ششمین جلسه از دوره سیزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صادق قم به استادی پهلوان همسفر خدیجه، نگهبانی همسفر زهرا و دبیری همسفر محبوبه با دستور جلسه «وادینهم (وقتی نیروی از کم شروع بشود و به درجه بالا بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود.) و تاثیر آن روی من» روز یکشنبه ۱۱ آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سپاسگزار خداوندی هستم که به من اذن ورود به کنگره را داد و توانستم اینجا به حال خوش برسم و در کنار این همه عشق و محبت آموزش بگیرم. در ادامه سپاسگزار آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم، دست بوسشان هستم و از ایجنت همسفر الهام و گروه مرزبانی، نگهبان و دبیر کارگاه و لژیون با عشق سردار بابت دعوتشان ممنونم. خدا را شکر که توفیق این را داشتم تا امروز در جمع شما عزیزان باشم و از این حس و حال قشنگ شعبهتان بهره ببرم و بتوانم کنار شما آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز وادی نهم است: نیرویی که از کم شروع شود و ذره ذره بالا برود نقطه تحمل به وجود می آید. وادی نهم در کل هستی به اجرا در آمده؛ یعنی کل هستی به گفته آقای مهندس بر مبنای وادی نهم تشکیل شده و رشد کرده است. برای مثال یک جنین را در نظر بگیرید، همه ما در بطن مادرانمان پرورش پیدا کردهایم، بزرگ و بزرگتر شدیم و تکامل پیدا کردیم و پا به این جهان هستی گذاشتیم. ذره ذره در وجود خودمان شروع کردیم به رشد کردن و سپس افرادی چون خودم ذره ذره شروع کردیم به دریافت ضد ارزشها و آنها را درون خودمان پرورش دادیم و بزرگ کردیم.
حال اگر من بخواهم این ضد ارزشیهایی که درون خود دارم را کنار بگذارم باید ذرهذره اتفاق بیفتد، مثالی که آقای مهندس در روز چهارشنبه زدند مثال فصلها، به وجود آمدن طبیعت، درختان، پاییز یا حتی اعتیاد مسافرانمان که همگی برگرفته از وادی نهم است. آیا فکر میکردند بتوانند آنقدر ماهرانه سر منقل بشینند و مواد مصرف کنند؟ زمانی که من با مسافرم صحبت میکردم، گردن نمیگرفت و میگفت تفریحی است. ذرهذره بزرگ و بزرگتر شد تا شد یک معتادی که شبانهروز کنار منقل و رفقایی که هم بساطش بودند و خدا را هزاران مرتبه شکر که با کنگره۶۰ آشنا شدیم و با روش آقای مهندس ذرهذره شروع کردیم کنار گذاشتن و رها شدن و در نتیجه به حال خوش رسیدند. در جهانبینی ما یاد میگیریم که هر ضد ارزشی که درون خودمان پرورش دادیم، طی ۲۰ سال، ۳۰ سال یا ۴۰ سال بتوانیم ذرهذره با آن کنار بیایم و کمرنگ و کمرنگتر کنیم. اگر من در خانه با فرزند خودم نتوانم رفتار کنم، زود عصبی میشوم، زود قضاوت میکنم، زود تهمت میزنم و همه اینها به این خاطر است که نقطه تحمل در درون من شکل نگرفته است.
و هنوز آن را درک نکردهام. خدا را شکر که با جزوههای آقای امین دژاکام و سیدیهای پر از آموزششان یاد گرفتیم که درست و سالم زندگی کنیم. هفته پیش یکی از پهلوانها مسافر بهزاد از تهران نمایندگی کرج تشریف آورده بودند که حرف خیلی زیبایی زدند و گفتند که این صندلیها برای ترک اعتیاد نیست، همسفران که مواد مصرف نمیکنند این صندلیها خیلی ارزشمند است. بسیاری از انسانها در کنگره خاک خوردند تا این صندلیها تهیه شده و این مکان مقدس به وجود آمده و ما میآییم و آنقدر راحت و با امنیت اینجا مینشینیم و آموزش میگیریم، این صندلیها، صندلیهایی است که ما روی آنها مینشینیم و آموزش میگیریم تا سالم زندگی کنیم، آموزش میگیریم که چهطور محبت کنیم، چهطور عشق را در خانوادهمان به جریان بیندازیم و همه اینها روی این صندلیها ذرهذره در وجود ما شکل میگیرد. من یاد گرفتم که در کنگره۶۰ باید قدردان این صندلیها باشم. حال این صندلیها چهطور به وجود آمده؟ چه کسی آن را تهیه کرده است که من آنقدر راحت میآیم و اینجا مینشینم.
همه عزیزانی که در لژیون پر از عشق سردار هستند حتی آن عزیزی که ۱ میلیون تومان میبخشد و نمیتواند بقیهاش را بدهد. شاید تمام خودش را گذاشته است. پهلوانی به این نیست که من ۵۰۰ میلیون تومان دادم و اسم پهلوانی را دریافت کردم بلکه به این است که من صد خودم را در لژیون سردار بگذارم. حالا صد یک نفر ۶ میلیون تومان است و صد دیگری ۱۰ میلیون تومان و صد یکی دیگر ۶۰۰ میلیون تومان. شاید آن هم که در جایگاه نشانی در بینشانی است، اصلاً صد خودش نیست. به این فکر نکنم که کسی که شال پهلوانی به گردن انداخته پهلوان است نه! همه ما پهلوان هستیم هر کسی که با تمام وجود در لژیون سردار میبخشد پهلوان خودش است و این در کائنات ثبت شده است. شالش و قرآنش را دریافت کرده است؛ پرداختیهایمان را دست کم نگیریم. حال آنهایی که اینجا آمدند و رها شدند. اگر اینجا را رها کرده و میرفتند و پشت سرشان را نگاه هم نمیکردند، چه اتفاقی برای ما میافتاد؟ آیا الان جایی بود من بیایم و رها شوم؟ صندلی بود بنشینم؟ آرامشی بود؟ امنیتی بود؟ چرا بخشیدند؟ زیرا از خواب غفلت بیدار شدند.
چهقدر قشنگ است که ما اول درک کنیم، متوجه شویم بعد ببخشیم حتی اگر کم؛ فهم بخشش خیلی مهم است این که چرا من میبخشم؟ در چه مسیری میبخشم؟ همه ما در کنگره۶۰ این را میدانیم که اگر مبلغی بخشیده میشود، چه جانی و چه مالی، اگر میبخشیم انتهای مسیر برای ما واضح است. کنگره جایی است که ما آگاهانه قدم برمیداریم. من زمانی که وارد لژیون سردار میشوم، انتهای این جاده را میبینم. انتهای آن چیست؟ انتهای آن چراغ یک خانه است که روشن میشود، انتهایش مادری است که احیاء شدن فرزندش را مشاهده میکند، انتهایش این است که یک خانواده به دور هم جمع میشوند یا یک پدری که به یاد میآورد که یک فرزندی هم دارد. لژیون سردار را من همیشه به نام لژیون عشق میخوانم. اعضایی که در لژیون سردار هستند، مجریان وادی چهاردهم هستند. مجریان وادی عشق و محبت، همان کسانی که بندبند این شعر را با جان و دل اجرایش کردهاند.
ای که میپرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مشکلی آسان کنی
دردی از درماندهای درمان کنی
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی نوش به جای نیش باش
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی تشنهای خود نیز اگر
واگذاری آب را بر تشنهتر
هر کجا عشق آید و ساکن شود
هر که ناممکن باشد ممکن شود
امیدوارم که امسال در جشن گلریزان، جشنی خوب و پربار را داشته باشیم و آگاهانه و با لذت قدم برداریم. هر چهقدر که میخواهیم ببخشیم با تمام وجودمان در اختیار لژیون سردار بگذاریم که این بذری که ما در لژیون سردار میکاریم، با تفکرات و با عشق ما پرورش داده میشود و در وجود ما است که ثمرهاش میشود برکت، رزق و روزی و حال خوش.

مرزبانان کشیک: مسافرشهام و همسفر ندا
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون دوم) دبیر دوم سایت
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
1197