جلسه اول از دوره یازدهم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی صالحی ۲ به استادی مسافرعلی و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر قربان با دستور جلسه 《 D.S.Tو داروی OT》چهارشنبه ۸ آبان ماه ۱۴۰۴ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان، علی هستم، یک مسافر.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم،
فلک را سخت بشکافیم و طرحی نو دراندازیم.
ابتدا خداوند را شاکرم که این اجازه را داد تا بتوانم بار دیگر این جایگاه را تجربه کنم.
از آقای مهندس و خانوادهی گرامیشان تشکر میکنم و یک «خدا قوت» نیز عرض میکنم به ایجنت محترم، گروه مرزبانان، مسافران و همسفرانی که در این مکان در حال خدمت هستند تا فردی بتواند در اینجا سفر کند و رهایی را تجربه نماید.
دستور جلسهی امروز ما دو بخش دارد:
بخش اول دربارهی روش D.S.T و داروی OT است و بخش دوم در رابطه با تولد آقای حمیدرضای گرامی.
اگر بخواهم در مورد بخش اول صحبت کنم، باید به گذشته برگردم و نگاهی به آن زمان داشته باشم.
زمانی که من سفر خود را آغاز کردم، هنوز داروی OT وارد نشده بود و من ناچار شدم سفرم را با تریاک شروع کنم.
راهنمای من به من گفت: «میروی مسجد شاه، یک ترازو میخری و تریاک هم تهیه میکنی تا من به تو بگویم مقدار مصرفت چقدر باشد.»
من هم این کار را انجام دادم و سفرم را آغاز کردم. چند ماهی به همین منوال گذشت تا اینکه سال ۱۳۹۱ فرا رسید. در این سال داروی OT عرضه شد و از آن زمان بود که سفر ما شکل و رنگ واقعی گرفت؛ یعنی سفر ما شد «سفر بهمعنای واقعی».
امروز هم اگر شخص تازهواردی به کنگره بیاید، بهراحتی وارد میشود، کلینیک مشخص میشود، داروی مصرفیاش را میگیرد و طبق فرمان راهنما سفر خود را آغاز میکند.
در رابطه با واحد OT چون خود من نیز مدتی در این واحد خدمت کردهام، لازم میدانم بگویم:
آقای مهندس فرمودند حدود ۲۰۲۴ نفر در سراسر ایران در واحد OT مشغول خدمت هستند.
این بخش توسط شورایی به نام شورای OT اداره میشود که نگهبان آن نیز آقای مهندس هستند.
این پروژه، پروژهای بسیار عظیم است که بهخوبی در حال اجرا و چرخش است تا فرد بتواند داروی خود را دریافت کرده و به رهایی برسد.

داروی OT دو رو دارد؛ مانند شمشیری دولبه است. اگر این دارو در دست راهنمای کنگره ۶۰ باشد، دارویی برای درمان است و فرد را به رهایی میرساند.
اما اگر بیرون از کنگره کسی از این دارو استفاده کند، همان مادهی مخدر شناختهشده است.
یادم هست آقای سیروس به من میگفتند: «این دارو نوشدارو است. دارویی است که میتوان با آن شفا بخشید.» از ترکیب الکل، آب و تریاک، دارویی به وجود آمده که نه تنها میتواند اعتیاد را درمان کند، بلکه بسیاری از بیماریها نیز با این دارو بهبود مییابند. البته این موضوع یک شرط دارد: باید طبق فرمان راهنما عمل شود؛ در غیر این صورت، همان مادهی مخدر است و حتی میتواند آسیب بیشتری وارد کند.
آقای مهندس فرمودند: «آنچه به داروی OT وجاهت قانونی داده، روش D.S.T است.» بهنظر من، روش D.S.T یک کشف قرن است. آقای مهندس طوری این روش را طراحی کردهاند که زبان بدن و ژنهای ما با آن هماهنگ میشود. در پلههای ۲۱ روزه، بدن ما خود را بازسازی و نوسازی میکند.
متأسفانه بعضیها در بیرون از کنگره نه تنها این روش را قبول ندارند، بلکه با آن مخالفت هم میکنند. خدا را شکر که ما در جایی قرار گرفتهایم که طرحی نو است؛ جایی که خداوند دری گشوده تا بتوانیم به درمان برسیم.
اما در کنار درمان، ما در کنگره وظیفهای نیز داریم: زمانی که به رهایی رسیدیم، باید بیاییم و خدمت کنیم، حتی در کوچکترین بخشها.
این خدمت برای خودِ ماست تا گرههای درونیمان باز شود، نه فقط برای کنگره.
اما بخش دوم صحبت من دربارهی تولد پنجسال رهایی آقای حمیدرضا است. ایشان زمانی که وارد لژیون من شدند، با کت و شلوار و یک کیف سامسونت آمدند. به او گفتم: «آقا! اصلاً به قیافهات نمیخورد مصرفکننده باشی!»
اما واقعیت این است که مصرفکننده شدن هیچ ربطی به ظاهر، لباس، جایگاه یا تحصیلات ندارد؛ شیطان به زیباترین شکل وارد میشود و انسان را به دام میاندازد.
آقای حمیدرضا چون تحصیلات داشتند و کتابهای کنگره را مطالعه کرده بودند، ابتدا تصور میکردند که میتوانند خودشان داروی OT را بگیرند و با مطالعه، طبق دستور کتاب، میزان مصرف را کم کنند تا به رهایی برسند.
اما هرچه تلاش کردند، نتیجه نگرفتند. وقتی دیدند نمیشود، تسلیم شدند و گفتند: «باید بروم جایی که بتوانم واقعاً درمان شوم.»
و اینگونه وارد کنگره و لژیون من شدند.
.jpg)
سفر ایشان بسیار خوب پیش رفت. سفر اول همیشه سفری طلایی است، چون در آن سفر، انسان جسم خود را درمان میکند.
هرقدر سفر اول بهتر انجام شود، سفر دوم راحتتر خواهد بود. هرکسی خودش میداند که در سفر اول چقدر دقیق عمل کرده؛ یکی ۵۰ درصد، یکی ۸۰ درصد و دیگری ۱۰۰ درصد.
خدا را شکر میکنم که آقای حمیدرضا سفری خوب داشتند و بعد از آن نیز خدمتگزار شدند.
البته پس از آنکه من لژیون خود را تحویل دادم، ایشان به نزد آقا کامران رفتند (که همینجا از ایشان نیز تشکر میکنم)، سپس وارد شعبهی صالحی ۲ شدند و در آنجا راهنما گردیدند.
در حال حاضر نیز اجازهی پهلوانی را از آقای مهندس گرفتهاند.

در پایان، تبریک میگویم به خود ایشان، همسفرشان و راهنمای همسفرشان. احساس بسیار زیبایی است وقتی میبینی رهجوی تو به مقام راهنمایی رسیده؛ و این حس را تنها زمانی میتوانی درک کنی که خودت در این جایگاه قرار بگیری.
ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش دادید
ارسال مطلب :مسافر حسین لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
178