آموزشهایی که ما از طریق کنگره دریافت میکنیم برای عارف یا فیلسوف شدن نیست؛ بلکه با این آموزشها میآموزیم که زندگی از چه برخوردار است و معنای واقعی زندگی چیست. همچنین یاد میگیریم خود را درگیر صحبتهای دیگران نکنیم و تأثیرپذیری خود را از آنها کاهش دهیم. هر چیزی باید به جای خودش باشد.
ما در برابر بسیاری از مسائل آگاهی داریم و آنها را میدانیم؛ اما دانستن جایی به کار میآید که خوب و بد را نیز تشخیص دهیم. به هنگام تجسس در زندگی دیگران با تلنگری به خویش از این مسیر برگشته و به هنگام مهربانی، آن را گسترش دهیم. مهمترین عنصر دانستن، آن است که جهانبینی را در زندگی کاربردی کنیم، به عنوان مثال ما به اشعار حافظ، مولانا و شاعران بزرگ دیگری هر چند کم، آگاهی داریم و میتوانیم به راحتی معانی آنها را بیان کنیم؛ اما آیا دانستن به تنهایی کافی است؟
مسلماً نه. دانستن تنها به چه کاری میآید، آیا اگر در شرایط خاص قرار بگیریم، میتوانیم از مال و جان خود ببخشیم؟
همه اینها باعث میشود که از زندگی برخوردار باشیم؛ اما متأسفانه از این افکار لبریز شدهایم که حالم خوب نیست؛ چراکه گرهای در کارم افتاده و آن را برای من دشوار کرده که این تفکر، اشتباه است.
آقای مهندس بیان میکنند: «بهشت را هم در این دنیا و هم در جهان دیگر میتوان رؤیت کرد، بنابراین هر شخصی در بهشت یا جهنم خود دست و پا میزند». برای انجام هر کاری آموزش وجود دارد. ما خودمان انتخاب میکنیم چگونه با داشتهها و نداشتههای زندگیمان برخورد کنیم و آنها را به کار ببریم. کنگره۶۰ وظیفه خود میداند، انسانها را از تاریکی خارج کند و به سمت روشنایی سوق دهد. همچنین آنها را برای شروع زندگی سالم آماده کند تا بتوانند از سختیها به سهولت گذر کنند. مدرک تحصیلی و سواد بالایی داشتن اهمیتی ندارد، مهم این است که آداب و قوانین زندگی را بدانی و آن را در زندگی اجرا کنی. میزان رضایت دیگران از تو مهم است، بنابراین کاری وجود ندارد که سختی به همراه نداشته باشد.
در کنگره۶۰ ،جسم و فیزیولوژی انسان را میشناسیم. کنگره به ما این را میآموزد که هر انسان نیروی از دست رفتهای دارد؛ باید آن را باز یابد و به کار گیرد. ما باید از خواب بیدار شویم، خود و نیروهای خفته خودمان را بشناسیم، وقت خود را صرف سخنچینی و کنجکاوی در زندگی دیگران نکنیم. انسان فهمیدهای که به میزانی از خودشناسی رسیده باشد، معتقد است اگر من هنرمند باشم؛ باید خودم را اصلاح کنم که دچار انواع بیماریها نشوم و در برابر مسائل مانند نخل ایستاده و مقاوم باشم نه مثل بادی که به هر جهت میوزد. جایگاه خود را با چنگ و دندان حفظ کنم و بدانم بالاتر از سیاهی رنگی نیست. همچنین پذیرای روح مشترک در مکانهای مختلف باشیم.
۱) خویشاوندان خونی.
۲)خویشاوندان روحی.
بعضی از خواهر و برادران را بیشتر اوقات در حال بحث و جدال میبینیم، در مواقعی نیز با یکدیگر رابطه خوبی دارند و در کنار همدیگر اوقات خوشی را سپری میکنند؛ پس باید به دنبال روح مشترک رفت؛ چراکه مسئله مهمی است.
نویسنده: همسفر زهرا (ا) رهجوی راهنما کبری (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر زهرا (م) رهجوی راهنما کبری (لژیون دوم)
ویرایش: همسفر ساره رهجوی راهنما همسفر صدیقه (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
115