دومین جلسه از دوراول سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی لامرد با استادی مسافر حسین، نگهبانی مسافر علی اکبرو دبیری مسافر رضا، با دستور جلسه "وادی نهم"وقتی نیرویی ازکم شروع بشودوبه درجه بالاوبالاتری برسدنقطه تحمل پیدامی شود. در روز یکشنبه ۱۱ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، حسین هستم، یک مسافر.
از گروه مرزبانی و ایجنت محترم نمایندگی بابت اجازه خدمت در این جایگاه سپاسگزارم. جایگاه دبیر و نگهبان را به مسافر رضا و مسافر علی اکبر تبریک میگویم.
چیزی که ما در کنگره متوجه شدیم این است که جایگاه ما را انتخاب میکند و خود نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. وقتی من صاحب یک جایگاه میشوم، به طور مثال جایگاه دبیری، باید ظرف بزرگتری داشته باشم و این یعنی همان نقطه تحمل که در وادی نهم آموختیم. فرض کنید یک سنگ دو کیلویی؛ ظرفیت شما باید به حدی رسیده باشد که بتواند این سنگ را تحمل کند. زمانی این جایگاه به ما داده میشود که این ظرف وجودی در درون ما شکل گرفته باشد. اگر بخواهید جایگاه شما تغییر کند، باید با آن سنگ دو کیلو حرکت نمایید که این کار باعث سختتر شدن و بالا رفتن نقطه تحمل ما میشود.
امیدوارم تکتک شما عزیزان این جایگاه را تجربه کنید، چون پر از انرژی است. هر جایگاهی که من تجربه میکنم، صرفاً به خاطر این است که بیشتر روی نواقص خود کار کنم و باعث میشود که سطح انرژی من بالاتر رود و در نهایت به رشد بیشتری دست یابم.
وقتی من در مسیر کنگره ۶۰ قرار میگیرم، نباید اتفاقاتی که در آن برای من رخ میدهد عادی شود. برای مثال، سیگار و مواد از من گرفته میشود. افزایش جلسات نمایندگی باعث کاهش تعداد رهجو شده است و این به منزله این است که من قدر این صندلی و این جایگاه را ندانستهام. مسئله قدرشناسی است و ما باید در این مسیر، قدردان و قدرشناس خوبی باشیم.
من با این وجود میدانم که کار اکثر رهجوها شرکتی است، ولی برای سفر اول، ده الی یازده ماه زمان لازم است و ارزشش را دارد. من کاری به سفر دوم ندارم؛ کسی بنا به تشخیص خودش میتواند بیاید یا نه، ولی در مدت فوق باید تمام برنامهریزی خود را انجام دهم تا درمان شوم.
برای اینکه در این مسیر درمان خوبی حاصل شود، باید تمام وقت خود را در کنگره حضور داشته باشیم. نیروهای منفی هم منتظر همین لحظهاند و نقاط ضعف من را بهخوبی میشناسند. روی سخن من با سفر اولیهاست و در سفر دوم داستان کاملاً متفاوت است. کافی است در سفر اول یکبار غیبت کنم تا نیروهای منفی روی من اثر بگذارند. چون من که مصرفکننده بودم، سلولهایم یخ زده و تمام حسهای من بسته شده بود. برای اینکه سلولهای من گرم شوند، هفتهای یک جلسه کافی نیست. من باید طوری برنامهریزی کنم که در سفر اول برای آمدن به اینجا دچار مشکل نشوم، زیرا اینجا نعمت سلامتی را به من میبخشد. اگر سلامتی را نداشته باشم، از پس هیچ مشکلی برنخواهم آمد.
هیچ شکی نیست که سلامتی ارزشمند است، ولی بها دارد و بهای آن هم گذشتن از لذتهای زودگذر میباشد؛ مثلاً ورزش روز جمعه و خوردن دارو سر موقع. باید خیلی مراقب باشیم، چون در این مسیر بالا و پایینی زیادی وجود دارد و اینها صرفاً به خاطر این است که نقطه تحمل ما بالا برود. تا نقطه تحمل ما بالاتر نرود، هیچ اتفاق خاصی برای ما رخ نمیدهد.
استاد امین میفرماید: وقتی یک نفر مجری است، ما از او اجرای خوب میخواهیم. برای مثال، وقتی که یک تازهوارد وارد یک لژیون میشود، ما بسته به ظرفیت و نقطه تحمل وی با او رفتار میکنیم. در کنگره، همه چیز ذرهذره اتفاق میافتد.
امیدوارم که من قدردان این جایگاه باشم و از این اتفاق بزرگ نهایت استفاده را ببرم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، سپاسگزارم.


نگارش: مسافر رضا (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر علی (لژیون دوم)
عکس: رضا (لژیون دوم)
تهیه و تنظیم: مسافر اسماعیل،(نگهبان سایت)
ارسال: مسافر رضا،(دبیر سایت)
- تعداد بازدید از این مطلب :
297