چهاردهمین جلسه از دوره بیستوسوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران آقا، نمایندگی پرستار، به استادی راهنمای محترم پهلوان امیر، نگهبانی همسفر علی و دبیری همسفر محمد امین، با دستور جلسه «دی اس تی و اوتی» پنجشنبه هشتم آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، امیر هستم، یک مسافر.
خدا را شکر میکنم که در این جایگاه قرار گرفتم و توانستم در کنار شما همسفران باشم. بودن در جمع شما لیاقت میخواهد و من از صمیم قلب سپاسگزارم که خداوند این لیاقت را به من عطا کرد. از همه شما ممنونم که مرا پذیرفتید و اجازه دادید اینجا بنشینم.
ما قبلاً دستور جلسههای زیادی نداشتیم، اما به قول خودمان، آن چالهچولهها و مشغلههایی که در زندگی داریم، باعث میشود نیاز به دستور جلسات جدید احساس شود. چون موضوعات تازهای وارد کنگره شده، گاهی دو دستور جلسه را یکی میکنند، چون شبیه هم هستند. البته صحبت دربارهی دو موضوع متفاوت زمان زیادی میبرد و یادگیری هم نیاز به فرصت دارد. من فقط در حد یادآوری از گذشتهی خودم در خدمتتان هستم.
در ابتدا میخواهم دربارهی اوتی صحبت کنم. اجازه بدهید با یک مثال شروع کنم. گاهی برای سفر به جایی رفتم، مثلاً ویلایی اجاره کردم. شاید پول زیادی هم دادهام، بیرون خوش گذشته، مهمانها آمدهاند، اما داخل خانه حس خوبی نداشتم. با اینکه استخر و همهچیز داشت، باز هم نمیچسبید. با بعضیها رفاقت کردم، اما دلنشین نبود. آخر سر همیشه به خودم میگفتم: «آن خانه روح نداشت.»
از همینجا میخواهم برسم به صحبتهای آقای مهندس در سیدی رب ۱ و ۲. ایشان دربارهی «روح» خیلی زیبا حرف میزنند. تنها موجودی که روح دارد، انسان است؛ بقیهی موجودات فقط غریزه و نفس دارند. انسان زمانی صاحب روح میشود که از شکم مادر خارج میشود و بند نافش بریده میشود. همان لحظهای که نوزاد گریه میکند، روح در او دمیده میشود. قبل از آن، در رحم، از خون و آب تغذیه میکرد و هیچ حسی نداشت. حالا اگر او را دوباره در آب بگذاریم، میتواند زندگی کند؟ نه، چون آن دوران تمام شده، وارد جهانی دیگر شده است.
از این مقدمه میخواهم برسم به این نکته که شربت تریاک روح ندارد. وقتی تازهواردی پیش من میآید و میگوید اوتی مصرف میکند، از او میپرسم چند سیسی میخورد. بعضی میگویند: «آقا، اوتی است.» من میگویم: نه، شربت تریاک. چون زمانی که این شربت وارد کنگره شد و روش دیاستی قرار گرفت، انگار روح به آن دمیده شد؛ مثل همان نوزادی که تازه روح در او دمیده میشود. از آن لحظه به بعد، شربت تریاک تبدیل به اوتی شد؛ وارد دنیای جدیدی شد، زنده شد.

من تازه فهمیدم اوتی چیست و چه خواصی دارد. چه آلکالوئیدهایی در آن وجود دارد. تا امروز بیش از پنجاهودو نوع مادهی مؤثر در آن شناخته شده که بدن انسان هم تولیدشان میکند. به همین دلیل است که بسیاری از بیماریها، حتی سرطان، با اوتی درمان میشوند. چون ترکیباتی دارد که بدن نیز آنها را میسازد؛ برای همین مقدس است.
اما اگر بیرون از کنگره از عطاری شربت تریاک بگیری، هرچند موادش یکی باشد، اثری ندارد. چرا؟ چون روش و اجازه ندارد. در واقع مال غصبی است. مثل مالی که صاحب دارد و بدون اجازهاش استفاده میشود؛ دیر یا زود صاحبش میگوید: «بلند شو، این مال من است.» پس اوتی صاحب دارد، روش دارد، برکت دارد. چون با اجازهی خالق روش، یعنی مهندس، ساخته شده و اوست که به آن روح بخشیده است.
یادم هست سال ۸۳ یا ۸۴ بچهمحلهایم شبها تا صبح بیلیارد بازی میکردند. چند نفرشان که از پایهگذاران آکادمی بودند، گفتند: «بیا کنگره.» رفتم، دیدم تریاک را دستشان گرفتهاند و تقسیم میکنند. گفتم: «من هم تریاک میکشم، شما هم دارید میکشید؟» برگشتم خانه. اگر آن موقع اوتی وجود داشت، من همان سال ۸۳ رها میشدم. اما دیاستی یعنی تدریجی؛ یعنی یواشیواش. همهچیز باید آرام و درست طی شود.
قبل از کنگره، یکبار سمزدایی انجام داده بودم. سه هفته در آن دوران در کما بودم. حالا حدود چهارده، پانزده سال از آن میگذرد، اما هنوز هیچچیز از آن سه هفته را به یاد ندارم. فقط تصویری محو از هتلی در ذهنم مانده که در آن فریاد میزدند و آخر سر پدرم مرا برد. بقیهاش پاک شده. اما امروز در کنگره جایی هستم که اگر خراب کنم، میگوید: «اشکال ندارد، بیا بغلم، دوباره درستت میکنم. به خودت اعتماد کن، من به تو اعتماد دارم.»
در حالی که بین شما نشسته بودم، این فکر به ذهنم رسید که همهچیز در این مسیر تدریجی است؛ چه اخلاق خوب، چه حال خوب، چه رشد در سفر. حتی اگر مسافری دارید که هنوز نیامده کنگره یا کمی بدقلقی میکند، نگران نباشید، چون باید مرحلهبهمرحله تغییر کند. همانطور که من اگر در سال ۸۳ با تریاک سفر میکردم، شاید حال امروز را نداشتم.
باید صبر داشت، چون رشد و رهایی مثل دیاستی است؛ آرام، تدریجی و با حکمت. شاید بچهی من هنوز به جایگاهی نرسیده که بچهی دیگری رسیده، اما خدا از من و شما قشنگتر میچیند. هر چیز در زمان خودش پخته میشود.
خیلی ممنونم که به صحبتهای من توجه کردید.

حضور پهلوان محترم،همسفر حسن عاشقی و پهلوان محترم، مسافر امیر عاشقی در بین همسفران محترم
تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمتگزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
76