English Version
This Site Is Available In English

محور تمام مشکلات خودمان هستیم

محور تمام مشکلات خودمان هستیم

شاگرد می‌گوید: چون من نمی‌توانم افکارم را متمرکز کنم گاهی تصور می‌کنم برای بهتر شدن افکار و کارهایم دست به اقداماتی بزنم برای مثال اگر چله‌نشینی کنم یا روزها را روزه‌داری و شب‌ها را به عبادت بپردازم موفق خواهم شد نظر شما چیست؟ آیا لازم به انجام این کارها می‌باشد. انسان‌ گاهی اوقات در مخمصه می‌افتد برای همه ما این اتفاق می‌افتد در یک شرایطی قرار می‌گیریم که همه درب‌ها بسته و همه چیز به هم ریخته است به دنبال یک گریزگاهی می‌گردیم، یکی از این کارها این است که می‌گوییم، برویم چله‌نشینی کنیم روزه سکوت بگیریم، پیش دعانویس برویم، خیلی کارها انجام دهیم که از این قضیه نجات یابیم و متأسفانه این‌ها هیچ کدام جواب نمی‌دهد مشکل باید حل گردد و هیچ راه میانبری ندارد. صراط مستقیم خودش کوتاه‌ترین راه است از صراط مستقیم راهی کوتاه‌تر نداریم. از هر طرفی برویم کوتاه‌ترین راه همین صراط مستقیم است در مسائلی که به‌وجود می‌آید خود ما مسبب آن هستیم اگر من افکارم به هم ریخته است دنبال راهی می‌گردم خیال می‌کنم که روزه بگیرم، چله نشینی کنم، گیاه خواری کنم و یا بروم دعانویسی کنم مشکل من حل می‌شود شما ۱۰۰ تومان بدهکار هستید، زیارت جواب ۱۰۰ تومان بدهی شما را نمی‌دهد باید بروی کار کنی ۱۰۰ تومان را در بیاوری؛ پس این مشکلات را خودمان به وجود می‌آوریم چه‌جوری مشکلات به وجود می‌آید؟ می‌گوید عنان مال خویش را از دست مده که در باز ستادن کم از گدایی نیست، اختیار مال و اموال و وکالت همین جوری به کسی ندهید حتی برادر و همسر، شما نمی‌توانی وکالت تمام اموال و هست و نیستت را بدهی به یک نفر ممکن است هزار اتفاق بیفتد ممکن است هم نیفتد.

شما یک نفر را وکیل می‌کنید و تمام اموالت را می‌دهید حالا به تو جواب نمی‌دهد افرادی بودند که تمام اموالشان را به نام همسرشان کرده‌اند حالا زن یا مرد یکی دو سال خوب بوده یک مرتبه یکی رفته خارج از کشور همه اموال را  فروخته و تقاضای طلاق هم کرده، نصف یا بیشترش را بده؛ ولی کل اموالت را نباید بدهی شما ۷- ۶  بچه داری وکالت اموال را به یکی از بچه‌ها نده همین که از دنیا رفتی همه را برمی‌دارد و به هیچ کس نمی‌دهد یک مورد داشتیم در شیراز فردی که اموال خیلی زیادی داشت همه چیز مخصوص خودش بود پرورش اسب در دبی داشت در کانادا پول داشت و به خانواده‌اش هم نمی‌رسید؛ حتی به پسرش پول نمی‌داد وکالت داد به پسرش یک ملک در کانادا هست بفروشد پسر رفت هرچه اموال بود همه را به نام خودش کرد و فروخت پدر  سرگردان ماند آخر هم سکته کرد و مرد، خانواده گفتند؛ حداقل برای مراسم ختم پول بده گفت ندارم بدهم. این یکی از مسائلی است که می‌تواند برای ما مشکل به وجود آورد.یک مسئله دیگر رفتار و کردار خود ما هست، با انسان‌ها در حد ظرفیتشان باید کار کنیم. همان‌گونه که مالی را به کسی می‌دهیم باید ظرفیتش را داشته باشد محبت و دوست داشتن هم همین‌طور است باید ظرفیت داشته باشد آیا فرد ظرفیت دارد یا ندارد از محبت شما استفاده  یا سوء استفاده می‌کند. مشکل بعدی مسئله دعانویسی است مشکل پیش آمده می‌خواهید با دعانویسی درستش کنید! موجودات زیادی در هستی وجود دارند؛ ولی بین ما و آنها یک حجاب یا پرده است و ما از این حجاب نمی‌توانیم عبور کنیم و آنها هم اجازه عبور را از حجاب ما ندارند.

وقتی پیش یک دعانویس می‌روید و از او می‌خواهید برای شما دعا بنویسد؛ یعنی کتباً یا شفاهاً به او اجازه می‌دهید وارد حریم شما شود پول می‌دهید که وارد حریم و زندگی شما شوند شیاطین، اجنه و از ما بهترون یا هرچه که به آنها می‌گوییم اجازه می‌دهیم وارد حریم ما شوند آن‌ها دشمن انسان‌ها هستند، مقابل انسان قرار گرفته‌اند و با انسان‌ها در تضاد هستند؛ چون انسان مخلوق خاص و بهتری هست؛ پس می‌روید آن کار را انجام می‌دهید می‌گویند پول یا گوسفند بده سفره جن بیندازیم مگر جن غذا می‌خورد! این‌ها یک‌سری داستان هستند. در جهان هستی هیچ چیز مجانی به کسی داده نمی‌شود. فرد دیگری از طریق انرژی درمانی می‌خواهد کار را درست کند این‌ها همه از نظر روحی دچار تزلزل می‌شوند فردی که توهم شیشه دارد بر اثر چه هست؟ همین توهمی که یک شیشه‌ای دارد واقعی‌اش را عارف دارد که از طریق سیر و سلوک وارد جهان‌های دیگر و طبقات بالا می‌شود؛ ولی فردی که شیشه مصرف می‌کند در اثر مواد مخدر حس‌ها باز می‌شود و به جهان‌های تحتانی سفر یا حرکت می‌کند این فرد تعادل ندارد و باعث هزار مشکل می‌شود،من با انرژی  درمانی مشکلی ندارم؛ ولی خروجی‌ آن را ببینید آیا دارای تعادل هست؟ اگر دارای تعادل هست بروید؛ ولی تعادل نیست باید زحمت بکشید و تلاش کنید شما خود را نمی‌توانید کنترل کنید؛ وقتی به کسی بخواهید پول بدهید باید پول داشته باشید وقتی پول ندارید چه‌جور می‌خواهید بدهید من یک آدم به هم ریخته‌ هزار و یک مشکلات سرم ریخته است می‌خواهم بروم انرژی درمانی کنم ظرف ۶ ماه مِستر شوم و مریض‌های دیگر را شفا دهم همین‌جوری می‌شود؟ شخصی در رشته پزشکی تخصص می‌گیرد سال‌های سال آیا متخصص شود آیا نشود، شفا دهد یا ندهد؛ ولی شما می‌خواهید در تمام امراض با انرژی این کار را انجام دهید آداب و معاشرت من چه، در کار مردم دخالت می‌کنم ضربه می‌خورم پشت سر مردم حرف می‌زنم مشکل درست می‌کنم طریقه برخورد با انسان‌ها را بلد نیستم، یک‌ سری مسائل را خودم به وجود می‌آورم می‌گویم من خام‌خواری می‌کنم، دعانویسی می‌کنم خب این‌ها همه عالی؛ ولی جواب بدهی را نمی‌دهد؛ باید تلاش و کوشش کنید.

درگیر اعتیاد شده‌ای عرق می‌خوری هزاران مشکل به وجود می‌آید؛ باید این مرحله را رد کنید؛ وقتی کسی کابوس می‌بیند باید این مرحله را رد کند؛ کابوس زاده رفتار و کردار ماست، رفتار، کردار، کنش و واکنش ما این کابوس‌ها را به وجود آورده و شما باید از دروازه این کابوس‌ها بگذرید؛ اگر با یک چیز متوقفش کنید دوباره سر در می‌آورد مثل آتش زیر خاکستر است شما با یک قرص کابوس را متوقف می‌کنید؛ ولی زیر خاکستر است باید با تزکیه، با تغییر در رفتار، کردار و گفتار سیستم عصبی را درست کنید. ممکن است این‌قدر قرص بخورید که بیهوش شوید اصلاً نفهمید چی به چی است؛ ولی کابوس‌ هست پس این رفتار و کردار ماست و تحت قدرت ما نیست، مگر اینکه ذره ذره با تلاش، کوشش و در صراط مستقیم حرکت کنیم تا بتوانیم آن کابوس‌ها را از بین ببریم هیچ راهی ندارد، پیش پرده جهنم است اگر با همین کابوس‌ها از دنیا برود آن دنیا باز مکافات دارد مگر اینکه در صدد حل آنها باشد با تغییر رفتار، گاهی اوقات با رفتار و کردارش سیستم عصبی را از بین برده این‌قدر داروهای مختلف استفاده کرده است که سیستم عصبی در تعادل نیست و باید آن سیستم بازسازی شود.القائات نیروهای منفی همیشه وجود دارد، همیشه ما در اثر دو القاء قرار داریم یکی  مثبت و یکی منفی، اگر احساس می‌نمایید که خللی در تمرکز شما به وجود می‌آورد باید از اندیشه برانید.

گاهی اوقات یک فکر منفی دائماً در سر ما هست و به آن فکر می‌کنیم یک مشکلی بوده تمام شده ما هنوز ولش نمی‌کنیم تا زمانی که به آن فکر می‌کنیم موجود است اصلاً به آن فکر نکنیم می‌گوید، وسواس دارم می‌گویم فکر نکن با فکر کردن تمرکزت بیشتر می‌شود و بیشتر قوی می‌شود. به جهت بررسی بیشتر با خود طبق قرار، به آنچه که قبلاً هم عرض شده بود رفتار نمایید؛ یعنی تزکیه و پالایش، درست زندگی کردن، بدخواه دیگران نبودن از بدترین مرض‌هایی که انسان را مثل خوره می‌خورد این است که انسان بدخواه دیگران باشد و بخواهد یکی دیگر را بی‌شخصیت کند. باید به این نکته خیلی توجه کنیم. آیا پاسخ قانع کننده بود؟ شما در بعضی مسائل که خود می‌دانید رعایت نمایید. بعضی از مسائل را رعایت نمی‌کنیم ما خیلی چیزها را بلد نیستیم، اجازه نداری سرت در کار مردم باشد این‌ها مشکل ایجاد می‌کند. تمام رفتار، کردار، نظم، انضباط، آداب و معاشرت ما روی همه چیز اثر می‌گذارد، بعد هم انسان بی‌شخصیت می‌شود. انسانی که در کار دیگران سرک می‌کشد شخصیت خودش را از بین می‌برد و ‌این فضولی می‌شود، احترام دیگران را رعایت کنید. اینجا به مشکل اعتیاد هم غیر مستقیم اشاره می‌کند یک زمانی خودت متوجه نمی‌شوی سیگار دو پاکت می‌کشی، یک بطری عرق می‌خوری تا می‌توانی تریاک هم می‌خوری، هم می‌کشی چکار داری می‌کنی سلامتی‌ات چه می‌شود! به خاطر همین ما در کنگره روی همه چیز دقت می‌کنیم مواد و سیگار را می‌گذاریم کنار، ورزش انجام می‌دهیم تمام راهنمایانی که اضافه وزن دارند لژیون‌های آنها باید بسته شود، تمام خدمتگزاران را مورد بررسی قرار دهند همه باید متعادل باشند.

ما دیده‌ایم با ۱۰ کیلو اضافه وزن انواع بیماری‌ها دارند؛ اما وقتی وزن کم کردند تمام بیماری‌ها حل شده کسی که چاق است تیروئید پرکار می‌شود وزن را کم کرده و تیروئید هم خوب می‌شود راهنمایان یک الگو هستند الگو باید بی‌نقص باشد. لازم به نماز و روزه بیش از حد معمول نیست تو کارهایت را درست انجام بده لازم نیست که نماز شبانه بخوانی، دیگر مطالب که بیشترها به عرض رسید در اقدام به آنها تعلل شده در صورت حکم اجرا به آن عمل نمایید. خیلی چیزها را گفتیم و توضیحات را دادیم؛ اما تو تعلل کردی وقتی افکار در هم پیچیده به خاطر این است که تو تعلل کردی! یک کار ساده را نمی‌توانیم انجام بدهیم که سر یک ساعت مشخص بخوابیم و سر ساعت مشخص بیدار شویم وقتی به حد کافی نخوابید اصلاً تعادل ندارید افکارت اصلاً کار نمی‌کند.حداکثر ۹ یا ۱۰ شب باید بخوابید ۵ صبح بیدار شوید. این کارها را ما انجام نمی‌دهیم انواع  بیماری‌ها را داریم،مشکل سرطان، پروستات، لرزش و... داریم. این جا سؤال می‌کند. حکم قاضی اگر مبنی بر گرسنگی و بدون قوت باشد تفکر شما به چند روز از ایام دوام می‌یابد؟ چون وقتی قاضی حکم می‌کند باید حکم قابل اجرا باشد؛ اگر حکم می‌کند غذا نخور چند روز می‌شود ۱۰ یا ۲۰ روز نمی‌شود اجرا کرد، حکمی که قاضی می‌دهد باید قابل اجرا باشد، تمام حکم‌هایی که در مورد قطع مواد می‌دهند که مواد را به صورت ناگهانی قطع کن به مشکل برمی‌خورند بعد از ۳۰ سال هنوز باید کلاس برود! چون راه حل پیدا نکرده‌ و تقصیر هم ندارد اگر به فرزند دوست و رفیق حکمی می‌دهی باید بتواند حکم را اجرا کند. بعضی اوقات با این مسائل نمی‌شود شوخی کرد شما از طبقه دوم بپر پایین، یا تو حق نداری پدر و مادرت را ببینی این‌ها حکم‌هایی هستند که غلط است و مشکل ایجاد می‌کند، حکم قاضی؛ یعنی فرمان خداوند به آن راضی باشید و به آن عمل کنید.

خود جوینده حل باشید؛ یعنی هر مشکلی که به وجود می‌آید خودتان به فکر حل مشکل باشید آن موقع مشکل حل می‌شود، روی آن متمرکز شوید، عمل کنید راه گشوده می‌شود. یک زمانی بود شما یک کاری را می‌خواهید انجام دهید روی آن پیله می‌کنید می‌خواهید انجام دهید نمی‌شود،مثلاً می‌خواهید سوزن را نخ کنید نمی‌شود سوزن را بگذار کنار و ۱۰ دقیقه بعد صبر کن بعد سوزن و نخ را بردار و نخ کن بعضی اوقات کاری را که می‌خواهی انجام دهی نمی‌شود؛ چون سیستم عصبی آرام نیست آرام بگیرد راه حل را پیدا می‌کنید. یکی از مسائلی که ما از دست شما ناراحت هستیم و مقداری مشاهده می‌کنیم این هست که به حس‌هایتان توجه نمی‌کنید همین حس‌های معمولی حس شنوایی، بینایی دارید می‌بینید؛ ولی نمی‌بینید دارید می‌شنوید؛ ولی نمی‌شنوید باید حس‌ها کار کند اگر حس‌های درونی کار کند به حس بیرونی هم توان می‌دهد بارها تعریف کرده‌ام که یک پارک جلوی خانه ما درست کرده بودند درخت‌ها ۲۰ ساله و قطور شده بودند؛ اما این را من نمی‌دیدم وقتی درمان کردم گفتم این پارک کی درست شده است، این کجا بوده؟ گفتند ۲۰ سال پیش من هر روز از جلوی آن رد می‌شدم پنجره را باز می‌کردم و نگاه می‌کردم؛ ولی نمی‌دیدم به‌ حس‌هایمان توجه نمی‌کنیم! با یکی حرف می‌زنید نگاهش کنید، ببینید آیا حرف شما را فهمید یا نفهمید، اگر حالش خراب شد از حال خرابی درش بیاورید.

گفتم به بچه‌ها با یکی تند صحبت می‌کنم شما این کار را انجام ندهید من بلدم چه جور درستش کنم، برای همین کسی از من ناراحت نمی‌شود وقتی حال یکی را خراب می‌کنید باید صبر کنید دو دقیقه بعد ۵ دقیقه بعد درستش کنید گاهی اوقات معلم باید درس بدهد؛ ولی به جا باشد. می‌گوییم بیدار باشیم گاهی اوقات ما خوابیم چشمم به تو و دلم هوای دیگری هوشیار نیستیم، نمی‌بینیم؛ چون متوجه نیستیم نمی‌فهمیم که داریم با حرف‌هایمان یکی و یا خودمان را خراب می‌کنیم. دیگران فکر می‌کنند ما انسان سخن چینی هستیم. نمی‌بینیم در اطرافمان چه می‌گذرد باید مراقب اوضاع و احوال باشیم. ببینید سخنرانی که می‌کنید روی افراد تأثیر می‌گذارد متوجه شدند که چه می‌گویید برگه‌ای که می‌دهند امضا کنید آن را خوانده‌ای یا نخوانده‌ای؟ ما در جستجوهای خودمان گاهی اوقات به رکود بر می‌خوریم. کاری انجام می‌دهیم کار یک مرتبه به رکود بر می‌خورد خیلی فکر می‌کنیم؛ ولی جواب دیر به دست می‌آید در کار ما وقفه وارد می‌شود مرتب داریم به آن پیله می‌کنیم یا با یکی حرف می‌زنید قبول نمی‌کند دائماً تکرار می‌کنید من توی دستگاه‌ها و سیستم‌ها کار می‌کردم تا دیر وقت کار می‌کردم خرابی سیستم را پیدا نمی‌کردم مرتب سیگار می‌کشیدم دنبال خرابی می‌گشتم، ساعت‌ها تلاش می‌کردم درست نمی‌شد؛ چون اندیشه و افکار درگیر بود، بعداً فهمیدم وقتی دیدم درست نمی‌شود کار را رها می‌کردم، استراحت می‌کردم و یک ساعت بعد می‌آمدم سر کار و سریع درست می‌شد، وقتی وقفه ایجاد شد باید استراحت کنیم تا دریچه اندیشه باز شود گاهی اوقات باز شدن دریچه افکار القاء هست در خودمان فرو می‌رویم خودخوری می‌کنیم، ناراحت هستیم و می‌خواهیم به تنهایی مسئله را حل کنیم کار آسانی نیست گاهی اوقات با تمام امکانات می‌رویم دچار وحشت می‌شویم و گاهی اوقات تنهایی نمی‌شود؛ باید یاری بطلبیم.

من روز اول شروع کردم ذره‌ ذره نیروها آمدند الآن هم به تنهایی نمی‌توانم امکان‌پذیر نیست. در مسائل حیاطی می‌خواهیم بدون سلاح حرکت کنیم امکان‌پذیر نیست سلاح حتماً کلت کمری، شمشیر و چاقو نیست! قوی‌ترین سلاح الآن قلم است بیان و کلام، کار، پول و اندیشه‌ هست فراهم کردید؟ وقتی ندارید با هیچی می‌خواهید به جنگ بروید؛ پس باید نیروها فراهم باشد. سختی‌ها زیاد است پستی و بلندی هست باید صبر کنید.وقتی من کابوس می‌دیدم به استادم می‌گفتم مثل اینکه نیروهای منفی از شما کارشان را بهتر انجام می‌دهند، خندید و گفت ما خودمان این‌ها را سراغ شما فرستادیم! برای اینکه قوی شوی  و در بعد دیگری وارد شدی بعد مرگ می‌توانی کنترل و حرکت کنی؛ پس این نکته مهمی است چیزی که باعث حیات انسان می‌شود مشکلات است، زندگی هم مثل بازی هست فیلمی که همه چیز مثبت باشد کی حاضر می‌شود نگاه کند؟ زندگی همین است خداوند خودش عمداً این‌جور خلق کرده است که حیات ادامه‌دار باشد، اگر قرار باشد هیچ منفی نباشد نمی‌شود. داستان حضرت سلیمان را بارها گفتم باز هم می‌گویم؛ حضرت سلیمان به خداوند می‌گوید بگذار شیطان در اختیار من باشد تا انسان‌ها زجر و سختی نکشند این همه طمع و مال اندوزی و همه از بین برود و آرامش برقرار شود خداوند می‌گوید نمی‌شود؛ اما حضرت سلیمان اصرار می‌کند خداوند می‌گوید باشد شیطان را در اختیار تو قرار دادم بعد صدایی در می‌آید حضرت سلیمان می‌گوید چه کسی است می‌گوید من شیطان هستم حضرت سلیمان زنجیر و طناب می‌آورد او را ببندد شیطان می‌گوید نیاز نیست من قول می‌دهم بمانم و هیچ جا نروم حضرت سلیمان سبد می‌بافت هفته‌ای ۷ سبد می‌بافت و می‌برد می‌فروخت و دوباره ‌می‌بافت و می‌فروخت شیطان را که در خانه نگه داشته بود می‌رود تا هفت تا سبد را بفروشد می‌بیند ۵ تا فروش رفت و هفته دیگر ۲ تا می‌فروشد و ۵ تا می‌ماند و هفته دیگر دید هیچ‌ کس هیچی نخرید بعد گفت بروم ببینم شهر چه خبر است دید هیچ کس در شهر نیست بالاخره یکی را پیدا کرد گفت مردم کجا هستند گفت رفتند قبرستان دید بله همه یک قبر کنده‌اند و نشستند بالای سر قبر که بمیرند و در قبر دفنشان کنند، گفت برای چه این کار را کرده‌اید! گفتند؛ ما دیگر چیزی نمی‌خواهیم نه پول مزه می‌دهد نه خلاف مزه می‌دهد هیچی نیست نه سختی هست نه  هیچ چیز دیگر، سختی‌ها و مشقًت‌ها با هم هماهنگ می‌شوند هستی را به وجود می‌آورند این روند خلقت است انسان‌هایی که جاهل هستند دیگران را مقصر می‌دانند، محور، خودشان هستند دیگران مقصر هستند ما هم هستیم؛ ولی ما خودمان این اجازه را داده‌ایم و باید مشکل را خودمان حل کنیم.

نویسنده: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)

رابط خبری : همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)
عکاس: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه(لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلی‌خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .