چهاردهمین جلسه از دوره پنجاه و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی پرویناعتصامی اراک، با استادی راهنمای محترم، مسافر علی ، نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر حمید،با دستور جلسه وادی نهم:
《وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتر برسد، نقطه تحمل پیدا میشود》
در روز یکشنبه ۱۱ آبانماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ برگزار گردید.
سخنان استاد
سلام دوستان علی هستم، یک مسافر
شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که یکبار دیگر توفیق حاصل شد تا در این جایگاه حضور داشته باشم، آموزش بگیرم و خدمت کنم.
از نگهبان و دبیر عزیز تشکر میکنم که این فرصت را در اختیارم قرار دادند تا بتوانم خدمت کنم و بیاموزم.
از راهنمای محترم لژیون پنجم، آقای محمود سپاسگزارم و خداقوت عرض میکنم خدمت ایجنت محترم، مرزبانان عزیز، راهنماهای محترم و تمام مسافران کنگره ۶۰.
موضوع دستور جلسه این هفته، وادی نهم است:
«وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجهی بالا و بالاتر برسد، نقطهی تحمل پیدا میشود.»
نمیدانم چرا هر سال به وقتِ دستور جلسهی وادی نهم، قسمت من است که در جایگاه استاد بنشینم. شاید به این دلیل که هنوز نقطهتحملم پایین است، یا باید بیشتر روی آن کار کنم.
واقعیت این است که اعتیاد، بسیاری از سیستمهای روحی و روانی من را تخریب کرده بود. یادم میآید وقتی رانندگی میکردم، حتی به ماشین آتشنشانی یا آمبولانس راه نمیدادم و نشان از آن داشت که در وضعیت روحی خوبی نبودم و تخریبهای عمیقی در من وجود داشت.
در وادی نهم میخوانیم که انسان پس از خلق، به سبب نقض فرمان، به زمین فرود آمد و بر سر دو راهی قرار گرفت: فسق و فجور، یا تقوا. خداوند به انسان اختیار داد تا راههای مختلف را تجربه کند.
انسان معمولاً تاریکیها را تجربه میکند تا به ارزش روشنایی پی ببرد؛ و من فکر میکنم اعتیاد نیز از همان آغازِ آفرینش، از همان نقض فرمان، همراه انسان بوده است.
من هم از این قاعده مستثنا نبودم. مصرف مواد را انتخاب کردم، راهی که مرا به سمت تاریکی، فسق و فجور میبرد. ابتدا با مقدار کم شروع شد؛ همانگونه که در کتاب ادموند و هلیا آمده است: «اولین بار فقط امتحان کردم...»
اما کمکم کار به جایی رسید که دائماً درگیر مصرف بودم، شب تا صبح میکشیدم تا فقط حالت عادی داشته باشم.
روزی که از شدت خستگی و درماندگی به بنبست رسیدم، نوری بر آسمان دلم نمایان شد؛ همانگونه که در کتاب ۶۰ درجه زیر صفر آمده است:
«هرگاه احساس خستگی تمام مینمایی، نوری بر فراز آسمان نمایان میشود.»
کتاب ۶۰ درجه به دستم رسید و با مطالعهی آن احساس کردم با من سخن میگوید. سپس وارد کنگره ۶۰ شدم. با راهنمای تازهواردین، آقای داوود آشنا شدم که در حال حاضر نیز در همین نمایندگی راهنما هستند و بسیار به من کمک کردند.
یاد گرفتم که خروج از تاریکی، همانند ورود به آن، تدریجی است. همانطور که مصرف مواد ذرهذره شروع شد، رهایی هم باید ذرهذره شکل میگرفت. راهنمایم مثالی زد که هرگز فراموش نمیکنم:
«فرض کن ساختمانی پنجطبقه را پلهپله بالا رفتهای، اگر بخواهی یکباره پایین بپری، چه میشود؟»
اینجا بود که فهمیدم پارامتر زمان چقدر اهمیت دارد.
من باید سفر خود را به روش DST، در مدت ده تا یازده ماه طی میکردم، طبق دستور راهنما؛ نه کمتر و نه بیشتر.
شیطان بارها وسوسهام میکرد که مثلاً بهجای سه سیسی، کمی بیشتر مصرف کنم، اما فهمیدم که کوچکترین عدول، من را از مسیر منحرف میکند.
بارها بدون رعایت زمان و نظم، قطع مصرف کرده بودم و هر بار با شکست و شوک فیزیولوژیکی روبهرو شدم. اما با رعایت نظم، زمان و آموزشهای مداوم، توانستم به رهایی برسم.
در این مسیر از راهنمای خوبم، آقا رضا، تشکر ویژه دارم که همیشه تأکید میکرد:
«اینکه امروز نروی جلسه، تصمیم تو نیست؛ کار نیروهای بازدارنده است. آنها نمیخواهند تو را از دست بدهند.»
با استمرار حضور در جلسات، آموزش و صبر، به حال خوش رسیدم، در جایگاههای مختلف خدمت کردم؛ دبیر، نگهبان، و امروز استاد جلسه.
در ادامهی وادی، به موضوع «آشوب» اشاره میشود.
در کنگره یاد گرفتیم که هرچیز تا حدی تحمل دارد؛ اگر از آن حد بگذریم، میشکند. این همان نقطهی آشوب است.
بسیاری از جنایتها، توهینها و خشونتها در جامعه، نتیجهی ناآگاهی از نقطهی تحمل دیگران است.
ما باید در برخورد با اطرافیان — خانواده، همسفر، همکار یا هملژیونی — مراقب باشیم کسی را به نقطهی آشوب نرسانیم.

آقای مهندس میفرمایند:
«در چشمان طرف مقابل نگاه کن تا بفهمی چقدر ظرفیت دارد.»
اگر از آن حد بگذری، دیگر او را به آشوب رساندهای.
یادم میآید اتفاق تلخِ مرحوم «روحالله داداشی» هم از همین ناآگاهی نسبت به نقطهی تحمل شروع شد.
در کنگره یاد گرفتم جایگاه خودم را بشناسم، در شوخی و رفتار، حد و مرز را رعایت کنم، تا هیچ رابطهای به نقطهی آشوب نرسد.
در پایان، از همهی عزیزانی که این فرصت خدمت را به من دادند سپاسگزارم.
در ادامه امیدوارم از مشارکتهای شما بهرهمند شویم.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید، متشکرم.
🖋️ تایپ و ویراستاری:مسافر یوسف (لژیون یازدهم)
📸 عکس، تنظیم و ارسال
مسافر محمدرضا (لژیون دوازدهم)
مسافران نمایندگی پرویناعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
358