سومین جلسه از دوره سی و دوم دورههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی لوئی پاستور با استادی پهلوان مسافر علی، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه«وادی نهم: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می شود» در روز دوشنبه 12 آبان ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ برگزار گردید.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان، علی هستم یک مسافر.
واقعاً خدا را سپاسگزارم که امروز نصیب من شد تا در محضر شما عزیزان آموزش بگیرم. از آقای حسن واقعاً ممنون و سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند.
خدا را شکر میکنم که کنگره را دارم، شماها را دارم و بهخصوص در رأس همه، مهندس و خانواده مهندس را دارم. باور بفرمایید، هر صبح که از خانه بیرون میآیم میگویم:
«خدایا شکرت که در کنگرهام، خدایا شکرت که مهندس را دارم.» اگرچه مهندس مستقیماً با من صحبت نمیکند، اما هر هفته سیدیهایش برنامه زندگی من را آموزش میدهد. چه نعمتی بالاتر از این؟
همیشه با خودم میگویم: خدایا، چه اتفاقی افتاد؟ دعای چه کسی در حق من و خانوادهام مستجاب شد که من مسیر کنگره را پیدا کردم و آمدم روی صندلی نشستم؟ چه روز بزرگی بود آن روز!
گاهی میبینم بعضی از دوستان با جایگاه و مقام اجتماعی بالا به کنگره میآیند. روزی که من به کنگره آمدم، برای خودم جایگاهی اجتماعی داشتم. آن زمان ساختمان کوچک بود، اتاقی به ما داده بودند، یک برادر افغان هم آنجا کار میکرد. خودمان کتری میآوردیم و چای درست میکردیم. اولین روزی که آمدم گفتند: نوبت شماست، برو سرویس بهداشتی را بشور! آن موقع پنج، شش نفر بیشتر نبودیم؛ دو راهنما، یک مرزبان و چند رهجو. واقعاً سخت بود… با درجه سرهنگی بروم و آن اتاقک را بشویم! اما آنجا در معرض امتحان قرار گرفتم. اگر ول میکردم و میرفتم، امروز اینجا نبودم. همانجا تسلیم شدم و همانجا بود که تغییر مسیر زندگیام آغاز شد.
خدا را هزار بار شکر که معتاد شدم و کنگره را پیدا کردم و در آن ماندم. امیدوارم دوستان با همین تفکر در کنگره بمانند تا خیر و برکتش شامل خودشان و خانوادهشان شود.
دستور جلسه ما امروز در مورد وادی نهم و نقطه تحمل است؛ «وقتی نیرویی از کم شروع میکند و به درجه بالا و بالاتر میرسد، به نقطه تحمل میرسد.»
در ابتدای کتاب آمده است:
«پیامی برای کسانی که به دنیای تازه قدم نهادهاند.» منظور ما هستیم. من چه دنیایی داشتم؟ دنیای اعتیاد، دنیای گرفتاری، دنیایی پر از مشکل. اما دنیای کنگره دنیای آرامش، آموزش و انسانیت است.
در پیام آمده است:
«بر شما واجب و ضروری است که از سخن به نقطه عمل حرکت کنید.» با حرف و ادعا هیچ اتفاقی نمیافتد. باید عمل کنیم. اولین قدم در کنگره چیست؟ باید روی صندلی بنشینم، طاقت بیاورم، و حرف راهنما را دقیق گوش بدهم. وقتی میگوید «سیدی بنویس»، باید بنویسم؛ هرچند سخت باشد. اوایل برای من خیلی سخت بود. اما نوشتم، ادامه دادم و تمرین کردم. الان اگر مهندس پنجاه دقیقه صحبت کند، من همزمان با او مینویسم. این یعنی نقطه تحمل من بالا رفته. و این اتفاق برای همه شما هم میافتد.
.jpg)
در ادامه پیام آمده:
«به زمین و آسمان توجه کنید و با اندیشهای ژرف به رحمت ماوراء ایمان راسخ داشته باشید.» و بدانید پاداش شما را میدهد؛ پاداش اولین نشستن روی صندلی، درمان اعتیاد است. درمان مادرِ همه بدبختیهای من بود.
میگوید:
«آنگاه بذر نیکو بکار.» بذر نیکو کاشتن یعنی عمل کردن، یعنی بخشش. چه چیزی را ببخشم؟ هر چه دارم. قرار نیست فقط پول ببخشیم. کسی که پول ندارد اما وقت و انرژیاش را در کنگره صرف میکند، او هم در حال بخشش است.
راهنما که دغدغه رهجو را دارد و زمانش را میبخشد، مگر کم میبخشد؟ او باید جلوتر از رهجو حرکت کند، سیدیها را چند بار گوش بدهد و بنویسد، بعد انتقال دهد.
این بخشش واقعی است. در بیرون از کنگره چنین چیزی نیست؛ بیرون همهچیز در ازای پول است. اما اینجا محل آموزش و بخشش است.
گلریزان در پیش داریم. خوشبختانه شعبه ما با اینکه جمعیت کمی دارد، همیشه از بهترین شعبات بوده است. شعبات زیادی هستند که جمعیتشان زیاد است اما مبلغ کمکشان پایین است. این نشان میدهد شعور و معرفت شما بالاست.
کنگره به دنبال تفکر ماست، نه فقط پول ما. وقتی تفکر رشد کند، خودمان با دل و جان کمک میکنیم.
سال گذشته در زمان ایجنتی، پیش مهندس رفتیم. یکی از بچهها میخواست لژیون مالی شود، اما مهندس قبول نکرد. آن فرد گریه میکرد! ناراحت بود که چرا اجازه ندادند کمک کند.
در کجای دنیا چنین چیزی هست؟ بروید بیرون، هر جا پول بدهید فوری قبول میکنند. اما در کنگره، مهندس اول درون شما را میسنجد، نیتتان را میفهمد. چون اینجا مسیر الهی است، مسیر صراط مستقیم.
در پایان پیام آمده است:
«پس آن کنید که فرمان میگوید.» فرمان الهی چیست؟ خدا انسان را با اختیار آفرید و فضایل و رذایل را در وجودش نهاد و گفت: انتخاب با توست. ما هم در مسیر زندگیمان اشتباهات زیادی کردهایم؛ با مواد، با کینه، با نفرت. اما حتی در ضدارزشها هم نقطه تحمل داشتیم!
مگر کسی یکشبه معتاد میشود؟ ذرهذره، سالها طول میکشد. من بیست سال مصرف کردم، اما باورم نمیشد معتادم. تا وقتی در سفر مکه، در لباس احرام، به خودم آمدم و دیدم درگیرم. آنجا فهمیدم که معتاد شدهام.
حالا برگشتم و کنگره به من یاد داده ذرهذره باید تغییر کنم. دروغ گفتن، دزدی، رشوه… همه ضدارزشها در هم تنیدهاند. نمیشود یکی را کنار گذاشت و بقیه را نگه داشت. باید با صبر و تمرین از همهشان فاصله گرفت تا به خودِ واقعیمان برسیم.
در مورد لژیون سردار هم بگویم:
دوستان عزیز، نترسید. من تجربه کردهام. نیت کنید، خودش جور میشود. ما هیچکارهایم، اوست که میدهد. در زندگی هم همین است؛ روزی ما در دست خداست. خیلیها پول دارند اما آرامش ندارند. خیلیها کاخنشیناند اما از کارتنخواب هم بیقرارترند.
اما کسی که اهل بخشش است، حالش خوب است. وقتی میبخشی، حال خودت خوب میشود؛ این یعنی خدا سریعالحساب است — همان لحظه پاداشش را میدهد: حال خوش. پس بخشش، قبل از هر چیز، به نفع خودِ ماست.
نقطه تحملمان را در بخشش بالا ببریم. کسی که نمیتواند زیاد بدهد، اشکالی ندارد؛ با همان اندازه توانش شرکت کند.
مهم نیت است.از کم شروع کن، کمکم زیاد میشود. من از دو و نیم میلیون شروع کردم، حالا به راحتی چند صد میلیون میبخشم. امیدوارم نقطه تحمل همه ما در بخشش بالا برود،
چون این صفت، صفت الهی است. به آن نزدیک شویم تا در ما ماندگار شود.
به افتخار خودتان دست بزنید.
ضبط: مسافر نوید
تایپ: مسافر مهدی
ویرایش و ارسال: مسافر حمید(گروه سایت نمایندگی لوئی پاستور)
- تعداد بازدید از این مطلب :
107