیر ارزشها نقطه تحمل پیدا کرده و حالا دوست دارد بیشتر اینکار را انجام دهد تا سیراب شود.
عشق دقیقاً معنایش همین است، عشق آن چیزی است که هر چه بیشتر بهرهمند میشوی تشنهتر میشوی، بیشتر طلب میکنی، بیشتر دوست داری طلب کنی و چهقدر خوب است که ما در کنگره این را آموزش میگیریم، خوب است که به دنبال حسهای خوب هستیم، بهدنبال کارهایی هستیم که در قبال آن حسهای خوب دریافت کنیم. خدمت کردن هم همینطور است.
در صحبتهایم گفتم؛ یک بخش از خدمت، خدمت مالی است، در خدمت مالی و بخشش هم ما نقطه تحمل پیدا میکنیم. در جلسه هماهنگی که در تهران داشتیم آنجا گفتم؛ کنگره تنها جایی است که برخلاف جاهای دیگر راهکار میدهد. همیشه به ما گفتند؛ ببخش تا حالت خوب شود؛ اما چطور ببخشم؟ مگر میشود به یک شب این اتفاق بیفتد، من بگویم امروز دیگر میخواهم خودم و مسافرم را ببخشم اصلاً امکان ندارد، هر چیزی باید از مسیر و راه خودش انجام شود و کنگره به زیبایی این کار را انجام میدهد.
ابتدای صحبتهایم گفتم طوری که حتی شاید من متوجه نشوم به من آموزش میدهد که راه بخشش چیست، چطور میتوانی ببخشی؟ چطور میتوانی آن چیزی که دریافت کردی حالا پردازش کنی، آن حس نابی که دریافت کردی از راهنما، مرزبان، ایجنت، از ساختار کنگره آن را چهطور پردازش و بهتر کنی، حالا پرداخت بکنی این را کنگره خیلی زیبا به من یاد میدهد. به من میگوید؛ آرامآرام حرکت کن بیا صندلی بچین، چایی پخش کن، نگهبان نظم شو و کمکم نقطه تحمل خود را در خدمت بالا ببر حالا که آمدی یک خورده پخته شدی و به آن درک از بخشش رسیدی، حالا که نعمتهایت را میبینی حالا بیا ببخش، حالا مهیا شو، وقتی مهیا شدی آنموقع میتوانی؛ چون اگر مهیا نشده باشی اصلاً نمیتوانیم کاری انجام دهیم، مخصوصاً بحث مالی، چون سیستم انسان را به هم میریزد و ایجاد توقع میکند. ما بهدنبال دریافت هستیم، بعد خدا نکند دریافت نکنیم کامل به یک فروپاشی میرسیم؛ ولی وقتی آماده باشیم شروع میکنیم، از وقت، انرژی، جان حالا از مال خود پرداخت کردن و خدمت مالی یکی از آن کارهایی است که انسان اول باید برای آن مهیا شود؛ پس اگر امروز در ذهن من بذری کاشته شود که من امسال هم بروم عضو سردار شوم، اگر پارسال سردار بودم امسال دنور بشوم، اگر دو سال است که دنور هستم به طور مثال میگویم بروم فکر کنم و برای پهلوانی مهیا شوم. از نظر من وقتی این بذر کاشته شده؛ یعنی از قبل در درون من یک اتفاقاتی افتاده است. هر چیزی از یک تفکر میآید، وگرنه اول همهچیز مثل صفحه سفید نقاشی است. آن تفکر از کجا میآید از یک جرقه، برای آن جرقه من باید مهیا باشم تا آن اتفاق بیفتد؛ پس اگر امروز اینجا نشستیم و فقط یک لحظه میگویم دوست دارم امسال دنور بشوم مطمئن باشید که در درون شما یکسری اتفاقات از قبل افتاده، شما مهیا بودید، چرا؟ چون آقای مهندس میگویند: تا زمانیکه شما آماده و مهیا نباشید، اصلاً آن تفکر در درون شما شکل نمیگیرد. اگر فقط فکر میکنم میتوانم پهلوان بشوم یا نه، یعنی یکسری زیر ساختها در ذهن من انجام شده، در درون من آن جرقه ایجاد شد و انسانی که مهیا است جرقهها و نشانهها را میگیرد و دریافت میکند، در نهایت میخواهم این را بگویم، اگر چنین تفکر و جرقهای در درون شما ایجاد شده مطمئن باشید شما مهیا هستید و به نظر من حرکت کنید چرا که ساختارها با تفکر ایجاد میشود و شکل میگیرد در کنگره، با حرکت راه نمایان میشود و با ادامه دادن است که اعجاز میآفریند، آنجا باید من ادامه بدهم، تلاش کنم و مرتب بخواهم و حرکت کنم اعجاز و شگفتی را خواهیم دید.
انشاءالله که هفته آینده که جشن گلریزان است جشنی بسیار باشکوه، پر از پهلوان، دنور، پر از اعضاء سردار در نمایندگی فردوسی داشته باشید و برای شما پر از دریافتهای ناب باشد، سپاسگزارم که به صحبتهای من گوش کردید.

مرزبان کشیک: همسفر نسرین
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون شانزدهم)
عکاس: همسفر حدیث رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهاردهم)، همسفر پری رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پانزدهم)
ارسال: همسفر الهام نگهبان سایت
همسفران نمایندگی فردوسی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
908