پنجمین جلسه از دوره شانزدهم کارگاههای آموزش خصوصی همسفران آقا، نمایندگی شادآباد؛ به استادی راهنمای محترم همسفر سعید، نگهبانی همسفر سجاد و دبیری موقت همسفر ابوالفضل؛ با دستور جلسه "OT - DST" پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
از همهی عزیزانی که باعث شدند امروز در این جایگاه در خدمت شما باشم، صمیمانه تشکر میکنم؛ از آقا سجاد، آقا وحید، مرزبان محترم، آقا محمدرضا ایجنت محترم، و همهی کسانی که در مسیر رشد و تغییر من نقش داشتند.
خدا را شکر که در کنگره در حال یادگیری هستم؛ یادگیریهایی که شاید در ظاهر ساده باشند، اما در عمق، تحولی بزرگ به همراه دارند. نخستین درسی که آموختم، تشکر کردن بود؛ چیزی که شاید روزی در واژگان من معنا نداشت، اما امروز برایم یکی از زیباترین عادتهای انسانی شده است. شاید باورش سخت باشد، اما منِ امروز، از گفتن «خدا را شکر» و «ممنونم» احساس خوشبختی میکنم. این حس تازه را مدیون آموزشهای کنگره و روش ارزشمند مهندس حسین دژاکام هستم.
آقای مهندس بارها فرمودهاند:
«هیچکس به اندازهی خودِ مصرفکننده، خواهان رهایی از دام اعتیاد نیست. اگر خطا میکند، از روی ناآگاهی است، نه عمد.» این جمله برای من معنای تازهای دارد؛ زیرا من نیز روزی در تاریکی ناآگاهی گم شده بودم، اما به کمک آموزشها یاد گرفتم تفاوت میان خوب و بد را تشخیص دهم و مسیر درست را انتخاب کنم. خدا را شکر میکنم که با روش DST و داروی OT درمان شدم. OT همان تریاک است، اما در کنگره، به شکلی علمی و دقیق مصرف میشود. بعضی در بیرون میگویند: «چه فرقی دارد؟ تریاک، تریاک است!»
اما این تصور اشتباه است. همانطور که تیغ جراحی در دستان یک پزشک حاذق، نجاتبخش است، داروی OT نیز در کنگره، ابزاری درمانگر و حیاتبخش است. من روزی با همین ماده در بیرون از کنگره جانم را از دست میدادم، اما در کنگره، به واسطهی علم و نظمی که در سیستم حاکم است، همان دارو سبب نجاتم شد. سعیدی که تا ظهر میخوابید و حتی برای کارهای شخصی داخل منزل هم حال نداشت، حالا چه اتفاقی افتاده است که همان سعید ساعت سه و نیم صبح بیدار میشود تا در پارک طالقانی، کنار دو هزار نفر دیگر، در مرزبانی حضور داشته باشد و همچنین با حال بهتر از پارک بر می گشتم. آقای مهندس می گویند پول مقدس است، اما من حال نداشتم برای خودم کاری انجام دهم، حتی برای واریز پول به حساب خودم. اما امروز، با شوق و انرژی بیدار میشوم و زندگیام معنا پیدا کرده است. آن روزها، بزرگترین کمک من به خانوادهام این بود که «مزاحم نباشم»!
این تغییر را مدیون همان شربت OT هستم. آقای مهندس جسم انسان را به ساختمانی تشبیه میکنند که برای بازسازیاش به مصالح نیاز دارد. هر چیزی که برای بازسازی ساختمان جسم نیاز هست در OT موجود است. OT همان مصالح حیاتی است؛ کاملترین، ارزانترین و کمخطرترین داروی ممکن برای بازسازی جسم است. اما بازسازی بدون دانش ممکن نیست. باید بدانیم کدام ستون را باید برداشت و کدام را نه. آقای مهندس این علم را دارند و با دلسوزی آن را به ما آموزش دادهاند.
به لطف این آموزشها، جسم من توانست خود را بازسازی کند و از بیحسی و رکود به حرکت، تلاش و زندگی برسد. امروز منِ سعید، دنبال کار و برنامههای خودم هستم، با امید، نظم و عشق به زندگی.
از خداوند، از آقای مهندس، و از همهی اعضای کنگرهی ۶۰، صمیمانه سپاسگزارم. خدا را شکر که در مسیر روشن عشق، آموزش و خدمت قدم برمیدارم.

تایپ و ویراستاری: همسفر احسان
سایت همسفران آقا نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
24