English Version
This Site Is Available In English

کنگره، مکان خوشبختی

کنگره، مکان خوشبختی

سیزدهمین جلسه از دور چهارم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی بروجن با استادی پهاوان محترم مسافر مسعود، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر مرتضی با دستور جلسه «OT , DST» روز سه‌شنبه 6 آبانماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر؛

شاکر خداوند و سپاسگزار جناب مهندس هستم بابت چنین بستری، یک چنین دانشگاهی که آمدیم داخل این دانشگاه و داریم آموزش می‌گیریم.دستور جلسه همینطور که همه میدانیم OT و روش Dst است. اول از همه جا دارد که تشکر کنم از جناب آقای مهندس، از آقای بابک لطفی، از آقای جلال امینی و آقا ابراهیم و خدمتگذاران OT شعبه ی بروجن و جادارد یک خدا قوت به همه‌ی عزیزان بگویم؛ همین طوری که همه‌ی ما میدانیم و داریم تجربه میکنیم، داروی OT یک داروی ارزان قیمت، یک داروی کامل و با راندمانترین دارویی است که برای درمان اعتیاد وجود دارد. به چه دلیل این اتفاق افتاد؟ به دلیل این که روش DST آمده و در کنار داروی OT قرار گرفته. وقتی روش DST می آید و در کنار داروی OT قرار میگیرد یک آبروی خاصی به من مصرف کننده میدهد؛ من مصرف کننده ای که حقیقت وقتی که بخواهم از خودم بگویم روزانه ۱۰،۱۲ گرم تریاک و شیره ی خوراکی مصرف می‌کردم و هیچ گونه نظمی نه توی زندگی‌ام بود و نه تو برنامه مصرفی‌ام. داروی OT و روش DST آمد یک نظمی به کار من داد، آمد آرام آرام با آن روشها و درمان که من از راهنمای محترمم دریافت می‌کردم با آموزش‌هایی که مال کنگره بود آمدم، آرام آرام همه ی این ها را بخشیدم و آن نظمی که پیدا کردم به چه دلیل این اتفاق افتاد؟ به این دلیل که من خواسته ی درمان داشتم  وقتی که من رهجو آمدم توی کنگره ۶۰ و وارد پروسه‌ی درمان شدم، و آن برگه‌ی زردی که من میگرفتم و میرفتم کلینیک، با احترام کامل دارویم را دریافت میکردم و آمدم با نظم و انظباط شروع کردم دارویم را مصرف کردن و آن مقداری را که راهنمای من میگفت همان روش DST این شد که من رها شدم. همه‌ی اجرای فرامین راهنمای خودم را اجرا کردم. آن چیزی که راهنمای من به من دستور میداد؛ آن فرمان هایی را که به من دستور میداد را من اجرایی میکردم، چرا؟ چون راهنمای من مسیرش را رفته بود من باید مسیر خودم را پیدا میکردم. خدا را شکر میکنم بابت یک چنین بستری بابت یک چنین جایی که اتفاق به این قشنگی برای من افتاده. چگفته بودند که چقدر زحمت کشیده شده توسط جناب مهندس و آن تیم تخصصی که می‌توانند داروی OT را توی سبد دارویی کشور قرار بدهند؛ ولی من فقط شنیده بودم. وقتی که رها شدم، آمدم خدمتگزار شدم، اول مبصر کلینیک بودم، بعد شدم مسئول OT شعبه‌ی شیخ بهایی اصفهان، بعد هم رفتم به قسمت اداری توی قسمت بازدید OT، بعد امروز میبینم وقتی که می‌خواهند یک کلینیکی را راه اندازی کنند؛ جناب آقای جلال امینی چقدر باید بروند دانشگاه غذا و دارو و یک کلینیک را راه اندازی کنند؛ که یک مصرف کننده ای که امروز می آید داخل کنگره، راحت برود داروهایش را دریافت کند؛  توی سفر اول وقتی که من می‌رفتم کلینیک دارویم را می‌گرفتم؛ یک بار نرفتم کار خاصی هم نداشتم خوابم برد، دلم میخواست بخوابم، اومدم به راهنمایم گفتم آقا من نرفتم دارویم را بگیرم میشه فردا هماهنگ کنید من بروم دارویم را بگیرم؟ راهنمای من به من گفت همین یک بار را برایت هماهنگ میکنم، دفعه‌ی دیگری وجود ندارد. من پیش خودم گفتم که چرا راهنمای من مگه یک تلفن زدن این قدر مهم است که این آقا مثلا میخواهد به آن شخص آقا جلال امینی زنگ بزند هماهنگ کند من بروم کلینیک دارویم را بگیرم؟ بعد آمدم وارد به اصطلاح پروسه‌ی خدمت که شدم، دیدم وقتی که یک نامه‌ی زرد نوشته می‌شود و به دست یک رهجو می‌رسد‌؛ دقیقاً ۹ نفر باید خدمت کنند که من رهجو یک برگ زرد بگیرم، بروم کلینیک، به غیر از راهنمای محترم 9 نفر دیگر باید خدمت بکنند؛ حالا من رهجو نرفتم دارویم را بگیرم دقیقاً ۱۲ نفر دیگر باید خدمت بکنند تا این پروسه برگردد و این نامه دوباره درست بشود برای هفته‌ی دیگه بتوانم راحت بروم و دارویم را بگیرم. این جا بود که من متوجه شدم که چرا راهنمای من به من گفت این دفعه‌ی اول و آخرت باشد و آنجا راهنما میخواست نظم را به من آموزش بدهد. آنجا راهنما میخواست خواسته‌ی من را قوی کند که مسعود اگر اومدی درمان اعتیاد انجام بدهی، بدان درمان در اولویت همه چیز قراردارد؛ و دقیقاً همین اتفاق برای من افتاد. از این جا به بعد من استارت به اصطلاح رهایی‌ام را زدم. نامه‌ی سوم یا چهارمم بود که این اتفاق افتاد. ولی از بعد آن شروع کردم به حرکت کردن و دقیقاً از آن به بعد شروع کردم فرامین راهنمایم را اجرایی کردن.  یک اشتباه دیگری که من مرتکب شدم تو سفر اول؛ حالا من هر جایی بروم این را می‌گویم این یک خاطره ی خیلی جالبی است برای من، به خاطر این که لذت بردم بعد از این که اون حرکت را انجام دادم لذت بردم راهنمای من هرچه به من میگفت: آقا برو لژیون سیگار شرکت کن من نرفتم، من بیماری دیابت دارم، بعد دو مدل انسولین میزدم؛ توی سفر اول حتی وقتی OT من بالا بود دو مدل انسولینم را باید میزدم که قند خونم به اصطلاح بیاد پایین. بعد از این که رها شدم سفرم ۱۲ ماه و یک روز طول کشید بعد از این که رها شدم ٣ ماه بعدش من رفتم لژیون سیگار به خاطر این که خیلی از درمان سیگار میترسیدم. من این را به شما بگویم درمان سیگار ترسش بیشتر از خودش است. وقتی وارد لژیون سیگار شدم؛ دیدم به راحتی میشود سیگار را درمان کرد؛ وقتی سیگارم درمان شد، من یک مدل انسولینم به کلی قطع شد، هنوزم که هنوز است من یک مدل انسولین میزنم یعنی اگر توی سفر اولم رفته بودم درمان سیگار را انجام داده بودم مطمئننم هر دو مدل انسولین من قطع شده بود. بخاطر اینکه روش DST وجود دارد روشی که آقای مهندس ابداع و اختراع کردند که من امروز بتوانم بیایم داخل کنگره ۶۰ درمان بشوم. این صندلی هایی که ما روی آنها نشسته‌ایم حالا حرف این دیده بان محترم لژیون سردار که میخواهم بهتون بگویم این صندلی،صندلی خوشبختی است، ازش غافل نشوید، بدانید چه جایگاهی دارید و جایگاه خودمان را دست کم نگیریم، کنگره ۶۰ زیر این سقف روی این صندلی مکان خوشبختی است.این را بدانیم وقتی که من پله های ۲۱ روزه خودم را طی میکنم و موادم را می‌بخشم داروی درمانم را می‌بخشم که همان OT باشد؛ مطمئنا بدن من چندین برابرش را به من بر می‌گرداند. دقیقاً توی لژیون مالی هم  وقتی که من یک سبدی را حمایت میکنم، مطمئنن چندین برابرش ممکن است توی صور اشکار به من برنگردد ولی در صور پنهان به من برمیگردد. ((خیلی ممنون که به صحبت های من گوش کردید))

تایپ : مسافر روح الله لژیون سوم
عکاس: مسافر ابوذر، مسافر روح الله
تنظیم و ارسال خبر: مسافر کرامت
مرزبان خبری: مسافر سلمان

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .