English Version
This Site Is Available In English

کنگره60، استمرار و زمان، بالا رفتن نقطه تحمل

کنگره60، استمرار و زمان، بالا رفتن نقطه تحمل

سیزدهمین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی رازی؛ با استادی ایجنت محترم مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر امید و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه (( وادی نهم و تاثیر آن روی من))  در روز شنبه تاریخ دهم آبان ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر، خیلی خوشحالم امروز در خدمت شما دوستان هستم، امروز دو دستور جلسه داریم یکی وادی نهم و دیگری تولد آقا پرویز، خلاصه وادی نهم می گوید آنجایی که انسان توسط نیروی برتر خلق شد و بر روی زمین آمد، سر دوراهی قرار گرفت که یکی فسق و فجور و یکی تقوا بود، کسی که در تاریکی زندگی می کند و کسی که در روشنایی زندگی می کند، کلا انسان موجودی است لذت طلب و به دنبال  مسائل لذت بخش می گردد، این که دوست دارد خواسته هایش سریعا به نتیجه برسد، به همین خاطر از تاریکی سر در می اورد، یعنی خود شخص است که تاریکی را انتخاب می‌کند و وارد آن می شود.

گاهی وقتها از این تاریکی تجربیات تلخ ولی مفیدی بدست می آوریم، از آنچایی که درون همه انسانها اطلاعات، دانش و آکاهی وجود دارد کافی است که یک مقدار تفکر یا آن فکری که خداوند در اختیارش قرار داده بتواند از تجربیات تلخی که بدست آورده استفاده کند، و به آن نقطه برسد که باید یک کاری انجام دهد، و از آنجایی که من در تاریکی مطلق بسر می برم ناگهان یک جرقه یا یک نقطه در ذهن من به وجود می‌آید و من وارد کنگره می‌‎‌‌شوم، و شروع به درمان  می کنم، حال این تاریکی در اعتیاد و یا چیز دیگری باشد، تاریکی در دروغ گفتن ، غیبت کردن، قضاوت کردن  نیز وجود دارد، وقتی وارد تاریکی می شویم، یعنی با اولین دروغ که می گوییم حالا هزار رکعت نماز هم خوانده باشیم درتاریکی هستیم ،با اولین غیبت که انجام می دهیم ،حالا به هزار نفر هم کمک کرده باشیم در تاریکی به سر میبریم،  نمی توانیم بگوییم هر چه قدر خطا و خلاف که خواستیم انجام دهیم بعد برویم به یک خانواده فقیر کنم کنیم و بگوییم که خدا ما را می بخشد، اصلا همچین اتفاقی پیش نمی آید،  اگر کمک کردی خداوند به شما کمک می کند، اگر خطا کردی بازهم خداوند به شما کمک می کند که متوجه خطا و اشتباه خود بشوید، آن اتفاقاتی که گاهی وقتها برای ما می افتاد و ما دلایل آن را نمی دانیم، اگر کمی فکر کرده باشیم و با چشم باز در مسیر حرکت کرده باشیم، متوجه می شویم که از کجا برای ما این اتفاقا ها می افتد، در وادی نهم می گوید برای تغییر دادن باید آرام آرام این تغییرات انجام شود، مثلا دروغ برود کنار و صداقت جای آن را بگیرد، هیچ تغییری ناگهانی امکان پذیر نیست، باید همه چیز آرام آرام بدست بیاید، برای رسیدن به این موضوع  دو مورد حائز اهمیت را باید در نظر گرفت، یکی تکرار منظم موضوع و  دیگری مسائله زمان است، به طور منظم باید موضوع را در ذهن به یاد داشته باشد، در کنگره برای درمان جسم  مسئله زمان برای همه یکسان است، ولی پارامتر زمان برای سفر دوم و جهان بینی برای هر شخص متفاوت است،  واین بستکی به آموزش و ایمانی که دارد می تواند پیشرفت کند، در مورد قسمت دوم دستور جلسه، تولد یک سال رهایی آقا پرویز است، یک روز در جلسه ستارخان با یکی از دوستان نشسته بودم، دوستم آقا پرویز را نشان داد و گفت ایشان وارد لژیون شما می شود و همین هم شد ،اقا پرویز آمد با تمام مشکلاتی که داشت شروع به سفر کرد و همه کارهای که خواستم را انجام داد و دستمزد زحمت های خود را دریافت کرد، امیدوارم شاهد تولد های بیشتری در این شعبه باشیم،از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.

آرزوی پرویز:
سلام دوستان پرویز هستم یک مسافر، تنها آرزویی که دارم این است که تمام سفر اولی‌ها بتوانند به درستی سفر کنند و با حال خوب در کنار خانواده زمان خوشی را سپری کنند.

 

خلاصه سخنان مسافر پرویز:

سلام دوستان پرویز هستم یک مسافر، آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است، تشکر می‌کنم از همه عزیزانی که امروز در این جلسه و جشن حضور پیدا کردند، خوب من با تخریب زیادی وارد کنگره شدم، از شهرستان به تهران نقل مکان کردیم و دنبال یک مکانی می‌گشتیم که بتوانیم این موضوع را حل کنیم، توسط یکی از دوستان به کنگره ۶۰ معرفی شدیم تا بتوانیم این مشکل را حل کنیم، تماسی با شعبه داشتم و تصمیم گرفتم که به شعبه ستارخان که نزدیک ما بود مراجعه کنم، با ورود به کنگره حس دگرگونی در من ایجاد شد و احساس کردم که می‌توانم در این مجموعه به درمان برسم، اوایل سفر وقتی در جلسه شرکت می‌کردم می‌دیدم که مسافران با لباس یک دست سفید نشسته‌اند  این یک حال معنوی به من منتقل می‌کرد، به نظر من این قوانین و حرمت‌هایی که در کنگره ۶۰ وجود دارد الهاماتی است که به آقای مهندس شده و ایشان در اختیار ما قرار داده‌اند، افرادی که به حج مشرف ‌شوند هم لباس سفید بر تن می‌کنند و لبیک می‌گویند، در وادی هشتم آقای مهندس بیان می‌کنند که با حرکت راه نمایان می‌شود، یعنی من مسافر باید از یک نقطه‌ای شروع کنم  با سکون هیچ زایشی شکل نمی‌گیرد و در حرکت ساختارها پدیدار می‌شوند و حلقه‌های آفرینش به چرخش در می‌آیند، این نیست که من پرویز به این دنیا آمده باشم تا فقط از لذت‌های آن استفاده کنم و بعد این دنیا را ترک کنم، به نظر من خداوند به آقای مهندس ماموریتی داده تا بتوانند حال من و دیگران رو تغییر دهند تا با تفکر بیشتری به این دنیا نگاه کنیم، از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان خیلی تشکر می‌کنم که این بستر را برای ما فراهم کردند تا به درمان و رهایی و آرامش برسیم، از راهنمای خوب خود هم خیلی تشکر می‌کنم که من مسافر را تحمل کردند  آموزش‌های لازم را به من دادند، از راهنمای همسفر خود و همچنین همسفر خود و مرزبان‌های محترم هم خیلی متشکرم، از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید خیلی ممنونم.

خلاصه سخنان همسفر مرضیه:

سلام دوستان مرضیه هستم یک همسفر، اول از همه خدا را شاکر هستم که خداوند این مجموعه را به ما معرفی کرد تا من و مسافر خود بتوانیم سفر کنیم و به آرامش برسیم، از راهنمای مسافرم خیلی تشکر می‌کنم بابت زحماتی که کشیدند تا مسافر من به رهایی برسد، از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان هم خیلی خیلی تشکر و قدردانی می‌کنم، از راهنمای خود هم تشکر می‌کنم که در تمام لحظات در کنار من بودن و به من آموزش دادند، ما با کلمات نمی‌توانیم از این عزیزان قدردانی لازم را داشته باشیم، حتی با موضوع مادی هم نمی‌توان این زحمات را جبران کرد، من این موضوع رو بارها در مشارکت خود بیان کرده‌ام که سال‌ها در سکوت زندگی کردم، من به خاطر لکنت زبان نمی‌توانستم واضح گفتگو کنم و دنیای من از سکوت شکل گرفته بود، باز هم از هم لژیونی‌های خود عذرخواهی می‌کنم به خاطر مشارکت‌های زیادی که دارم و آن هم دلیلش همین موضوع می‌باشد، ممنونم که به صحبت‌های من توجه کردید.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر سارا:

سلام دوستان سارا هستم همسفر، خدمت آقا پرویز تبریک عرض می‌کنم که خویش توجه کردند و در مسیر آموزش قرار گرفتند تا تغییرات مثبتی صورت بگیرد، در ادامه هم توانستند خدمتگزار خوبی باشند و طعم شیرین بخشش را چشیدند، انشالله شال زیبای پهلوانی را دور گردن شما ببینیم، به راهنمای خوب ایشان آقای افشاری هم تبریک می‌گویم، کنگره ۶۰ آموزش گرفتم که سکون وجود ندارد که من همسفر باید بسازم یا تخریب کنم، همسفر مسافر هم ساختن کار سخت را انتخاب کردند، تمام دانشی که داشتند پشت در گذاشتند و مشغول آموزش گرفتن شدند و جایگاه همسفر بودن را به خوبی درک کردند، یک قسمتی از مسیر برای ایشان سخت بود اما تلاش خود را کردند تا در مسیر قرار بگیرند، موضوعی که وجود دارد من مسئول اصلاح رفتارهای خود هستم نه دیگران، این موضوع برای من خیلی دیر اتفاق افتاد، خیلی به همسفر ایشان تبریک می‌گویم که با این تفکر کم کم به خود نزدیک شدند و شیرینی امروز اصل همان تفکر می‌باشد، اگر امروز به ما اجازه نشستن بر روی این صندلی‌ها را داده شده به این خاطر است که و دشواری‌های زیادی را تحمل کرده‌ایم تا امروز راحت در این جایگاه قرار بگیریم و به درمان برسیم، پس من سارا خیلی با این قدردان باشم،در آخر هم اینکه همسفر تو بر مرکبی نشسته‌ای که دیر به مقصد می‌رسی، اما سالم و کامیاب خواهی رسید، پس عجله نکن و در جای خود بنشین و تا مقصد راه چندان طولانی مشغول باش، تا با کمک خودت و باقی همسفران به پایان برسی، تشکر می‌کنم از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید.

تایپ: مسافران حمید و بهمن

عکس: مسافر حمید

بارگذاری: مسافر احسان

مرزبان کشیک: مسافر مهدی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .