English Version
This Site Is Available In English

صبر و نقطه تحمل ذره ذره و کم کم بوجود می‌آید

صبر و نقطه تحمل ذره ذره و کم کم بوجود می‌آید

جلسه چهارم از دوره چهل و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی شهرری به استادی راهنمای محترم مسافر علی، نگهبانی راهنمای محترم مسافر محمدرضا و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه "وادی نهم ، وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می شود" شنبه 10 آبان 1404 ساعت 16/30 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان علی هستم مسافر خدا را شکر می‌کنم که امروز این فرصت به من داده شد تا به واسطه تولد 1 سال رهایی مسافر تقی در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم، من ابتدا از صمیم قلب از خانواده‌ آقای مهندس سپاسگزارم؛ یادم آمد حدود پنج سال پیش آقا کوروش در اینجا لژیون داشتند و از این جایگاه صحبت می‌کردند و در همان زمان هم که من مرزبان بودم ایشان همیشه در جلسات حضور فعالی داشتند.

شرایط در مورد استفاده و درمان مواد مخدر از گذشته تا به الآن فرق زیادی نموده است،  من خودم با دو سه پک شروع به مصرف مواد کردم، مصرف مواد مخدر آن موقع شاید این‌قدر زیاد و قوی نبود، اما در هر صورت مسیر اعتیاد همیشه سراشیبی و رو به سقوط است، من در لژیون همیشه به رهجویانم می‌گویم؛ مواد مثل آسانسور نیست که بالا بروی و برگردی پایین، برای درمان مواد مخدر باید بنشینی، آموزش بگیری و تحمل کنی تا به نتیجه برسی، وقتی وارد کنگره می‌شویم تازه می‌فهمیم که برای رسیدن به درمان باید صبر و تمرین داشته باشیم، نقطه‌ی تحمل چیزی است که باید هر روز در خودمان تقویت کنیم.

انسان به این جهان آمده تا آموزش ببیند و خدمت کند، درمان هم با تکرار، آموزش و تمرین حاصل می‌شود. زمانی که در احاطه ضد‌ارزش‌ها بودیم، خیلی از چیزها را از دست دادیم اما امروز با آموزش‌های کنگره یاد گرفته‌ایم که هر چیز جای خودش را دارد. کسی که مصرف‌کننده است وقتی وارد کنگره می‌شود هنوز اثر مواد در وجودش هست و به آموزش و تمرین نیاز دارد. بعضی‌ها زودتر تغییر می‌کنند و بعضی دیرتر؛ اما تفاوت در میزان تحمل است، خود من علی هر روز مقدار زیادی ترس و اضطراب با خودم حمل می‌کردم، از کوچک‌ترین حرفی ناراحت می‌شدم و شاید تا ۴۸ ساعت در ذهنم می‌ماند. حالا فهمیده‌ام که باید صبر و تحمل داشته باشم تا به آرامش برسم.

مثلاً اگر همسرت چیزی گفت، اگر کسی در رانندگی یا محل کار حرفی زد، باید آرامش داشته باشی و به نتیجه کاری که می‌خواهی انجام بدهی در ابتدای کار فکر کنی، این را باید بگویم که بیرون از اینجا کمتر کسی است که مثل ما آموزش دیده باشد، کنگره دانشگاه زندگی است، بیش از نود هزار نفر در کنگره حضور دارند، این عدد شوخی نیست، این همه انسان آمده‌اند آموزش گرفته‌اند و درمان شده‌اند و آزمایش دیده‌اند. بیرون از کنگره کسی را پیدا نمی‌کنی که کمکت کند و پول نگیرد، هیچ کس بی منت هیچ کاری برایت انجام نمی‌دهد، من خودم زمانی که مواد مصرف می‌کردم زیاد متوجه نبودم.

ولی حالا می‌فهمم که سیگار حتی از مواد هم سخت‌تر است چون وقتی سیگار نکشی هنوز نیاز در وجودت هست و تا وقتی درمان سیگار کامل نشود درمان موادت کامل نشده و به آرامش نمی‌رسی، هفته‌ی گذشته فرمانبرداری را تمرین کردیم و گفتم بچه‌ها حتی اگر شده یک صفحه بنویسید، مهم این است که شروع کنید و بنویسید تا آموزش در وجودتان بنشیند، در پایان به مسافر عزیزمان که امروز یک‌سال رهایی خود را جشن می‌گیرد تبریک می‌گویم، ان‌شااله همیشه در مسیر خدمت و آموزش ثابت‌قدم باشد و روزی خودش در همین جایگاه بنشیند و از تجربیاتش بگوید.

 

"در ادامه جشن یکسال رهایی  مسافر تقی لژیون یکم"

اعلام سفر مسافر تقی:

سلام دوستان تقی هستم مسافر ، آخرین آنتی ایکس تریاک، 10 ماه و 11 روز سفر کردم، به روش DST با داروی OT نام راهنما آقای علی صفری، رهایی از بند مواد15 ماه،

آرزوی  مسافر تقي 

آرزو می‌کنم  همه جوانان خوشبخت شوند

خلاصه سخنان مسافر تقی:

سلام دوستان تقی هستم مسافر، قبل از هر چیز باید بگویم که این مسیر برای من آسان نبود، ابتدا از همسرم تشکر می‌کنم که واقعاً با صبر و تحمل بالا، سختی‌های زیادی را متحمل شد تا من بتوانم به این نقطه برسم. من در زمان مصرف هیچ درکی از زندگی نداشتم؛ انگار مفهومش را گم کرده بودم، ابتدا مصرفم کم بود و تفننی می‌کشیدم اما کم‌کم زیاد شد تا جایی که حدود بیست سال درگیر مصرف بودم. در ماه رمضان‌ها چند بار ترک کرده بودم، گاهی یکی دو ماه، حتی دو سال هم شد که نکشیدم ولی دوباره برمی‌گشتم، دوستانم هم می‌گفتند: «تو که وضعت خوبه، زیاد هم نمی‌کشی، بگیر بکش!» و باز هم از همان‌جا شروع می‌شد.

اما آخرهای مصرف، به ‌قدری وضعم خراب شده بود که خودم از خودم بدم می‌آمد حتی وقتی قرار بود به جشن عروسی برویم، همسرم می‌گفت: «برو کارت را زود انجام بده تا برسیم.» هیچ‌وقت نشد که سر وقت جایی برسم همیشه دیر می‌رسیدم، وقتی می‌رسیدیم میوه و شیرینی تمام شده بود دیگر هیچ ذوقی برای شادی و مهمانی نداشتم، فقط خستگی و بی‌حالی، تا اینکه یک روز با دوستانم نشستیم، من از وضع خودم خسته بودم همان‌جا با خدا حرف زدم و گفتم: «خدایا، کی می‌خواهی ما را نجات بدهی؟» یکی از بچه‌ها گفت از کنگره شنیده.

گفتند آنجا شربت خاصی می‌دهند، روش خوبی دارد، خلاصه آدرس گرفتم، تماس گرفتیم و گفتند دوشنبه و چهارشنبه بیایید ما هم چهارشنبه آمدیم، روز اول که وارد شدم، آقا مرتضی، آقا امیر و آقا مهدی مرزبان بودند وقتی دیدم شال نارنجی به تن دارند، خیلی خوشم آمد با خودم گفتم: «یعنی اینا واقعاً ترک کرده‌اند؟!» جلسه دوم که آمدم، تولد آقای حسین درویش بود، راهنمایش هم آقای بهروز بود وقتی تابلو ۶۰ درجه را دیدم اول فکر کردم نقاشی ساده‌ای است، ولی بعد فهمیدم چقدر معنا دارد، بعد از چند جلسه، آرام‌آرام باورم شد که این راه می‌تواند نجاتم دهد.

حسن آقا راهنمای تازه‌واردینم، خیلی صبورانه با من کار کرد از من خواست سی‌دی بنویسم، گفت باید بنویسی تا یاد بگیری خودم نمی‌توانستم، گاهی دخترم زهرا کمکم می‌کرد و می‌نوشت، الان یک سال است که رها شده‌ام سر کار که می‌روم، همسایه‌ها می‌پرسند: « دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها کجا می‌روی ؟» و من با افتخار می‌گویم: «به کنگره می‌روم» شاید باورتان نشود، اما من امروز حس زنده بودن و آرامش دارم، حسی مانند عشق به ماندن، چون واقعاً حس خوبی از بودن در کنار شماها دارم از ته دل همه‌تان را دوست دارم و از راهنمایم، از مرزبانان، از تمام خدمتگزاران کنگره تشکر می‌کنم که باعث شدید من زندگی را دوباره تجربه کنم

خلاصه سخنان راهنمای همسفر مسافر تقی:

ما قبل از رسیدن به این وادی، هشت وادی را پشت سر گذاشتیم: تفکر، حرکت، صبر، رضا، تسلیم و دوباره تفکر و درک مفاهیم آن، همه‌ی این‌ها مقدمه‌ای بود تا وارد مرحله‌ی جدیدی به نام «نقطه‌ی تحمل» شویم، تا زمانی که از این مراحل عبور نکنیم نمی‌توانیم به مرحله‌ی ظرفیت واقعی برسیم چون هر جایگاه و موقعیتی ظرفیت خاص خودش را دارد، همه می‌دانیم که تمام موجوداتی که خداوند آفریده دارای ظرفیت و گنجایش مشخصی هستند، اگر بیش از اندازه به آن‌ها نیرو وارد شود از نقطه‌ی تحمل خارج می‌شوند و وارد آستانه‌ی آشوب خواهند شد.

در واقع، بیشتر درگیری‌ها و اختلاف‌ها به خاطر ندانستن همین ظرفیت و گنجایش افراد به‌وجود می‌آید، من در مسیر یادگیریم فهمیدم که بخش زیادی از ناشناخته‌ها به‌خاطر این است که انسان‌ها وارد وادی نهم نشده‌اند و نقطه‌ی تحملشان را پیدا نکرده‌اند، قانون ذره در این وادی به ما آموزش می‌دهد که هر چیز و هر کسی در هر جایگاهی که قرار دارد در تعادل الهی است، اگر من امروز در این جایگاه هستم، این نتیجه‌ی همان تعادل خداوند است، برای رسیدن به هر جایگاه بالاتر باید آموزش ببینم. ما یک مثلث دانایی داریم که از سه ضلع آموزش، تفکر و تجربه تشکیل شده است، وقتی این سه را با هم پیش ببریم ظرفیت درون ما افزایش پیدا می‌کند.

یعنی یاد می‌گیریم در هر موقعیتی نقطه‌ی تحمل خود را بالا ببریم و در برابر مشکلات و مسائل مختلف آرام‌تر و قوی‌تر باشیم.،البته رسیدن به این نقطه بدون گذشت زمان تکرار و تمرین مداوم امکان‌پذیر نیست. امیدوارم بتوانم نقطه‌ی تحمل خود را هر روز بالاتر ببرم، می‌خواهم بگویم این وادی مصداق کامل تلاش خانم لیلی عزیز است. خیلی وقت‌ها افراد وارد کنگره می‌شوند و فکر می‌کنند قرار است چند جلسه بیایند و بروند، اما خانم لیلی با پشتکار فراوان ماندند، تلاش کردند و ماندگار شدند، من واقعاً از ته دل برایشان خوشحالم.

یادم هست روزی به من گفتند: «آنقدر درگیری دارم، کار خانه هست، کمرم درد می‌کند، نمی‌توانم بنویسم ...» من به ایشان گفتم: «شما فقط شروع کنید، بقیه خودش می‌آید» و واقعاً هم همین شد؛ با پشتکار شروع کردند، ادامه دادند و توانستند چهل سی‌دی را بنویسند، درست است که کمی طول کشید، اما نتیجه‌اش عالی بود و امروز در این جایگاه قرار دارند، برایشان بسیار خوشحال هستم و مطمئنم زوجی هستند که روزی شال خوشرنگ نارنجی و سپس سبز را دریافت خواهند کرد. امیدوارم جشن پنج‌سال رهایی‌شان را با شال نارنجی ببینم، به علی آقا، آقا تقی و خانم لیلی عزیز از صمیم قلب تبریک می‌گویم و همین‌طور به همه‌ اعضای شعبه‌ شهرری، امیدوارم همه مستدام و پایدار باشند.

خلاصه سخنان همسفر مسافر تقی:

در ابتدا سپاسگزاری خود را تقدیم می‌کنم به جناب مهندس و خانواده‌ی محترم شان و همچنین به عزیزم که با حمایت‌هایشان چراغ راه من در این مسیر بودند. از راهنمای مسافرم نیز صمیمانه تشکر می‌کنم و همین‌طور از خود مسافرم،  در زمان مصرف مسافرم هیچ مشکلی برای من ایجاد نکرد و آزار و اذیتی نداشت، اما من خودم وقتی برای اولین‌بار به کنگره آمدم، حالم بسیار خراب بود. امروز از همه‌ی راهنماها، مسافران و عزیزانی که در این مسیر زحمت می‌کشند و کمک می‌کنند تا ما به آرامش برسیم، قدردانی و تشکر می‌کنم و از همه‌ی شما عزیزان که در این جشن شرکت کردید

مرزبان کشیک: مسافر فرهاد

تنظیم و ویراستار: مسافر حسین از لژیون سوم

تایپ:  مسافر هاشم از لژیون ششم

مسافران و همسفران نمایندگی شهرری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .