بسم الله الرحمن الرحیم
تولد ۵ سال رهایی راهنمای عزیز مسافر حمید رضا را تبریک و تهنیت عرض می نماییم
تولد این راهنمای عزیز در روز چهارشنبه ۸ آبان ماه سال ۱۴۰۴ برگزار گردید
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برم
آمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهان
تا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برم
سلام دوستان، حمیدرضا هستم، یک مسافر.
خدای خودم را شکر میکنم که در این جایگاه قرار دارم و قرار گرفتن خودم در این جایگاه را مدیون زحمات بسیاری از عزیزان میدانم؛ از جمله راهنمای خوبم، آقای علی آقا مولایی، و راهنمای سفر دومم، آقای کامران، همچنین راهنمای سیگارم و تمامی عزیزانی که به نوعی به من آموزش دادند.
سفر اول من بسیار خوب به انجام رسید. با کمک آقای مولایی توانستم سفری موفق را پشت سر بگذارم و به سرانجام برسانم. در سفر دوم، ایشان لژیون خود را تحویل دادند و من در شعبه پرستار بودم و در ابتدا هیچ خدمتی نمیکردم. اما آقای کامران روک و همچنین آقای امین در شعبه پرستار بسیار به من کمک کردند تا متوجه شوم خدمت چه تأثیرات بزرگی دارد و جایگاه خدمت چگونه است.
.jpg)
بعد از چند جلسه صحبت با من، راضی شدم که در کنگره خدمت بگیرم و ماندگار شوم. آن موقع تصمیمم این بود که چون سفر اولم به پایان رسیده، از کنگره بروم؛ اما در قسمت OT پرستار مشغول به خدمت شدم تا در نهایت موفق به کسب شال راهنمایی شوم. سپس برای دریافت لژیون پیگیری کردم.
در یکی از جلسات ، استاد امین میفرمودند: «برای اینکه بتوانید خدمت کنید، مهاجرت کنید و این هجرت را پذیرا باشید.»
بر همین اساس، به شعبه صالحی ۲ آمدم. آقای ترابخانی به من فرمودند: «آیا این شعبه را دیدهاید یا نه؟»
به ایشان گفتم: «آقا، برای من اصلاً مهم نیست.»
برنامه راهنمایی خود را گرفتم و به این شعبه آمدم. بعضی از دوستان به من میگویند شما راه دوری را برای خدمت میآیید، اما به مرور زمان با رفتوآمد، آن مسیر برای شما عادی میشود.
خدمت کردن به انسان انرژی زیادی میدهد و وقتی از راه دوری میآیید، این انرژی چند برابر میگردد و شما دیگر چیزی به نام سختی را احساس نمیکنید. تمامی راهنماهایی که در اینجا خدمت میکنند نیز از مسیرهای دور میآیند.
در پایان، از زحمات تمامی عزیزان تشکر میکنم و بیش از این صحبت نمیکنم تا سخنانم طولانی نشود. از همگی شما سپاسگزارم.
همسفر راهنما نسرین
به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان، نسرین هستم، یک همسفر.
ابتدا میخواهم از تمام عزیزانی که در این نمایندگی خدمت میکنند، تشکر کنم؛ ایجنت محترم، گروه مرزبانان و تمامی کسانی که از راههای دور و نزدیک امروز در کنار ما هستند تا در این جشن با ما شریک باشند.
امروز پنج سال از رهایی ما میگذرد؛ از آن آموزشهایی که در روزهای اول گرفتیم و از آن خدمتهایی که دریافت کردیم تا یاد بگیریم چگونه زندگی کنیم، نه فقط زنده بمانیم.
یاد گرفتیم که ترک مواد مخدر فقط درمان جسمی نیست، بلکه رهایی ذهن از بسیاری از جهالتهاست.
سپاسگزار آقای مهندس هستم که با عشق پدرانه خود، چراغ راه بسیاری از ما انسانهای دردمند شدند و با علم و کلام خود، حق کامل انسانیت را در قبال ما به انجام رساندند. همچنین از خانواده محترم ایشان و تمامی راهنماهایی که در این مسیر در کنار من و مسافرم بودند، سپاسگزارم.
اما بعد از گذشت پنج سال رهایی، نباید فراموش کنم که من همچنان یک رهجو هستم؛ رهجوی راه خدمت، رهجوی عشق، رهجوی آموزش گرفتن. امیدوارم تا انتهای مسیر، یک رهجوی خوب برای کنگره باقی بمانم و روزی برسد که کنگره ۶۰ جهانی شود و تمامی انسانهای دردمند را به آرامش نزدیک کند.
از اینکه به سخنان من گوش دادید، از یکایک شما تشکر میکنم.

---
سلام دوستان، نیما هستم، یک همسفر.
خدا را شکر میکنم که در کنار شما هستم و بعد از گذشت پنج سال، همچنان در این مسیر قرار داریم. از تمامی عوامل و خدمتگزاران شعبه صالحی ۲ بسیار تشکر میکنم. من به این شعبه علاقهمندم و حس خوب آن در دل من مینشیند. هر بار که میآیم و میبینم شعبه چقدر پیشرفت کرده، بسیار خوشحال میشوم.
از تمامی عزیزانی که در طول سفر اول و دوم و تا به امروز به پدرم کمک کردند، به نوبه خود تشکر میکنم.
دیروز با یکی از دوستانم صحبت میکردم؛ درباره اینکه پنج سال پیش در خانواده ما چه فضای یأس و ناامیدی شدیدی حاکم بود. آن زمان ما فقط زنده بودیم و هیچگاه زندگی نمیکردیم. اما با ورود کنگره به خانه و خانواده ما، امید و آرامش به ما منتقل شد.
امید، یکی از قویترین نیروها در هستی است. هیچ سد و مانعی توان مقابله با آن را ندارد. به نظر من، بزرگترین دستاورد کنگره، علاوه بر درمان اعتیاد، بخشیدن امید به خانواده و جامعه است.
این امید بسیار تأثیرگذار است و شاید یکی از دلایل موفقیت کنگره نیز همین باشد؛ چراکه انسانها را احیا میکند. به همین دلیل هم نام کنگره، «جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰» است.
به نظر من، نیروی امید در رأس تمام نیروها قرار دارد. سه سال پیش نیز در همین مکان در جشن تولد حضور داشتم، اما تصور امروز را نداشتم. امروز که اینجا هستم، حس بسیار خوبی دارم و میبینم از موانعی که روزی عبور از آنها را غیرممکن میدانستم، گذشتهام.
این حس، حس بسیار زیبایی است. از تمامی شما تشکر میکنم.

---
سلام دوستان، نگار هستم، یک همسفر.
همانگونه که برادرم گفت، در پنج سال گذشته فضای خانواده ما بسیار ناامیدکننده بود و هیچگاه نمیتوانستیم امروز را در آن شرایط سرد تصور کنیم.
من، کنگره ۶۰ را به پروانهای تشبیه میکنم که پس از مدتی به دور خود پیله میتند و سپس از آن بیرون آمده و به پرواز درمیآید.
از اعماق قلبم دعا میکنم برای تمامی دخترانی که مانند من، پدران یا مادرانشان درگیر اعتیاد بودهاند، تا این توفیق را بیابند که با کنگره ۶۰ آشنا شوند و خانوادهشان نیز به درمان برسد.
امروز به پدرم بسیار افتخار میکنم. این کار، کاری بس دشوار است که انسانی بخواهد از شر نیروهای منفی رهایی یابد. همین تصمیم برای آمدن و شروع درمان در کنگره ۶۰، خود نیازمند ارادهای بزرگ است.
همچنین آرزو میکنم هیچ دختری، ناامیدیای را که من تجربه کردم، در زندگی تجربه نکند. امیدوارم تمام پدرانی که درگیر اعتیاد هستند، به کنگره بیایند، سفر کنند و باعث افتخار خود و خانوادهشان، بهویژه دخترانشان، شوند.
در پایان، از شما و از کنگره ۶۰ که چنین بستری را برای ما فراهم کرده، صمیمانه تشکر میکنم.
.jpg)
بارگزار و نوشتار مطلب :مسافر حسین لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
171