English Version
This Site Is Available In English

باید نقطه تحمل را مدیریت کنیم

باید نقطه تحمل را مدیریت کنیم

جلسه دهم از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی قوچان با استادی پهلوان همسفر زینب نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر پروین با دستور جلسه «وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می‌شود) و تأثیر آن روی من» در روز یک‌شنبه ١١آبان‌ماه ١۴٠۴ ساعت ١٧ آغاز بکار کرد.

خلاصه سخنان استاد :

دستور جلسه امروز وادی نهم، نقطه تحمل از کم به بالا و بالاتر می‌رسد است. وادی نهم می‌خواهد بگوید که روی نقطه تحمل باید کار کرد؛ از صبحی که بیدار می‌شویم تا شبی که می‌خواهیم بخوابیم، با اتفاق‌هایی که برای ما به وجود می‌آید. در یکی از سی‌دی‌های اخیر آقای مهندس فرمودند: «زندگی ما جنگلی است، زندگی پارکینگی نداریم»، یعنی فراز و نشیب، شادی و غم دارد و ما هستیم که تصمیم می‌گیریم چطور در طول روز بتوانیم این‌ها را مدیریت کنیم.

طبق دستور جلسات اخیر، نظم، انضباط و احترام به من آموزش می‌دهد که نظم و انضباط داشته باشم و احترام بگذارم تا احترام ببینم. اگر احترام نگذاریم، مطمئن باشیم که احترام نمی‌بینیم.

هفته گذشته دستور جلسه OT و روش DST را داشتیم. در این دستور جلسه یاد گرفتم که دارویی که تلخ و زهرآگین است، در بیرون از کنگره است، ولی در کنگره شیرین‌تر از OT نداریم. داروی تلخی که مصرف می‌کنند، زندگی زینب را شیرین می‌کند. اگر بخشش DST نباشد، OT ارزشی ندارد.

با رسیدن به وادی نهم، باید نقطه تحمل را مدیریت کنیم. اگر می‌خواهیم به عشق برسیم، باید نفرت را کنار بگذاریم؛ اگر می‌خواهیم از تاریکی‌ها عبور کنیم و به روشنایی برسیم، باید همه مراحل را پشت سر بگذاریم تا بتوانیم همه این‌ها را در کنار هم داشته باشیم.

از آن‌جایی که به گلریزان نزدیک می‌شویم، می‌خواهم از وادی چهاردهم صحبت کنم؛ مضمونش به وادی نهم برمی‌گردد. ما تمام وادی‌ها را پشت سر می‌گذاریم و به وادی نهم می‌رسیم، آن من هستم که باید این‌ها را مدیریت کنم و آن‌ها را بالانس کنم تا صفت بد در من تغییر کند و به وادی چهاردهم برسم، آن‌جا که بتوانم آن را کاربردی کنم و از کسی توقعی نداشته باشم.

در کنگره آموزش گرفتم که هر چیزی را که از آن فرار کنی، آن هم از تو فرار می‌کند. نباید فرار کرد. چیزی را که بخشیدی، دیگر تمام شده است و نباید پشت‌سرت را نگاه کنی که آیا به تو برمی‌گردد یا نه.

از تجربه شخصی خودم بخواهم بگویم، آن بخشش فقط برای من عدد و رقم نبود؛ فراهم کردنش سخت بود، اما پله اول سرداری، بخشش خودم بود. خودم را بخشیدم با تمام کمبودها و فراز و نشیب‌هایی که در زندگی خانوادگی داشتم. به انتخاب خودم همسری را برگزیدم که وارد تاریکی بیشتری شدم.

در مرحله دنوری با خود گفتم دختران، پسران و همسرانی هستند که محبت ندیدند و من که زیر این سقف نشسته‌ام، کم‌لطفی است اگر کاری نکنم. تصمیم گرفتم دنوری خود را پرداخت کنم تا یک نفر به درمان برسد. هنوز با خود چالش دارم تا بتوانم بیشتر بخشش کنم و جایگاه پهلوانی را به نیت فرزندانی که پدران‌شان اعتیاد دارند، تجربه کنم تا درمان شوند و تجربه من را نداشته باشند.
در مورد گلریزان، همان‌طور که مهندس فرمودند، این بخشش، بخششی بلاعوض است؛ یعنی کسانی پیش از ما کاشتند تا ما ثمر آن را بخوریم، و امروز نوبت ماست که بکاریم تا دیگران بخورند. شاید این جمله در ظاهر ساده و کلیشه‌ای به نظر برسد، اما وقتی در عمق آن و در بطن داستان قرار می‌گیری، مفهوم و حس واقعی‌اش را درک می‌کنی.

اگر قبل از من، کسی این مسیر بخشش را آغاز نکرده بود، امروز من هم نبودم، زینبی نبود، این زندگی و آرامش وجود نداشت. به همین دلیل خود را موظف دانستم که هرچند به اندازه سر سوزنی، سهمی در این چرخه عظیم کنگره داشته باشم؛ چرخه‌ای که در آن عزیزانی هستند که شاید هیچ‌گاه آن‌ها را نبینم، اما دلم می‌خواهد حال دلشان مثل حال دل من آرام و روشن باشد.

از همین حس و حال درونی‌ام صحبت می‌کنم؛ حسی سرشار از قدردانی، بخشش و عشق نسبت به کسانی که راه را پیش از ما ساختند و برای کسانی که پس از ما خواهند آمد، ادامه خواهد داشت.

اهدا لوح تقدیر از اعضای لژیون سردار

مرزبانان کشیک :همسفر الهه و مسافر حامد
تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
عکاس :همسفر طیبه رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال :همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قوچان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .