English Version
This Site Is Available In English

مهم‌ترین درسی که از کنگره آموخته‌ام این است که کلید حل مشکلات در خود من است

مهم‌ترین درسی که از کنگره آموخته‌ام این است که کلید حل مشکلات در خود من است

 بسم الله الرحمن الرحیم

آب زنید راه را، هین که نگار می‌رسد

مژده دهید باغ را، بوی بهار می‌رسد

راه دهید یار را، آن مه دَه چهار را

کز رخ نوربخش او، نور نثار می‌رسد

چاک شُدَست آسمان، غلغله‌ای است در جهان

عنبر و مشک می‌دمد، سنجق یار می‌رسد

رونق باغ می‌رسد، چشم و چراغ می‌رسد

غم به کناره می‌رود، مه به کنار می‌رسد

به مناسبت دریافت شال راهنمایی همسفر مرزبان محترم خانم زهره

خداوند را حمد و شکر گزاریم که می توانیم به مناسبت دریافت شال راهنمایی، گفت‌وگویی با همسفر مرزبان محترم، خانم زهره و مسافر راهنما، آقای احسان برگزار نماییم. آخرین آنتی‌ایکس ایشان شیشه، حشیش و گل بوده و سفرشان تا رسیدن به گل رهایی، به مدت دوازده ماه و ده روز به طول انجامیده است. این سفر با راهنمایی آقای کوروش آذرپور و به روش درمانی DST با داروی شربت OT انجام شده است. ورزش ایشان در کنگره، بسکتبال می‌باشد.از رهایی ایشان از بند مواد ۹ سال و دو ماه و از بند سیگار ۸ سال می گذرد

 

. امیدواریم این گفت‌وگو پیامی از عشق و امید در برابر دیدگان پرمهر شما عزیزان قرار دهد و گشایشی باشد برای مسافران و همسفرانی که تازه قدم در راه عشق و معرفت نهاده‌اند؛ یا مرهمی باشد بر قلب‌های رنج‌دیده تا با عزمی دوچندان، راه نیمه‌تمام خود را از سر گیرند.

ابتدا لازم است از راهنمای گرامی آقای احسان و همسفر مرزبان محترمشان، بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادند، نهایت تشکر و قدردانی را داشته باشیم.

پرسش اول همسفر


۱. احساس شما نسبت به مسئولیت راهنمایی چیست؟ آیا از آن می‌ترسید یا مشتاق آن هستید؟

مرزبان محترم خانم زهره:
هردو، واقعیتش هم میترسم و‌ هم مشتاقم

اشتیاقم به این دلیله که باوجود تجربه در جایگاه تازه واردین و مرزبانی،میدانم که جایگاه راهنمایی فرصتی ست برای ورود به مسیر جدیدی از آموزش، مشتاقم این حال خوش و عشق را به دیگران منتقل کنم؛ چون می‌دانم پاداش آن، آرامش درونی خود من است.

اما از طرفی، بله، می‌ترسم؛ و این ترس، یک ترس مثبت و سازنده است.
چون می‌دانم مسئولیت راهنما، تربیت و هدایت انسان‌هاست که بسیار سنگین و حساس است و کوچک‌ترین اشتباه می‌تواند مسیر یک رهجو را منحرف کند
این ترس باعث میشود که همیشه در حال یادگیری باشم...

پرسش دوم راهنما آقای احسان


۲. نقش راهنما در کنگره ۶۰ چیست و چرا وجود او در مسیر درمان ضروری است؟

آقای احسان:
راهنما کسی است که راه را بلد است. آقای مهندس در سی‌دی «وظایف رهجو» مثالی می‌زنند: اگر قرار باشد قله‌ای مانند اورست را فتح کنید، باید به کسی که مسیر را بلد است اعتماد کنید، وگرنه هرچقدر اطلاعات داشته باشید، به مقصد نخواهید رسید.
در کنگره نیز راهنما شخصی نیست که مسیر را ابداع کرده باشد؛ این مسیر توسط آقای مهندس با روش DST کشف شده است. راهنمایان، افرادی هستند که این مسیر را آموخته‌اند و موظف‌اند آن را به تازه‌واردان آموزش دهند. شخص تازه‌وارد بدون راهنما، هرگز نمی‌تواند به مقصد نهایی یعنی درمان و رهایی برسد.

پرسش سوم

از همسفر مرزبان گرامی، خانم زهره می‌پرسم:
۳. از نظر شما، معنای واقعی خدمت خالصانه چیست؟

مرزبان محترم خانم زهره:

از نظر من، معنای واقعی خدمت خالصانه
اینست که کاری را باعشق، بدون هیچ‌گونه توقع و چشم‌داشت مادی یا معنوی و فقط برای حال خوش خودم انجام بدم

پرسش چهارم

۴. راهنما چگونه می‌تواند در جهان‌بینی رهجو تأثیرگذار باشد؟

آقای احسان:
این پرسش دو بخش دارد. نخست، راهنما باید خودش بی‌نقص باشد؛ یعنی گفتار و کردار او یکی باشد تا رهجو از او تأثیر بپذیرد. دوم، باید بین نیاز و خواسته‌ی رهجو تفاوت قائل شود و پس از شناخت نیاز واقعی او، آدرس درست را بدهد. راهنمایی زمانی اثرگذار است که رهجو را با آدرس‌های دقیق و کامل به مقصد برساند.

پرسش پنجم

از همسفر گرامی،مرزبان خانم زهره می‌پرسم:
۵. اگر به گذشته برگردید، چه چیزی را در سفر اولتان تغییر می‌دهید؟

مرزبان محترم  خانم زهره:
من بعد از ۷ سال از رهایی مسافرم وارد کنگره شدم و با آگاهی کامل می‌دانستم که برای حال خوشِ خودم و جبران خسارت‌های درونیم آمده‌ام.

اما تنها چیزی که با حسرت به آن نگاه می‌کنم، تأخیر در ورودم به کنگره است...
اگر به عقب برگردم زودتــــر می آمدم.
تمام این ۷ سال، فرصت‌هایی بود که می‌توانستم این حالِ خوش را زودتر تجربه کنم و از انرژی کنگره برای ارتقای کیفیت زندگیم استفاده کنم، اما به دلیل غرور و منیت و یا درگیری با زندگی روزمره این کار را به تعویق انداختم

پرسش ششم

۶. آقای احسان، تفاوت وظایف راهنما در سفر اول و دوم چیست؟

آقای احسان:
در سفر اول، رهجو باید مسیر درمان را طی کند تا از ماده مخدر جدا شود. اما پس از رهایی، وظیفه‌ی راهنما تغییر می‌کند. او باید رهجو را به کنگره تحویل دهد، نه اینکه او را متعلق به خود بداند. با این حال، چون راهنما شناخت عمیقی از رهجوی خود دارد، در مواقع ضروری می‌تواند بهترین یاری‌دهنده‌ی او باشد.

پرسش هفتم

۷. مرزبان خانم زهره، دیدگاه شما نسبت به اعتیاد در ابتدا و امروز چه تفاوتی کرده است؟
مرزبان محترم خانم زهره:
در ابتدا، دیدگاه من نسبت به اعتیاد بسیار تاریک و پر از نفرت بود. اعتیاد را یک بلای خانمان سوز میدانستم و فرد مصرف‌کننده را ترسناک،بی اراده و انگل اجتماعی میدیدم. تا حدی که در ازدواجم، شرط اصلیم این بود که همسر آینده‌ام حتی قلیان هم نکشد، چون از هر نوع دودی بیزار بودم
اما امروز، با آموزش‌های کنگره، این نگاه کاملاً عوض شده، یاد گرفتم که اعتیاد بیماریست و مصرف‌کننده ترسناک نیست، دردمند است و برای درمان، به آگاهی و محبت نیاز دارد، نه سرزنش و قضاوت.
امروز می‌دانم که ما باید این بیماران را با محبت و آموزش یاری کنیم تا مسیر درمان را طی کنند و به حال خوش برسند.

پرسش هشتم

۸. آقای احسان، چه چیزی باعث شد جایگاه راهنمایی را انتخاب کنید؟

آقای احسان:
این یکی از آدرس‌هایی بود که از راهنمای خود گرفتم. او می‌گفت: «بزرگ‌ترین لذت در کنگره، لذت راهنمایی است.» من نیز خواستم این جایگاه را تجربه کنم تا آموزش‌ها در وجودم نهادینه شود و بتوانم عشق و دانشی را که دریافت کرده‌ام منتقل کنم.

پرسش نهم

۹. مرزبان خانم زهره، چه عواملی سبب شد مسیر آموزش را تا جایگاه راهنمایی طی کنید؟

مرزبان  محترم خانم زهره:
وقتی حال خوش مسافرم و آرامش زندگیم را از کنگره گرفتم، فهمیدم که برای حفظ این حالِ خوش و آرامش، باید در خدمت به آن سیستم باشم. خدمت، کمترین جبران خسارت به آن علم و عشقی بود که من و زندگیم را نجات داد..

پرسش دهم

۱۰. آقای احسان، چگونه بین کار، خانواده و کنگره تعادل برقرار می‌کنید؟

آقای احسان:
مثلث کار، خانواده و کنگره در هر جایگاهی مهم است. اگر اضلاع این مثلث متعادل نباشند، نمی‌توانیم از خدمت لذت ببریم. خدمت در کنگره باعث افزایش سطح انرژی می‌شود و همین انرژی، راندمان ما را در کار و خانواده بالا می‌برد.

پرسش یازدهم

۱۱. مرزبان محترم خانم زهره، کدام آموزش کنگره برایتان از همه مهم‌تر بوده است؟

مرزبان محترم خانم زهره:
کلید حل مشکل، در خودِ من است...

پرسش دوازدهم

۱۲. آقای احسان، چه پیامی برای کسانی دارید که هنوز به درمان در کنگره ۶۰ ایمان ندارند؟

آقای احسان:
اگر انسانی توانست کاری را انجام دهد، یعنی انسان‌های دیگر نیز می‌توانند. در کنگره هزاران نفر از بند اعتیاد رها شده‌اند؛ کافی است این واقعیت‌ها را ببینیم تا ایمان در وجودمان شکوفا شود — مگر آنکه خواسته‌ی ما چیزی جز درمان باشد.

پرسش سیزدهم

۱۳. آقای احسان، عشق در رابطه‌ی بین راهنما و رهجو چه جایگاهی دارد؟

آقای احسان:
عشق رهجو به راهنما، عشق مخلوق به مخلوق است، اما عشق راهنما به رهجو، عشق مخلوق به خالق است. راهنما عاشق کاری است که انجام می‌دهد؛ عاشق آن است که انسانی را به درمان و رهایی برساند.

سخن پایانی

مرزبان محترم خانم زهره:
در پایان جا داره که از راهنمای خوبم، خانم شهره برای تمام آموزش‌ها و محبت‌های بی‌دریغ‌شان، صمیمانه ممنون و سپاسگزار باشم.

و امیدوارم که بتوانم لایق این اعتماد و امانت‌دار خوبی برای انتقال این عشق و علم باشم و خدمتم را بر مبنای عمل سالم انجام دهم

در آخر لازم است بابت اینکه با ما همکلام شدید و به آگاهی ما افزودید از شما دو راهنمای بزرگوار کمال قدر دانی و سپاسگزاری را داشته باشم باشد که خداوند متعال برکات این خدمات را بیش از بیش در زندگانی شما جاری نماید

انشا الله .....

مصاحبه و بارگزاری : مسافر حسین لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .