English Version
This Site Is Available In English

خودمان را دست‌کم نگیریم

خودمان را دست‌کم نگیریم

اگر بنایی آباد باشد اما ساکنین آن خراب باشند بنا هم کم‌کم رو به خرابی و نابودی می‌رود؛ اما ساکنین آباد می‌توانند بناهای خراب و ویرانه‌ها را احیاء کنند. در خدمت پهلوان همسفر نجمه از استان زیبای اصفهان هستیم تا در لابه‌لای سخنان ایشان به رمز و راز نهفته در بخشش برسیم. توجه شما را به گفت‌گویی که با ایشان داشتیم جلب می‌کنیم.

همسفر نجمه و مسافرشان با تخریب آنتی‌ایکس مصرفی تریاک و شیشه وارد کنگره شدند. به مدت ۱۰ ماه و ۱۰ روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر محمد و همسفر مرجان سفر کردند. در حال حاضر به مدت ۱۴ سال است که به لطف خدا و دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر در کنگره شنا است.

ضمن عرض سلام و خیرمقدم خدمت شما پهلوان همسفر نجمه، به‌عنوان اولین سؤال برای ما بگویید چگونه با کنگره۶۰ آشنا شدید؟

بنده ۲۰ سال پیش که ازدواج کردم، هیچ شناختی از مصرف‌کننده نداشتم و با اعتیاد مسافرم روبه‌رو شدم؛ آشنایی من و مسافرم با کنگره به‌واسطه برادرشان بود که به تهران رفته بودند و درمان شده بودند. به‌خاطر دارم که آن سال‌ها با چند نفر از دوستانشان؛ افرادی چون آقای خدامی و آقای حکیمی برای راه انداری شعبه در اصفهان صحبت می‌کردند که ۴ یا ۵ سال بعد اتفاق افتاد و مسیر کنگره برای من باز شد.

در طول سال‌هایی که در کنگره حضور دارید و یک عضو کنگره۶۰ هستید آیا زمانی پیش آمده است که دچار افکار منفی شوید و احساس کنید دیگر توان ادامه مسیر را ندارید؟ به ما بگویید چگونه با این احساس و افکار مقابله کردید؟

قطعاً اگر بخواهم بگوییم من از اول شیفته کنگره بودم دروغ است. وقتی در مسیر درست حرکت می‌کنی موانع و مسائل زیادی در راه قرار می‌گیرد و مانع حرکت ما می‌شوند. برای من این نیروها از باب افکار منفی به آن شکل نبود؛ یک‌سری مسائلی بود مثل خانواده، مادر و پدر که می‌گفتند: مسافرت درمان شد دیگر بس است به زندگی و کارهایت برس؛ ولی من شیفته خدمت بودم و به راهی که پیدا کرده بودم ایمان داشتم. سعی می‌کردم کمتر خانواده و اطرافیان را در جریان جزیئات قرار بدهم و راه کلی برای مقابله با نیروها و موانع استفاده کردن از بدلشان است؛ همان‌طور که استاد امین می‌گویند سعی کنیم بیش‌تر به دستاوردها و نتایج هدفمان فکر کنیم

چه عاملی باعث شد در کنگره پهلوان شدن را انتخاب کنید؟

یکی از عوامل مهم این بود که خواستم ایمانم را قوی‌تر کنم. همیشه در زندگی از نظر مالی از طرف مسافرم تأمین می‌شدم؛ ولی مبلغ پهلوانی مبلغ بزرگ‌تری بود؛ خواستم خودم هم تلاش کنم و خودم را به خودم ثابت کنم که من هم می‌توانم به توانایی‌های خودم ایمان داشته باشم و این برایم ارزشمند بود. آقای مهندس وقتی کاری را به ما پیشنهاد می‌دهند اول خودشان آن کار را انجام می‌دهند و من ایمان داشتم در هر گامی که آقای مهندس برمی‌دارند هزاران نکته نهفته است. من همیشه با خودم می‌گویم؛ من حتی اگر چیزی را نمی‌‌دانم پا جای پای آقای مهندس می‌گذارم و به اصطلاح پشت دست ایشان بازی می‌کنم؛ چون ایشان بازی را خوب بلدند.

لطفا حس و حالتان در زندگی بعد از دریافت شال پهلوانی را به ما بگویید و این‌که چه تغییراتی در زندگی شما به‌وجود آمده است؟

بنده در طول سال‌هایی که در کنگره هستم خدمت‌های متفاوتی را تجربه کرده‌ام. ‌خدمت‌هایی چون راهنمایی، ایجنتی، مرزبانی و غیره. در هر خدمتی که قرار می‌گیری گشایش‌هایی برایت اتفاق می‌افتد. زمانی را به‌خاطر دارم که قرار بود بین ایجنتی و راهنمایی یکی را انتخاب کنم؛ وقتی وارد خدمت ایجنتی شدم به من آموزش مدیریت داده شد؛ استاد بودم، به من آموزش سخنوری داده شد؛ مرزبان شدم، به من اجراء قوانین آموزش داده شد؛ در بحث پهلوانی هم بعد از دریافت نشان پهلوانی در زندگی تغییر و دستاوردهای زیادی داشتم؛ اعتمادبه‌نفس من تقویت شده است و یاد گرفته‌ام مدیریت مالی داشته باشم.

خیلی از نهادهای بیرون از کنگره هستند که می‌توانستید به آن‌ها کمک کنید؛  چرا انتخاب شما برای بخشش کنگره بود؟

اگر در یک جمله بگویم؛ من اینجا و در این مکان حالم خوب شد. دین داشتم و خودم را مسئول می‌دانستم. به قول آقای زرکش که می‌گویند: شما مسئول خودتان هستید؛ نه مسئول کنگره، کنگره مسیر خودش را می‌رود؛ چه من باشم و چه نباشم. من مسئول خودم هستم. وقتی با خودم روبه‌رو شدم احساس کردم دینی در اینجا دارم که باید ادا کنم، وظیفه‌ای دارم که باید به انجام برسانم؛ اگر در شخصی صفت بخشندگی به وجود بیاید هر جایی که دستش برسد کمک می‌کند؛ ولی اکثریت بخشندگی و کمک مالی ما قطعاً باید در کنگره باشد؛ چون برای هر گروهی کسانی برای کمک مالی انتخاب شده‌اند؛ ولی رسالت من و خانواده‌ام در این دوره از حیات این است که در کنگره باشیم و خدمت کنیم.

چه توصیه‌ای برای کسانی که شال پهلوانی و بخشش را دوست دارند؛ ولی هنوز توان مالی‌اش ندارند دارید؟

به گفته آقای زرکش؛ شما هیچ وزنه‌برداری را نمی‌بینید که از روز اول بتواند وزنه سنگی را بلند کند. مشکل خیلی از ماه‌ها صفت کمال‌طلبی است و می‌خواهیم که از روز اول کامل باشیم؛ برای مثال در جشن گلریزان که در پیش داریم وقتی یکی می‌گوید ۶۰۰ میلیون تومان دیگری می‌گوید ۶ میلیون تومان و دیگری ۶۰ میلیون تومان، اگر من بخواهم مبلغ کمتری را بگویم باعث خجالت و شرم در من می‌شود و همین فکر باعث محرومیت در من می‌شود که حتی من درب‌ها را به روی خودم باز نمی‌کنم. من باید مثل روش Dst عمل کن ذره‌ذره آن پرداختی را بیشتر کنم و خودم را با خودم مقایسه کنم، نه با دیگران. توصیه‌ای که من دارم همسفری که بخشش را دوست دارد استارت را با مبلغ اندکی بزند و با روش Dst و دید و نگرشی که در آن عشق باشد به سمت پهلوانی حرکت کند. خودمان را دست‌کم نگیریم و این تفکر را داشته باشیم که اگر خواسته را داشته باشیم محال نیست درب را با حداقل پرداختی برای خودمان باز کنیم و تجربه کنیم.

لحظه دریافت شال پهلوانی از دستان آقای مهندس چه حسی در دلتان داشتید؟

من از قبل به زمان دریافت شال فکر می‌کردم و با خودم می‌گفتم قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ انگار کنجکاو بودم و یک جورهایی با خود می‌گفتم؛ من که به‌واسطه خدمت‌های متفاوت شال‌های زیادی دریافت کرده‌ام و این شال هم همان حس‌و‌حال را دارد؛ ولی اتفاقی که برایم در آن لحظه افتاد زمان و مکان برای من ثابت ماند و احساس کردم در خلأ بی‌زمانی و بی‌مکانی هستم. آن لحظه احساس می‌کردم نجمه‌ای وجود ندارد و حسی را داشتم که انگار یک پاداش سنگینی برای همه خدمت‌ها به من داده شده است. من وقتی شال دور گردنم می‌افتد احساس سنگینی و مسئولیت دارم و در لحظه دریافت شال پهلوانی هم این احساس مسئولیت بود و همان لحظه از خداوند خواستم که فقط سمت پهلوانی را نداشته باشم، فقط اسم پهلوانی را به دوش نکشم و از خداوند خواستم رسم پهلوانی را یاد بگیرم، بتوانم پهلوان واقعی باشم و دریغ نکنم، بتوانم ادامه بدهم و در مسیر باشم.

کلام آخر:

بسیار خوشحال شدم از آشنایی با همسفران شعبه ارگ و لذت بردم که امروز سرنوشت رقم خورد و من توانستم در زادگاه آقای مهندس باشم؛ این برایم ارزشمند بود که گام دیگری برای خدمت در مکانی که آموزش‌های آن فراتر از هر مرزی است برداشته‌ام؛ این‌که در جهانی شدن کنگره من چه گامی برمی‌دارم مهم است و این‌که من ترسی نداشته باشم و ابایی از خدمت کردن و خدمتگزار بودن نکنم و برای تک‌تک همسفران آرزو می‌کنم اینقدر به خودشان اعتماد کنند که بتوانند عضو لژیون سردار شوند و خدمت مالی انجام بدهند که در ادامه با خدمت مالی درب‌هایی برای افراد باز می‌شود که قابل گفتن نیست و هر فرد خودش باید تجربه کند از تجربه به ایمان می‌رسند و به ایمان پایدار می‌مانند؛ ان‌شاءاللّه.

در پایان گفت‌وگو بر خود لازم می‌دانیم از پهلوان همسفر نجمه بابت حضورشان در شعبه ارگ و اینکه به ما فرصت بهره‌مندی از تجربیات زیبایشان را دادند کمال تشکر را داشته باشیم.

طراح سؤالات و مصاحبه‌کننده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .