مسئلهای که در همه ابعاد زندگی خیلی مهم و حائز اهمیت است، تعادل است. انسانهایی که خوشخلق و در عین حال جدی و سختکوش هستند، انسانهای بسیار موفقی میشوند و این مهم جز با بالا بردن دانایی حاصل نمیشود. انسان دانا میداند که ممکن است اشتباه کند، اشتباه خود را میپذیرد، عذرخواهی میکند و درصدد جبران اشتباه خود برمیآید؛ اما انسان نادان همیشه بهدنبال توجیه اشتباهات خود میباشد. در طبیعت همه مدلها تکراری و یکسان هستند. ساختمان جسم انسان از سلول تشکیل شده است که مهمترین سلولها، سلولهای عصبی هستند. سلولهای عصبی شبیه درخت هستند و هر کدام از سه قسمت تشکیل شدهاند: ۱_ دندریت ۲_ آکسان ۳_ غلاف میلین که مثل پوست درخت است. دندریت مانند شاخوبرگهای درخت میماند. غلاف میلین تنه است، انتهای آن به ریشه میرسد و آکسان ریشه و تنه است. دندریتها اطلاعات را به سلولهای عصبی دیگر منتقل میکنند و دقیقاً مثل درخت عمل میکنند. کیهان هم مانند درخت است؛ پس مدل درخت خیلی مدل مهمی در جهان است؛ اگر تاریکی بخواهد رشد کند؛ چون نمیتواند خودش رشد کند؛ بایستی خود را پیوند بزند. تاریکی از خود تولید، حیات و زایشی ندارد؛ پس باید خود را با درخت پیوند بزند. یک میکروب یا انگل بایستی خود را به یک میزبان وصل کند تا بتواند از او تغذیه کند و رشد کند.
هنگامی که نیروهای منفی میخواهند رشد کنند، خودشان را به یک درخت (انسان) پیوند میزنند، به اینصورت که ابتدا یک ضربه روحی و عاطفی به او وارد میکنند که به آن پیوند نامیمون گفته میشود. پیوند نامیمون انسان با تاریکی اعتیاد، اضافه وزن و ضربههای عاطفی است. نیروهای منفی وقتی بخواهند رشد کنند و تکثیر شوند؛ باید از نوع خودشان را بهوجود بیاورند و اگر یک نفر مورد آزار، شکنجه، تجاوز یا آسیب فیزیکی قرار میگیرد، آن زخم به کالبد و صور پنهان او وارد میشود و تا زخم ایجاد نشود نمیتواند پیوندی برقرار کند. مرحله اول آسیب و زخمی است که شخصی در شخص دیگر ایجاد میکند؛ اما مرحله دوم بسیار مرحله مهم و حیاتی است از این جهت که شما با این بدی پیوند نداشته باشید؛ زیرا این شاخه که به شما پیوند خورده است، برای رشد خود باید از شما انرژی جذب کند و نهایتاً شما را تبدیل به یک انسانی شبیه خودش کند و خواسته نهایی نیروی منفی نیز همین است که شما تبدیل به یک انسان متجاوز شوید. در این زمان شما باید فرایند انرژی را به آن شاخه متوقف کنید تا انرژی به آن منتقل نشود و آن شاخه یواشیواش ضعیف شود، خشک شود و از بین برود. تکرار آن اتفاق بد در ذهن باعث افزایش انرژی و کسب انرژی در نیروی منفی میشود. وقتی شما به چیزی فکر میکنید آن چیز از شما انرژی جذب میکند و نیروی منفی از این انرژی استفاده میکند و رشد میکند، در نتیجه اگر به انسان آسیب یا ضربهای وارد میشود، اگر دانش این موضوع را داشته باشد، زخم خود را ترمیم میکند و دوباره به نقطه قبل برمیگردد و قویتر از قبل ادامه میدهد، بهشرطی که بتواند فرایند انرژی را متوقف کند.
اگر درختی بخواهد میوه خوبی دهد؛ باید بهصورت متقارن هرس شود. وقتیکه درست هرس میشود، میتواند بیشترین نور خورشید را دریافت کند. انسان برای رشد کردن نیاز به محبت و علم دارد. درختی که درست هرس نشود، وقتی شاخهاش به یک سمت متمایل میشود، میوه کمتری میدهد؛ زیرا میداند تعادل او از دست میرود و ممکن است بشکند و چون درخت هوشمند است میوه کمتری میدهد. انسان هم همینطور است. انسانی که فقط در یک شاخه رشد کند، نمیتواند میوه خوبی دهد. انسانها هم باید خود را هرس کنند تا بتوانند در همه جهتها رشد کنند. انسانی که روی یک موضوعی متمرکز میشود مانند درخت سرو، فقط روی یک شاخه بالا میرود و هیچ میوهای نمیدهد. درختی محکم است که ریشه محکمی داشته باشد، وقتی به درخت زیاد آب دهیم، ریشه بهدنبال آب نمیرود، در نتیجه ریشه سست باقی میماند و میوه خوبی نمیدهد. انسانها هم همینگونه هستند، فرزندانی که همیشه در وفور نعمت هستند ریشه سست دارند، در نتیجه میوههای خوبی نخواهند داد. شاخهها خواستههای انسان هستند که در هر جهتی رشد میکنند، شاخههای نامعقول، بایستی هرس شوند و انسان باید چند بعدی باشد و ریشه بایستی بگردد و آب را پیدا کند.
منبع: سیدی هرس
نویسنده: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)
رابط خبری: همسفر ربابه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
16