English Version
This Site Is Available In English

سفر از نماد تا حقیقت

سفر از نماد تا حقیقت

جلسه ی هماهنگی راهنمایان و اعضای لژیون سردار استان مرکزی با استادی دیده بان محترم پهلوان علیرضا زرکش‌‌ در روز پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۸/۰۸ ساعت ۱۲:۰۰ به میزبانی نمایندگی امیر برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، علیرضا هستم، یک مسافر.

خوشحالم که در جمع شما دوستان هستم و سپاس‌گزار آقای مهندس هستم بابت چنین بستری که فراهم کردند. گلریزان نزدیک است و امیدوارم همه‌ی شعب بتوانند جشن خوبی برگزار کنند. هرچقدر ما فهم بیشتری از کنگره داشته باشیم، بهتر می‌توانیم عمل کنیم.

امروز در این جلسه که چندین شعبه جمع شده‌اند، بعضی‌ها با تمام اشتیاق آمده‌اند و بعضی‌ها هم دیرتر رسیده‌اند که به خوب و بد ماجرا کاری ندارم. کلیات ماجرا را می‌گویم. مثل سفر اولی که وقتی انتهای سفر است، به او می‌گویی برویم رهایی بگیریم ولی می‌گوید همین‌جا رها شوم! و بعضاً در یک گرم سی‌روز هم، بدون اینکه به راهنمایش بگوید، از کنگره می‌رود! یک دیدگاهی داشته که این کار را کرده، درصورتی‌که راهنما در طول سفر اولش این را آموزش داده، ولی شاید چنین شرایطی پیش بیاید.

گلریزان و هر عملی همین‌طور است. در یک مهمانی هم بعضی‌ها می‌آیند، می‌خورند و می‌روند. در کنگره قضایا فرق می‌کند؛ آن‌قدری فرق می‌کند که اگر در سفر اول، یک سی‌سی اضافه بخوری، سفر اولت خراب می‌شود.

ما روشی داریم به نام روش درمان DST. اگر ما روش را نشناسیم، نمی‌دانیم داریم چه‌کار می‌کنیم. منِ دیده‌بان باید بدانم دارم چه‌کار می‌کنم، همین‌طور یک راهنما، یک مرزبان و هر جایگاه دیگری. یک پدر، یک فرزند، یک مادر اگر نداند دارد چه‌کار می‌کند، به بی‌راهه می‌رود. تمام تلاش آقای مهندس این است که بدانیم داریم چه‌کار می‌کنیم.

یک سفر اولی تمام تلاشش را می‌کند که سیستم خَمر خود را بازسازی کند، سیستمی که تعادل را به ارمغان می‌آورد. تمام تلاش کنگره برای راه‌اندازی خط خَمر و تعادل است. کسانی که مصرف‌کننده هستند، خیلی خوب می‌دانند این خط خَمر چیست؛ وقتی آن سیستم در بدن انسان از کار می‌افتد، همه‌چیز از حالت تعادل خودش خارج می‌شود.

در سفر اول ما می‌خواهیم جسم خودمان را راه بیندازیم. یک مثلث جسم، روان و جهان‌بینی داریم و یک مثلث دیگر داریم که تعقّل، عشق و ایمان است. همه‌ی مثلث‌ها باید روی هم چفت شوند. کسی که دارد درمان می‌شود، باید بداند دارد چه‌کار می‌کند تا نتیجه بگیرد.

ما می‌گوییم نادانی، دانایی و دانایی مؤثر. اگر ما ندانیم، نمی‌توانیم کاری کنیم. در سفر اول تلاش می‌کنیم که خط خَمر را راه بیندازیم، ولی این خط خَمر فقط تعقّل نیست یا فقط جسم نیست؛ دو مطلب دیگر هم به اسم عشق و ایمان دارد.

فقط کم کردن دارو حالت را خوب نمی‌کند؛ تا یک جایی خوب است، ولی در جای دوم دیگر حالت خوب نیست. این خط خَمر و تعادل خودمان را باید بتوانیم با خودمان حمل کنیم؛ اطلاعات و آگاهی خودمان را به بیرون از کنگره هم انتقال دهیم.

اما چرا نمی‌توانیم آگاهی خودمان را به بیرون از این در ببریم؟ چون یک چیزی جلویش را می‌گیرد. در کنگره از ایجنت خوشمان می‌آید ولی بیرون از کنگره، از خانواده نمی‌توانیم حس خوب بگیریم. چرا نمی‌توانیم این کار را بکنیم؟!

هفته، هفته‌ی نویسنده است و آقای مهندس به تک‌تک سؤالات نامجهول زندگی یک انسان پاسخ داده است. ما در کنگره باید بتوانیم به سؤالات‌مان پاسخ دهیم تا بتوانیم زندگی کنیم. بدون خط خَمر و خط تعادل هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم.

کسی که شیشه مصرف می‌کند، این خط خَمر اوست ولی یک پرده پایین‌تر؛ و کسی که عارف است و حال خیلی خوبی دارد، خط خَمر او یک پرده بالاتر است. وقت ما دارد می‌رود؛ اگر به درستی از آن استفاده نکنیم، از دست می‌رود.

از حضرت نوح پرسیدند: این چه خانه‌ای است که ساختی که پاهایت از آن بیرون است؟ این‌همه عمر داری، پس خانه‌ی بزرگ‌تر می‌ساختی! حضرت نوح گفت: اگر می‌دانستم زندگی این‌قدر کوتاه است، همین را هم نمی‌ساختم!

این‌هایی که می‌شنویم کاملاً جدی است. این‌هاست که به ما ارث می‌رسد؛ این‌هاست که به درد ما می‌خورد و می‌تواند درد ما را درمان کند. این خط خَمر زمانی با ما می‌تواند باشد که ما بهای آن را بپردازیم.

یک سفر اولی، خدمت مالی برایش مثل دارو می‌ماند. من دارم با صاحب تفکر صحبت می‌کنم، کسی که پنج یا شش ماه از سفرش گذشته و احساسی در وجودش هست، کارش، خانواده‌اش و حالش بهتر شده. این جلسه برای کسانی است که در حد خودشان برداشتی از کنگره کرده‌اند.

همه‌ی ما به خدمت نیاز داریم؛ به این شال‌های رنگی نیاز داریم، ولی چیزی که ما را به هم متصل می‌کند ایمان است. ایمان پُلی است بین تعقّل و عشق.

یک سفر اولی اگر در ایمان قدم برندارد، باید بیشتر به خط خَمرش رسیدگی کند. سفردومی که شال راهنمایی می‌اندازد، شال مرزبانی می‌اندازد، شال دیده‌بانی می‌اندازد، اگر نداند که قسمتی از این خط خَمرش مربوط به قسمت نادیده‌هاست، مربوط به چیزی است که به آن می‌گویند ایمان، اگر از آن امتناع کند، نمی‌تواند تجربه‌ی واقعی داشته باشد.

همه‌ی ما در کنگره به دنبال تعادل می‌گردیم که فوق ترک و درمان است. باید بتوانیم روی خط تعادل حرکت کنیم و از آن استفاده کنیم؛

باید بتوانیم زندگی بامعنایی داشته باشیم و هوشیار باشیم تا در لحظه تفکر کنیم و حرف بزنیم.

و این نیاز به خدمت مالی دارد. کنگره هزینه‌ی زیادی بابت هرکسی پرداخت می‌کند. بابت یک سفر اولی، صد میلیون هزینه می‌شود؛ برای یک راهنما، به تعداد سفر اولی‌هایی که در لژیون دارد، در حال پرداخت هزینه است. برای یک ایجنت و مرزبان، به تعداد تمام سفر اولی‌های آن شعبه.

این مهم است که کسی که شال پهلوانی انداخته یا انگشتر دنوری دریافت کرده یا کسی که سرداری خدمت مالی کرده، در حد خودش، کنگره هزینه کرده تا این فرد به این فهم برسد که بتواند بخشش کند.

یک پهلوان شش‌صد میلیون پرداخت کرده ولی هزاران میلیارد برایش هزینه شده تا به فهمِ بخشش رسیده؛ یا کسی که با تمام وجودش شش میلیون پرداخت کرده، کنگره خیلی هزینه کرده تا این فرد بفهمد و بخشش کند، بفهمد که چه می‌خواهد.

زندگی لحظه‌لحظه است… غم و شادی‌اش، شهوتش، غمش، شادی‌اش.
باید پاسخ بدی به این سؤال. در کنگره می‌گم که هفته هفته نویسنده است و جناب مهندس به تمام این‌ها پاسخ داده، و این پاسخ رو می‌بینی.همه حق می‌گن، ولی اون سفر دومی‌ها حقیقت کنگره‌ان.

همه می‌نویسن از نور و صوت و حس بر پایه‌ی تفکر خودشون،ولی کدوم رو می‌تونین ببینید نتیجه‌اش رو؟ به درستی؟چون می‌بینیم دیگه، همه ما نتیجه‌ی تفکر و اندیشه و کلماتیم.اما کسی می‌تونه صد در صد نتیجه بگیره که اون یک‌دهم رو در سفرش رعایت کنه.غیر از اون، هر زمان نشئه میشه باید بهاش رو بپردازه، اندازه‌ها هم دست خودشه.

پهلوان‌ها رفتن تو ترازو، دیدن اندازه‌شون پانصد، ششصد میلیونه.یکی هم میره و می‌بینه اندازه‌ش یک میلیارد، ده میلیارد، صد میلیاردِ.بازی می‌کنن بچه‌ها، یکی زمین می‌ده یکی پول.تو لژیون سردار دور هم می‌شینیم و درباره‌ی چرایی این صحبت می‌کنیم که چرا باید کمک بکنیم؟

و جالبه که از روز اول تأسیس لژیون سردار، هرچه جلوتر می‌ریم مفاهیمش رنگ و بوی تازه‌تری می‌گیره.هر لحظه بچه‌ها حس و حال بهتری می‌گیرن.لازمش اینه که من خدمت مالی کنم؛ چه در کنگره، چه در خانواده و جامعه.اون موقع‌ست که می‌تونم با خودم این مطالب رو به زندگی و اجتماع ببرم.

دروغ نیست؛ باید بخشید تا به دست آورد.اینا حقه، و چه کسی حق رو اجرا می‌کنه؟کسی که حقیقیه.آقای مهندس حقیقیه، چون انجام می‌ده.و حقیقت ماجرا اینه که کنگره هر روز داره بزرگ‌تر میشه.به قدری که عظمتش توی دهان نمی‌گنجه؛ تا جایی که در اروپا تحقیقات کنگره رو انجام می‌دن،کنگره دانشگاه داره و این خودِ شکوهه.

امیدوارم بتونیم از مطالب استفاده کنیم.آمدیم از کلام رد بشیم و جدی در مسیر قدم بگذاریم.چون یک سفر اولی هم باید جدی باشه.تا جایی که حتی اگر یک دقیقه از زمان خوردن OT گذشت، نباید بخوریش.این چیزیه که من تجربه دارم.

حالا این خط تعادل دست کیه و چه کسی راهبری می‌کنه؟هرکسی که در مسیر باشه و معرفت و شناخت داشته باشه، متوجه میشه.عدالت دست خداونده و شمشیر هم دست ایمانه؛و خوشا به حال کسی که بی‌محابا می‌بخشه و خدمت می‌کنه.همه‌ی ما نمادیم؛ نمادی از راهنما، استاد، ایجنت، دیده‌بان یا پهلوان.مثل مجسمه می‌مونیم،

اما همه‌ی این‌ها در تفکر، اندیشه و عمل معنا پیدا می‌کنه.یک‌سری می‌تونن از این نمادها عبور کنن.سفر اول هم کیه و کجاست؟ نمادش گل رهایی‌.همه‌چیز تعیین‌کننده‌ست.اگر می‌خوایم بفهمیم مسیرمون درسته، یک نشانه داره:آدم مصرف‌کننده، انسانی تنهاست.مسیری درسته که هر قطره‌ای که بهش اضافه میشه،

تنهایی کمتر بشه؛ دو نفر، سه نفر، صد نفر کنار انسان قرار بگیرن. کنگره و نوشته‌های جناب مهندس، اگر روی زمین عمل بشن،ما رو از “کسر بودن” و “منها بودن” به “جمع بودن” تبدیل می‌کنند.کسی که ایمان داره، ایمانش در بخشش دیده میشه. ایمان فقط روی سجاده نیست. و همه‌ی ما تلاش می‌کنیم خودمون رو بشناسیم.

عکس:مرزبان خبری مسافر صادق

تایپ:مسافر رضا،مسافر عیسی

تنظیم و بارگزاری:همسفر یاسین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .