English Version
This Site Is Available In English

کشف بزرگ

کشف بزرگ

مسافر من قبل از ورود به کنگره۶۰، با مصرف مواد در ساعات مختلف شبانه‌روز، من و فرزندانم حتی خودش را آزار می‌داد که اثرات بدی روی همه ما می‌گذاشت مثل: خوابیدن‌های طولانی و بی‌موقع تا خماری و نعشگی تاثیر گذاشته بود؛ آقای مهندس با تحقیقات فراوان شربت شفابخش OT، را اختراع کردند که باعث ترمیم جسم و روان مسافر، در کنار آن روان همسر و فرزندان را دربرداشت؛ این دارو به زمان نیاز دارد، تا بتواند سیستم بدن را به بهترین شکل بازسازی کند، خوشحال‌ام با کنگره۶۰، شربت OT، و روش DST، آشنا شدم؛ آقای مهندس با این کشف بزرگ توانستند، بیماری اعتیاد و بعضی بیماری‌های دیگر را درمان کنند؛ بسیاری از زندگی‌ها جان تازه‌ای به خود گرفت؛ نظم و انضباط همراه با متد DST، و در کنار آن آموزش جهان‌بینی همه چیز را تمام کرده و یک برنامه جامع و کامل را ارائه داده است.

کنگره۶۰، توانسته در راستای درمان اعتیاد حرکت بزرگی را رقم بزند و با روش DST، و داروی OT، درمان را آسان کرده است و یک داروی استاندارد طبق معیارهای داروسازی آماده شده است؛ درمان با OT، هم سخت و هم سهل است، اگر انسان آگاه و دانا باشد، طبق برنامه پیش برود، درمان با سهولت انجام می‌گیرد، اگر ناآگاه و نادان باشد درمان سخت و طاقت‌فرسا می‌شود؛ از طریق OT، بیوشیمی بدن راه‌اندازی می‌شود در کنار این همان اندازه که از دارو به صورت پله‌پله کم می‌شود، به همان اندازه باعث افزایش نقطه تحمل، ظرفیت و بخشش انسان می‌شود؛ به اندازه‌ای که شربت یا داروی مصرفی کم می‌شود، در مقابل همان مقدار به فهم انسان افزوده می‌شود.

در کنگره۶۰، یاد گرفتم که در شرایط سخت هم می‌توان پس‌انداز کرد، از این پس‌انداز در جشن گلریزان استفاده کنم و بتوانم سهم کوچکی در راستای هدف بزرگ کنگره۶۰، داشته باشم، همیشه با حسرت به اعضای لژیون سردار نگاه می‌کردم و می‌گفتم: خوش به حال آن‌ها چه توانمند هستند که می‌توانند مقداری از پول خود را ببخشند؛ وقتی راهنما همسفر زهرا در لژیون از عضویت لژیون سردار می‌گفتند، اشک در چشمان من حلقه می‌زد و با حسرت می‌گفتم: کاش شغل یا پس‌اندازی داشتم، با صحبت‌های ایشان کم‌کم پس انداز را شروع کردم؛ قبل از ورود به لژیون سردار همیشه در گلریزان سعی می‌کردم، با پول خود در جشن حاضر شوم؛ یک سال با مبلغی که از پاک کردن گل زعفران به دست آورده بودم، در جشن حاضر شدم، بسیار خوشحال بودم که از خود پولی داشتم که ببخشم؛ بعد از آن تصمیم گرفتم پس انداز کنم و خدا را شکر می‌کنم که موفق بودم.

سال پیش عضو لژیون سردار شدم، حس بسیار خوب و غیر قابل وصفی را تجربه کردم، مقدار کمی پس‌انداز داشتم و آن را با تمام وجود به کنگره۶۰، هدیه کردم، همیشه با خود کلنجار می‌رفتم که می‌توانم تعهدی که داده‌ام را بپردازم؟! اما نمی‌دانم چگونه و از کجا هر ماه طبق تعهد، پول فراهم می‌شد و من مات و مبهوت بودم که این همه برکت از چیست! به نظر من، مال وقتی زیبا است که در گردش باشد، در دست‌ها بگردد و لبخندی بسازد؛ دستی بگیرد و دلی را آرام کند، انسان تا نبخشد، طعم داشتن واقعی را نمی‌چشد، بخشیدن دلی بزرگ می‌خواهد؛ ثروت گاهی پول و طلا نیست، عشق و محبت‌ای است که به دیگران می‌بخشیم.

نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
رابط خبری: همسفر مريم رهجوى راهنما همسفر مريم (لژيون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .